قدرشناسی

هیچ کس پاک نخواهد شد ، مگر اینکه تشنه ی بهبودی باشد و تمایل داشته باشد، مادرم را از دست دادم، ولی مصرف نکردم، پدرم را، شغلم را، همسرم را و بسیاری از دوستانم را از دست دادم و حتی به خاطر کارهای گذشته ام به زندان افتادم ولی مصرف نکردم. ... ادامه مطلب

از ذلت اعتیاد به عزت بهبودی

خلاصه همه چیزم را فروختم و مواد مصرف کردم ، تا اینکه بخواست خداوند ، روزی برای کارگری به خانه ای رفتم و آنجا با یکی از اعضای معتادان گمنام ، آشنا شدم و پیام عشق و امید انجن را از او گرفتم ، و از ذلت اعتیاد به عزت بهبودی رسیدم . ... ادامه مطلب

یاد آوری یک سنت

این سنت، ما را به مسئولیتی که در مقابل گروه و اِن.ای در کل داریم؛ متعهّد می کند. مواردی که ممکن است برای ما چالش برانگیز باشد و یاد دیگران را در مقابل ما قرار دهد، ابراز نظر در مورد پرهیز کامل، دارو درمانی، توضیح در مورد اعتیاد، پیشگیری قبل از درمان و یا... می باشد. ... ادامه مطلب

آنچه درمان من بود به مشکل من تبدیل شد

امروز، من غیرطبیعی ترین کاری را انجام می دهم که یک معتاد می تواند انجام دهد! اینکه هر اتفاقی بیفتد، من لغزش نمی کنم، قلب من سرشار از قدرشناسی است و پیام معتادان گمنام را به اشتراک می گذارم، یک معتاد یا هر معتادی، می تواند مصرف را ترک کند، اشتیاق به مصرف را از دست بدهد و راهی جدید برای زندگی پیدا کند . ... ادامه مطلب

معتاد ثروتمند اما از باطن فقیر

چون ثروت زیادی داشتم ، دیگر مانند قبل کار نمی کردم و بیشتر وقتم را به مصرف مواد مخدر اختصاص داده بودم ، کم کم چهره پلید اعتیاد روی صورتم نشست ، دوستان و همکارانم از من دوری می کردند ، یک روز در آینه به خودم نگاه کردم و احساس کردم چقدر زشت و پلید شده ام ، هر چه آینه در خانه بود شکستم تا دیگر نتوانم چهره زشت اعتیاد را در صورتم ببینم ، از دیدن خودم در آینه واهمه داشتم . ... ادامه مطلب

مصرف مواد مهمتر از مادر بیمارم بود

این تجربه را با شما عزیزان در میان گذاشتم تا کمی آرامش پیدا کنم ، از روح مادرم می خواهم که مرا ببخشد! ، امروز عزیزانی که در دامن اعتیاد فعال گرفتار هستید ؛ اعتیاد هیچ کسی را نمی شناسد : پدر ، مادر ، همسر ، فرزند و .... وقتی اعتیاد فعال داشته باشید ، هیچ چیز جزء مصرف مواد مخدر برای شما اولویت نخواهد داشت . ... ادامه مطلب

نجات از اعتیاد در دوران سربازی

کم کم آثار خماری اعتیاد در من پدیدار شد ، آثاری چون دل درد ، خمیازه ، درد دست و پا و ... ،خود را به قسمت درمانگاه پادگان معرفی کردم ، در آنجا پزشکی وجود داشت که دوران سربازی اش را در درمانگاه پادگان سپری می کرد ، شاید باورتان نشود که به خواست خداوند آن پزشک یک انجمنی بود ، بعد از اینکه او مرا معاینه کرد ، گفت شما معتاد هستید  و دارای بیماری اعتیاد ! ... ادامه مطلب

رهایی از اعتیاد به مواد مخدر

دیدگانم روشن شد تا با دیدی باز به اطرافم نگاه کنم و در مغزم فرمان آتش بس صادر گردید، تا دست از جنگ بردارم، امروز آزادم و سربلند و با خدای خود و دنیای پاکی و بهبودی آشتی کرده ام و هفت سال است که پاکم و برای ادای دین خود به انجمن معتادان گمنام از 6 ماه پاکی تا همکنون در چرخه خدمت هستم . ... ادامه مطلب