مراقبه ای بر عجز

مراقبه ای بر عجز,اساس بیماری اعتیاد,موهبت بهبودی,توجيه تراشی معتاد,مانند اعتیاد

اساس بیماری من، فقدان قدرت بوده و اقرار به عجز ، هسته ی مرکزی قدم اول ما می باشد ، ولی این برای کسی که چندین سال در فرآیند بهبودی شرکت داشته، به چه معناست؟ مدت هاست که من به این سوال اندیشیده ام !

من به طور کامل در مورد این که در NA به دنبال چه چیزی هستم، آگاهم. من اینجا هستم تا به عجزم در برابر مواد مخدر که البته شامل الكل هم می شود، بپردازم.

به محض آن که مواد مخدر مصرف کنم، تمام توانایی ام را در به کارگیری هرگونه اختیار، قدرت تشخیص یا عقل سلیم، از دست می دهم. بنابر این، زندگی ام فوری آشفته می شود. ممکن است موارد دیگری نیز از بیماری در من وجود داشته باشد که در برابرشان عاجزم ولی آنها در حوزه ی سایر انجمن ها بگنجد.

هنگامی که پاک می شوم، ممکن است نیاز به پرداختن به سایر اعتیاد هایم آشکار شود ، ولی NA جایی نیست که من این کار را انجام دهم. اگر می خواهم در بهبودی بمانم، باید در تلاش هایم یک راه را دنبال کنم.

هنگامی که میفهمم همواره در برابر آدمها، مکان ها و چیزها در محیط اطرافم عاجزم، به نظر می رسد مقدار قابل توجهی قدرت، در روابط من با این موارد به وجود می آید. موهبت بهبودی باعث بازگشت قدرتی در من شده است ، تا از طریق آن انتخاب کنم که چگونه به چیزهایی که در برابرشان عاجزم، واکنش نشان دهم.

در NA، ما از یک نیرو صحبت می کنیم: نیروی برتر، هر آنچه که من در بهبودی انجام می دهم، تنها برای تقویت دست یابی به آن نیروست. اگر بهبودی کار می کند، که تجربه ام می گوید کار می کند، بنابراین در یک مرحله، دیگر کمبود قدرت در زندگی من، منشا مشکل نیست .

از شنیدن این که افراد در جلسات با سن پاکی پنج، ده و پانزده سال، از عجزهای شان می نالند، خسته می شدم، یکی از چیرهایی که آموختن آن برایم با اهمیت بوده، بازیابی یک نوع حس مسئولیت شخصی است.

مراقبه ای بر عجز,اساس بیماری اعتیاد,موهبت بهبودی,توجيه تراشی معتاد,مانند اعتیاد
من در تمام زندگی، رفتارم را توجیه می کردم، همیشه تقصیر یک نفر دیگر یا تقصیر سرنوشت یا بدشانسی و تقدیر بد بود. همیشه می توانستم برای این که تقصیر را به گردن چیز یا شخص دیگری بیندازم، دلیلی پیدا کنم.

NA به من آموخته است که در بهبودی زندگی کنم، مجبور بودم، مالک و مسئول زندگی خودم باشم. اگر این درس درست باشد، من دیگر وسیله ی راحت “توجيه تراشی” را در اختیار ندارم که بگویم از عجز رنج می برم و عجز دلیل مشکلات کنونی من است .

امروز، مشکلات من ناشی از عدم تمایل من می باشند. تجربه به من نشان می دهد، هنگامی که سعی می کنم زندگی ام را با آنچه که فکر می کنم خواست خداوند است، تطبیق دهم، کمبود قدرت، مشکل اصلی نیست، بهبودی خود به خود اصلاح کننده و تغییر دهنده است به شرطی که من تمایل داشته باشم، توجه کنم که اگر از مسیر منحرف شوم، زندگی به سرعت، اصلاحات را سر راه من قرار می دهد.

