از ذلت اعتیاد به عزت بهبودی

از ذلت اعتیاد به عزت بهبودی,دوران تلخ اعتیاد,صدای اعتیاد,گردباد اعتیاد,جهنم اعتیاد

هنگامی که بعنوان یک خدمتگزار یا یک گرداننده در جلسه ای از معتادان گمنام نشسته اید ، اکثر مواقع از گذشته خود در زمان اعتیاد فعال صحبت می کنید ، یا اگر بعنوان یک عضو در جلسه حضور دارید ، شنیده اید که اعضای معتادان گمنام ، از گذشته خود و دوران تلخ اعتیادشان بارها و بارها مشارکت کرده اند .

اکثر مواقع ، هنگام مشارکت اعضا ، احساس می کنیم که چقدر زندگی مان شبیه شخصی است که در مورد گذشته خویش مشارکت می نماید .

گذشته من هم در زمان اعتیاد فعال ، سیاه و تاریک بود ، من یک نجار هستم و از دوران نوجوانی به شغل نجاری مشغول بودم ، از آنجا که در یک ایالت ساحلی زندگی می کنم ، از همان روزی که برای خودم به طور مستقل مشغول بکار شدم ، سفارش های زیادی برای ساخت خانه ها و در و پنجره یا وسایل داخلی داشتم و همیشه مشغول کار کردن و ساختن بودم .

از آنجا که از دوران نوجوانی تا دوران جوانی بطور پیوسته مشغول به کارکردن بودم و شاید اصلا وقتی برای تفریح کردن برای خودم در نظر نمی گرفتم ، همیشه یک خلاء در درون خود ، احساس می کردم ، خلائی که با کار کردن زیاد می خواستم آنرا پر کنم ، اما هیچ گاه برطرف نمی شد .

یک روز برای کار به منزل یکی از دوستان دوران کودکی ام رفته بودم و چند روزی در آنجا کارم طول کشید ، از آنجا که وسعت کار زیاد بود ، به ناچار باید شب ها هم تا دیر وقت کار می کردم و همانجا شب را به صبح می رساندم .

شب های اول دیدم که دوستم ساعاتی را می رفت طبقه بالای خانه و دوباره به پیش من می آمد ، یک شب از روی کنجکاوی ، وقتی به طبقه بالا رفت ، بعد از گذشت مدتی به آرامی و بدون سر و صدا ، من هم به طبقه بالا رفتم . از ذلت اعتیاد به عزت بهبودی,دوران تلخ اعتیاد,صدای اعتیاد,گردباد اعتیاد,جهنم اعتیاد

در کمال تعجب دیدم دوستم در حال مصرف مواد مخدر است ، وقتی مرا دید کمی جا خورد و گفت برای رفع خستگی کار ،گاهی بصورت تفریحی مصرف می کند .

تا آن شب من هرگز مواد مخدر را از نزدیک ندیده بودم ، با صحبت های او ، احساس کردم ندایی در درون من ، با من حرف می زند ، او بمن گفت ، شما هم کمی مصرف کن تا خستگی در کنی ، با یک بار مصرف ، اتفاقی نمی افتد . (صدای اعتیاد)

با اولین تعارف دوستم ، من هم با او همنشین شدم و آنشب برای اولین بار ، مصرف کردم ، آنشب وقتی به طبقه پایین آمدیم ، نفهمیدم کی صبح شد و احساس انرژی و آرامش کردم ، اما این آرامش ، آرامش قبل از طوفان بود .

جمله : مصرف یکبار کم و هزار بار کافی نیست ؛ دنیایی معنا و اندرز را در خود گنجانده است ، با اولین بار مصرف ، آتش اعتیادم زبانه کشید ، طی مدت کمتر از دو ماه ، تبدیل شدم به یک معتاد مجبور به مصرف ، دیگر برای کار کردن نیز ، باید مواد مصرف می کردم ، اگر مواد مصرف نمی کردم ، نمی توانستم کار کنم .

کم کم مشتری های مغازه نجاری من کم شدند ، دلیلش هم بدقولی من بود ، دیگر مثل سابق نمی توانستم خوب کار کنم و به تعهدات خود جامه عمل بپوشانم .

روزها سپری می شد و من در اعتیاد خود بیشتر غرق می شدم ، دیگر هزاران بار مصرف برایم کافی نبود ، گردباد اعتیاد ؛ مرا مانند یک برگ خشک افتاده از درخت ، به هر سوئی که دلش می خواست می برد . از ذلت اعتیاد به عزت بهبودی,دوران تلخ اعتیاد,صدای اعتیاد,گردباد اعتیاد,جهنم اعتیاد

جهنم اعتیاد بسیار سوزان است ، کم کم یک خط در میان کار می کردم و اندوخته های ، سالها تلاشم بواسطه مصرف مواد مخدر ، رو به اتمام بود .

یک روز دیدم دیگر برایم پولی باقی نمانده است و برای تهیه مواد بایستی پول تهیه می کردم ، از آنجا که دیگر مشتری نداشتم ، کم کم شروع کردم به فروختن وسائل کار و نجاری ام .

خلاصه همه چیزم را فروختم و مواد مصرف کردم ، تا اینکه بخواست خداوند ، روزی برای کارگری به خانه ای رفتم و آنجا با یکی از اعضای معتادان گمنام ، آشنا شدم و پیام عشق و امید انجمن را از او گرفتم ، و از ذلت اعتیاد به عزت بهبودی رسیدم .

کم کم توانستم زندگی ویرانم را از نو بسازم ، دوباره توانستم به شغل قبلی خود ادامه دهم و عزت و احترام گذشته مجددا به من بازگشت ، خداوندا : همیشه سپاسگزارت هستم که مرا از ذلت به عزت رساندی .

سپاسگزار معتادان گمنام هستم ، هر جا که نیاز باشد در انجمن به همدردانم ، خدمت می کنم ، خدمتی از روی عشق ، نه از روی منیت و غرور ، عشق بلاعوض در معتادان گمنام ، معجزه ها می کند .

 

نویسنده : (Frank)

از ذلت اعتیاد به عزت بهبودی,دوران تلخ اعتیاد,صدای اعتیاد,گردباد اعتیاد,جهنم اعتیاد

منبع: مجله صدای بهبودی معتادان گمنام

 

Visits: 51

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!