معتاد ثروتمند اما از باطن فقیر

معتاد ثروتمند اما از باطن فقیر,شعله های اعتیاد,چهره پلید اعتیاد,راه بی پایان اعتیاد

پدرم از ملاک های بزرگ ایالت مان بود ، من نیز از دوران نوجوانی بهمراه پدرم بودم و با هم کار می کردیم ، خوب کار را یاد گرفته بودم ، زمین های با موقعیت مناسب را خریداری می کردیم و در آنها امارت های کوچک و بزرگ ساخته و با قیمت خوبی می فروختیم .

برخی از مواقع هم زمین ها را بعد از چند وقتی که ترقی می کرد ، با قیمت مناسب به فروش می رساندیم .

وقتی به سن 22 سالگی رسیدم به پدرم گفتم که می خواهم برای خودم کار کنم و درآمد مستقلی داشته باشم ، پدرم هم موافقت کرد و بابت چند سالی که با هم کار کرده بودیم ، مبلغ قابل توجه ای بعنوان سرمایه اولیه کار به من داد ، تا من کارم را آغاز کنم .

شروع به کار کردم و ظرف مدت چند سال سرمایه خوبی بدست آوردم و هر سال که می گذشت بر ثروت من افزوده می شد و اطرافم دوستان زیادی جمع شده بودند .

در ابتدا دو یا سه دوست داشتم ، اما دوستانم بیشتر و بیشتر شدند ، من مجرد بودم و بیشتر مواقع بعد از ساعت کاری با دوستانم به تفریح می پرداختیم ، تفریحات ما به بخش های مختلفی تقسیم می شد ، خوردن مشروب ، غذا و دورهمی  و برخی از موارد هم رفتن به املاک مان اطراف شهر و خوشگذرانی در آنها . معتاد ثروتمند اما از باطن فقیر,شعله های اعتیاد,چهره پلید اعتیاد,راه بی پایان اعتیاد

اکثر دوستان نزدیک من ، هم طبقه خودم بودند ، یا همکار بودیم و یا از موقعیت مالی خوبی برخوردار بودند، به غیر از جنس مخالف که از طبقات مختلف جامعه بودند ، الباقی دوستانم از ثروت خوبی برخوردار بودند.

یک روز با دختری آشنا شدم که با هم برای تفریح به یکی از ویلاهای من رفتیم ، در آنجا او به من ماده مخدری تعارف کرد و گفت حس خوبی به شما می دهد ، و من هم برای رفع یکنواختی زندگی آن شب مصرف کردم .

با اولین بار مصرف شعله های اعتیاد در وجودم زبانه کشید و مرا به اوج لذت طلبی رساند ، احساس کردم پر و بال در آورده ام و می توانم پرواز کنم ، (حس کاذب لذت طلبی) .

کم کم روابطم را با آن دختر بیشتر کردم و هفته ای چند بار با هم مصرف می کردیم و احساس می کردم خلاء های درونی ام در حال از بین رفتن است ، ظرف مدت سه ماه ، تبدیل شدم به یک مصرف کننده دائمی مواد مخدر .

چون ثروت زیادی داشتم ، دیگر مانند قبل کار نمی کردم و بیشتر وقتم را به مصرف مواد مخدر اختصاص داده بودم ، کم کم چهره پلید اعتیاد روی صورتم نشست ، دوستان و همکارانم از من دوری می کردند ، یک روز در آینه به خودم نگاه کردم و احساس کردم چقدر زشت و پلید شده ام ، هر چه آینه در خانه بود شکستم تا دیگر نتوانم چهره زشت اعتیاد را در صورتم ببینم ، از دیدن خودم در آینه واهمه داشتم .

عاجز در مقابل بیماری اعتیاد و مصرف مواد ، زندگی ام شده بود مصرف ، مصرف و مصرف ، پدرم ماجرای اعتیاد مرا فهمیده بود و چند باری به من گفت ، این راه که رفتی آخرش مرگ است و خیلی از معتاد بودن من ، دلشکسته شده بود .

راه بی پایان اعتیاد ، تمامی نداشت ، از لحاظ مالی ثروتمند بودم ، اما از لحاظ معنوی فقیر ، دیگر هیچ کسی به من اهمیت نمی داد ، یک معتاد ثروتمند اما از باطن فقیر! معتاد ثروتمند اما از باطن فقیر,شعله های اعتیاد,چهره پلید اعتیاد,راه بی پایان اعتیاد

کم کم نومیدی و یاس تمام وجودم را فرا گرفته بود ، تا یک شب بعد از گذشت چند سال ، یکی از همکارانم به خانه ام آمد ، خیلی تعجب کردم ، او یکی از دوستانم بود که ، در گذشته هر شب با هم بودیم و رفاقت خوبی بین ما برقرار شده بود ، ولی از زمانی که من معتاد شده بودم دیگر او را ندیده بودم .

در را باز کردم و او وارد شد ، کمی با من صحبت کرد ، راجب به بیماری به نام اعتیاد ، او گفت خودش هم درگیر اعتیاد بوده و توسط معتادان گمنام ، بهبودی خودش را بدست آورده است !

او مثل یک نور در تاریکی مطلق راه را به من نشان داد ، من هم دوباره به زندگی امیدوار شدم ، گفتم از کجا باید شروع کنم و او گفت تصمیم ات را بگیر الباقی را به من بسپار ، و از روز بعد سفر بهبودی من آغاز گردید .

اکنون که سرگذشت مرا می خوانید ، 52 سال سن من است و مدت 15 سال پاکی مداوم از مصرف مواد مخدر و الکل را دارم ، پدرم در قید حیات نیست ، ولی دوباره همه موقعیت های خوب زندگی برایم فراهم شده است !

اکنون دارای 4 فرزند و همسری دلسوز و مهربان هستم ، دوستان زیادی در NA یافته ام که مرا فقط برای خودم دوست دارند ، امروز عشق بلاعوض در معتادان گمنام را از شما اعضای NA یاد گرفته ام ، از همه شما و خداوند مهربان سپاسگزارم .

(نویسنده : Justin)

معتاد ثروتمند اما از باطن فقیر,شعله های اعتیاد,چهره پلید اعتیاد,راه بی پایان اعتیاد

منبع : مجله صدای بهبودی معتادان گمنام

 

 

Visits: 71

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!