پرواز کن سمت باران,بلای اعتیاد,شر مواد مخدر,گردونه na,ذهن آشفته معتاد

پرواز کن سمت باران

تمام خانواده به سوی ویرانی در حرکت بود همیشه نا امید و سرگردان و در جستجوی پیدا کردن راه خلاص شدن از شر مواد مخدر بودم تمام راه ها را تجربه کردم و هیچ روشی درد من را علاج نکرد تا عاقبت به خاطر ورشکستگی کامل و از روی ناچاری به معتادان گمنام پناه آوردم. ... ادامه مطلب
هدف اصلی,عجزبیماری اعتیاد,قدم دوازده na,مفهوم یکم na,سنت پنج na

هدف اصلی

بارها به تنهایی قطع مصرف کردم ولی مگر می شد زندگی برایم تا حدی دردناک و غیر قابل تحمل می شد که دست به کارهای دیوانه واری مثل خود زنی در حد مرگ می زدم. ... ادامه مطلب
هر, روز قراری دوست داشتنی,سهم بهبودی,ادبیات معتادان گمنام,وجدان گروهی na,همسانی در na

هر روز قراری دوست داشتنی

من هم در روزهای ابتدای ورودم به NA، دغدغه های این چنینی داشتم و هنوز هم در جلسات مسائلی از این دست وجود دارد که مقاله ی شما عزم من را جزم نمود تا دست به قلم شده و گوشه ای از مسائل جلسات را با دوستان در میان بگذارم امیدوارم موضوعات گفته شده بتواند ما را در استفاده ی بهینه از جلسات که از مهمترین ابزارهای بهبودی یاری دهد و من هم سهم خود را ادا کرده و در راستای قدم سوم، نتیجه را به خداوند واگذار و برای اثبات درستی نظراتم هیچ جنگی نکنم. ... ادامه مطلب
یک نیاز ساده,حقارت اعتیاد,امید معتادان گمنام,سنگر اعتیاد,حالات شیطانی

یک نیاز ساده

از آن شب به خودم قول دادم دوباره به این مکان مقدس بیایم با اینکه بارها مواد مصرفی خود را عوض کرده و چندین بار بدون نتیجه قطع مصرف کرده بودم این بار بدون استفاده از هیچ دارویی ترک کردم. ... ادامه مطلب
هم بازی با نسیم صبح,معتاد بهبودی,تخریب های معتاد,انجمن محبوب na,کمیته H&I

هم بازی با نسیم صبح

 من که در دوران تخریب بارها آرزوی مرگ و نیستی می کردم امروز احساس می کنم و باور دارم که جزو یکی از خوش بخت ترین انسان های روی زمین هستم و گویی تمام دنیا را در اختیار دارم از درون شاد هستم و خوش بختی را لمس می کنم در زمان گذشته هیچ فردی حاضر نبود برای من قدمی بردارد ولی امروزه دوستان زیادی دارم که مرا تحویل می گیرند.  ه ... ادامه مطلب
معتادان امروز خوشبخت تر هستند,چرخه معیوب اعتیاد,معتادان گمنام تایلند,وسوسه فردی,13 سال مصرف

معتادان امروز خوشبخت تر هستند

بطور جسته و گریخته در انجمن معتادان گمنام تردد می کردم ولی مجددا به آنجا باز می گشتم. مجددا برمی گشتم چون که هر لحظه احساسم بهتر از زمانی بود که تازه وارد NA شده بودم. احساس تنهاییم کمتر شده بود. روزها به هفته ها و هفته ها به ماه تبدیل می شد. تا اینکه متوجه شدم که به آنجا تعلق دارم و کسی می تواند مرا درک کند. مسیر بهبودی آسان نیست و ما نمی توانیم افکارمان را یک شبه تغییر دهیم. افکار من پر از وسوسه است اما من دیگر مجبور نیستم این مسیر را به تنهایی طی کنم. مع ... ادامه مطلب