بعد از آن دیگر مسئله، تمایل من در توجه کردن به پیام هایی است که می گیرم، مشکل من این است که گاهی اوقات، من تصمیم می گیرم که توجه نکرده و به هشدارها اعتنا نکنم. در نهایت این بی توجهی مرا شکست می دهد و آن زمانی است که من رنج می کشم و وسوسه میشوم که مشکل خود را به گردن عجزم بیندازم.

مراقبه ای بر عجز,اساس بیماری اعتیاد,موهبت بهبودی,توجيه تراشی معتاد,مانند اعتیاد
من اعتقاد دارم که خداوند، نیرویی است که کاینات را اداره می کند، اگر با آن نیروی بی کران همسو باشم، رؤیاهای از دسته رفته زنده می شوند، وجدانم بیدار می گردد و کارهایی را که قادر به انجام آنها برای خود نبوده ام، ممکن می شوند.

ادعا نمی کنم که با زندگی و شرایط آن، مشکلی ندارم ، من با افسردگی دست و پنجه نرم می کنم، آنچه که در مورد این کشمکش میدانم این است که افسردگی برای من، به معنای خود مشغولانه ترین مشکلات روحی است.

هنگامی که تحت سلطه ی آن هستم، هر آنچه که می بینم یا به آن می اندیشم، از این صافی می گذرد که من چه احساس بدی دارم، چه قدر نا امیدم یا چه قدر همه چیز تیره و تار است
افسردگی، خود من است که کاملا در من گم شده، آیا مشکل این است که من در برابر ذهن و نحوه تفکرم عاجزم؟

فکر می کنم که بخشی از افسردگی نیز مانند اعتیاد، خارج از کنترل من است ، با این وجود من مسئول بهبودی ام می باشم، در بهبودی آموخته ام که چگونه با احساسات ناخوشایند برخورد کنم.

هنگامی که به معتاد در حال عذاب کمک کرده یا زمانی که یک تعهد خدماتی دارم ،یا وقتی که خود را با فرآیند بهبودی مشغول می کنم، آن گاه قادرم که از دل آن احساسات، عمل نکنم.

شخصی عاقل تر از من گفته است: “تنها راه خروج از مشکل از دل آن مشکل می گذرد، تاکنون نتوانسته ام استثنایی برای آن پیدا کنم.

بنابراین ایا امروز واقعا عجز، مشکل من است؟ هنگامی که انتخابی عمل نکنم و در راه حل زندگی کنم، به دنبال خواست خداوند در زندگی ام بوده و تمایل داشته باشم، آن گاه به نظر می آید که مقدار زیادی قدرت در اختیار دارم.

این موضوع به آنچه که در اوایل بهبودی ام آموخته ام، باز می گردد، هنگامی که ذهنم منحرف می شود، خودم را به یک جلسه می رسانم، وقتی به آنجا رسیدم، در حد توانایی ام، حقیقت را در مورد حال خودم می گویم، صادقانه در جلسات همیشگی ام شرکت می کنم و اجازه می دهم دوستان معتادم بدانند که «من» واقعی کیست.

من یک راهنما دارم و قدمها را کار می کنم، یک تعهد خدماتی دارم و در انجام آن مسئول هستم، هنگامیکه فرصتی دست می دهد، با دیگران کار کرده و آنچه را که در مورد کار کرد قدمها آموخته ام، با آنها مشارکت می کنم.

مراقبه ای بر عجز,اساس بیماری اعتیاد,موهبت بهبودی,توجيه تراشی معتاد,مانند اعتیاد
خداوند، دارای قدرت بوده و آن قدر مهربان و بخشنده است که آن را با من تقسیم کند، امروز اگر به خاطر مشکلاتم، عجز را مقصر بدانم، ناشی از نبود صداقت من است، به نظر می رسد که منشاء مشکل، کمبود تمایل و خود مشغولی است.

مراقبه ای بر عجز,اساس بیماری اعتیاد,موهبت بهبودی,توجيه تراشی معتاد,مانند اعتیاد
منبع : (هال سی ، کلرادو ، آمریکا) نقل از NA WAY

 

 

Visits: 114

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!