مصرف مواد مهمتر از مادر بیمارم بود

مصرف مواد مهمتر از مادر بیمارم بود,حقه بیماری اعتیاد,انژری کاذب مواد مخدر,دامن اعتیاد فعال,نفرت از اعتیاد

دوران کودکی ام را خوب بخاطر دارم ، پدرم معتاد بود و زیاد توجه ای به ما نمی کرد ، خانواده ما چهار نفره بود ، من و دو خواهر کوچک تر از خودم و مادری بسیار مهربان .

از همان دوران کودکی ام ، مادرم توجه خاصی نسبت به من داشت و هر چه که من دوست داشتم ، برایم فرآهم می کرد و حساب خاصی روی من باز می کرد ، همیشه بخاطر مهربانی های بیش از حد مادرم نسبت به من ، پدر و دو خواهرم اعتراض می کردند .

هنگام غذا خوردن ، بهترین غذا را مادرم برای من در بشقاب می گذاشت ، برایم دوچرخه خرید و همیشه مرا به محل تحصیلم می برد و باز می گرداند .

خلاصه هر چه از خوبی های این مادر و فداکاری هایش برای شما بگویم ، کم است ، کم کم بزرگ شدم و دوستان دوران کودکی تبدیل به دوستان دوران نوجوانی شد ، کم کم نوع تفریحات کودکانه جایش را به تفریحات نوجوانی داد ، ما کم کم بزرگتر می شدیم و افکار ، گفتار و کردارمان نیز عوض شد .

یک روز در منزل یکی از دوستانم که پدر او نیز مواد مصرف می کرد ، نشسته بودیم ، به ناگهان آن دوستمان ، کمی از مواد پدرش را آورد و گفت : می خواهم این مواد را مصرف کنم تا ببینم ، چه فایده ای دارد که پدرم یک عمر از این مواد مصرف می کند .

او مواد را آورد و شروع به مصرف کرد ، بعد به ما نیز تعارف کرد ، من هم از روی کنجکاوی و حس همسانی با او مصرف کردم ، آن روز به ما کلی خوش گذشت و از دید خودمان در آسمان پرواز می کردیم ، به واقع حقه بیماری اعتیاد را خوردیم .

از آن به بعد با دوستان هر هفته قرار می گذاشتیم و کلاب شبانه می گرفتیم ، مواد مصرف می کردیم و به قول خودمان از مواد مخدر انژری کاذب می گرفتیم .

دیری نگذشت که هفته ای یک بار تبدیل شد به هفته ای دو ، سه ، چهار و … کل هفته ، بله ما در دام اعتیاد به مواد مخدر گرفتار شده بودیم .

کم کم خانواده ام متوجه اعتیاد من شدند ، مادرم خیلی غصه می خورد و مدام مرا نصحیت می کرد و می گفت مواد مخدر مصرف نکن ! مگر پدرت را ندیدی در زندگی چطور مواد مخدر را به همه چیز ترجیح داده است!  مصرف مواد مهمتر از مادر بیمارم بود,حقه بیماری اعتیاد,انژری کاذب مواد مخدر,دامن اعتیاد فعال,نفرت از اعتیاد

اما قدرت بیماری اعتیاد و قدرت مواد مخدر برای فرد معتاد بسیار زیاد است و گوش بحرف کسی نمی دهد .

وقتی وارد انجمن معتادان گمنام شدم و پیام انجمن را گرفتم ، خیلی دیر شده بود و من مادر مهربان و دلسوز خودم را از دست داده بودم .

وقتی قدم یک را کار کردم و از عجزهایم شروع به نوشتن کردم ، بزرگترین عجز من مادر م بود و داستان از این قرار بود : یک روز مادرم حالش خراب شد و یک دفعه قلبش را گرفت و گفت قلبم تیر می کشد ، ما او را بیمارستان بردیم ، حال خوبی نداشت او را به اتاق عمل بردند ، سکته قلبی کرده بود ، مدتی گذشت و من چون مواد مخدر مصرف نکرده بودم و اجبار به مصرف داشتم ، احساس خماری شدید کردم و به آرامی محیط بیمارستان را ترک کرده و به خانه مان برگشتم .

بله مصرف مواد مهمتر از مادر بیمارم بود ! باورش خیلی سخت است که اعتیاد مرا به چه انسان بی عاطفه ای تبدیل کرده بود ، مادری که سالیان طولانی مرا تر و خشک کرده بود و آنقدر وابسته من بود ، بخاطر اعتیاد فعال ام ، در بیمارستان تنهایش گذاشتم و رفتم و مواد مصرف کردم .

بعد از مصرف مواد و رفع خماری ، به بیمارستان بازگشتم و دیدم پدر و خواهرانم در حال گریه کردن هستند ، بله مادرم مرده بود !

این بزرگترین عجز من هست و از همان نقطه بود که از اعتیاد تنفر پیدا کردم و بعد هم به توسط انجمن معتادان گمنام توانستم پاک شوم و اکنون هفت سال و هشت ماه است که از نعمت پاکی برخوردارم . مصرف مواد مهمتر از مادر بیمارم بود,حقه بیماری اعتیاد,انژری کاذب مواد مخدر,دامن اعتیاد فعال,نفرت از اعتیاد

این تجربه را با شما عزیزان در میان گذاشتم تا کمی آرامش پیدا کنم ، از روح مادرم می خواهم که مرا ببخشد! ، امروز عزیزانی که در دامن اعتیاد فعال گرفتار هستید ؛ اعتیاد هیچ کسی را نمی شناسد : پدر ، مادر ، همسر ، فرزند و …. وقتی اعتیاد فعال داشته باشید ، هیچ چیز جزع مصرف مواد مخدر برای شما اولویت نخواهد داشت .

از شما همراهان عزیز بهبودی در انجمن معتادان گمنام سپاسگزارم ، شما بودید که امروز من هم هستم و زندگی می کنم .

 

(نویسنده : گمنام )

مصرف مواد مهمتر از مادر بیمارم بود,حقه بیماری اعتیاد,انژری کاذب مواد مخدر,دامن اعتیاد فعال,نفرت از اعتیاد

منبع : صدای بهبودی معتادان گمنام

 

 

Visits: 124

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!