پیک فاجعه,احساس تعلق معتاد,خوش آمدگو انجمن,معتاد تایید طلب,افراد دارای وسوسه

پیک فاجعه

پیک فاجعه,احساس تعلق معتاد,خوش آمدگو انجمن,معتاد تایید طلب,افراد دارای وسوسه

من فکر می کنم با انجام خدمت های مختلف در انجمن به خوبی متوجه ی مشکلات و سختی های خدمت هستم و می دانم که دست اندرکاران کمیته ی فصل نامه ی “پیام بهبودی “چه قدر زحمت می کشند و چه عشقی می گذارند. چاپ این مجله باعث احساس تعلق من معتاد می شود. زمانی برای مجله ی پیام بهبودی داستان زندگی ام را فرستادم که چاپ هم شد و درست در هنگامی که حال خوبی نداشتم و تمام درها را به روی خود بسته می دیدم با تماس یکی از دوستانم از چاپ تجربه ی بهبودی ام در مجله باخبر شدم و همان انگیزه ای شد. برای خارج شدن از آن بحران سیاهی که گرفتارش بودم باعث شد که ایمان بیاورم خداوند بنده ی خود را در جهنم درونش تنها نمی گذارد و با یک خبر خوش امیدواری را به او باز می گرداند.

حالا یک تجربه ی مختصر

بعد از مدتی پاکی احساس می کنم همیشه یک نفر قبل از خوش آمدگو جلوی انجمن ایستاده و سعی می کند با روشهای مختلف از ورود افراد به انجمن جلوگیری کند. او کسی نیست جز بیماری اعتیاد که در قالب افکار معتاد گونه با هر فردی به زبان خاص خودش صحبت می کند. ابزارهای گوناگونی برای تازه وارد، پاکی بالا، افراد مردد و افراد دارای وسوسه ،تأیید طلب ،خود محور و… در اختیار دارد. پیک فاجعه,احساس تعلق معتاد,خوش آمدگو انجمن,معتاد تایید طلب,افراد دارای وسوسه

من هم از این بلا دور نبودم و جلوی در جلسه از من پرسید. این جا چه کار می کنی؟ گفتم می خوام برم جلسه مرا به کناری کشید و در گوشم گفت تو که مشغول کار کرد قدم ها هستی، رهجو هم که داری مورد تأیید همه هم که هستی نقش اساسی هم که در NA داری ،سنت ها هم را که فوت  آبی !خواندنی ها رو هم که از بری.

 پاکی ات هم که داره کم کم بالا میره حتی اگر دیر هم به جلسه بیایی همیشه به جای نشستن که برات هست سخنرانی هم که می کنی همه هم نشون میدن که صد درصد قبولت دارن پس دیگه نیازی نیست ساعاتی رو که می تونی پیش زن و بچه ات باشی بیای جلسه و با این معتادا سرو کله بزنی دلت هم خوشه که داری تجربه میدی بیا و از من بشنو و برو دنبال کار و زندگی ات تو با مواد مشکلی نداری من می نویسم و امضا می کنم!

تو چشاش نیگا می کنم می گم پس تو این جا چکار می کنی؟ تو هم که به اندازه ی من جلسه اومدی هر وقت می آم تو را اینجا می بینیم.

می گه من با تو فرق می کنم ،من جام این جاس. مشتری های من هم این جان. پیک فاجعه,احساس تعلق معتاد,خوش آمدگو انجمن,معتاد تایید طلب,افراد دارای وسوسه

بهش می گم ولی تو همین حرفا رو اون موقع هم که می خواستم با راهنمام قدم کار کنم به من گفتی دم در اون جا هم جلومو گرفتی مخصوصاً یادمه وقتی می خواستم قدم چهارم رو بنویسم خیلی خود تو به درو دیوار زدی که نذاری گفتی همین سه قدم رو که کارکرد خودش خیلی هنره ،از سرتم زیاده .تکلیفت هم که با مواد معلوم شده به انجمن ایمان داری خودتم که سپردی به خدا دیگه چه می خوای قدم چهار واسه چی؟ گفت آره من همه ی اینارو گفتم ولی تو که به من گوش نکردی، به راهنمات گوش کردی ،گفتم : بله چون هر دفعه که در زندگی ام به تو گوش دادم ضرر کردم و بد دیدم تو همیشه اطلاعات غلط به من می دی.

الان هم از سرراهم برو کنار از وقتی با خدا آشنا شدم دیگه با تو کاری ندارم کمی مقاومت می کنه و چون از من نامید می شه میره سراغ نفر بعدی تا شانس خودشو امتحان کنه من یاد گرفته ام که تنها کسی که می تواند جلوی ورود من به جلسات را بگیرد. خود من هستم. خوش آمد گو مرا در آغوش خود می فشرد من در جلسه هستم و جلسه بعد از چند لحظه سکوت آغاز می شود.

مجله پیام بهبودی تابستان 1386 پیک فاجعه,احساس تعلق معتاد,خوش آمدگو انجمن,معتاد تایید طلب,افراد دارای وسوسه

پیک فاجعه,احساس تعلق معتاد,خوش آمدگو انجمن,معتاد تایید طلب,افراد دارای وسوسه

Visits: 22

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!