بیشتر و بیشتر و بیشتر…

بیشتر و بیشتر و بیشتر…,طمع و زیاده خواهی معتاد,احساس منزوی معتاد,پیله تنهایی معتاد

در سن ۳۲ سالگی متوجه ی الگوی رفتاری طمع و زیاده خواهی که همیشه با من بود شدم. این رفتار اول در غذا خوردن، بعد در بازی و به تدریج در همه امور زندگی به وضوح دیده می شد.

در سال ۱۹۹۶ که به کالج رفتم، هم اتاقی من در اولین سال تحصیلم مواد مخدری رو به من معرفی کرد که به مواد مخدر مورد علاقه من تبدیل شد، وقتی اون مواد مخدر رو امتحان کردم، گویی به یه دنیای متفاوت وارد شدم.

دیگه زیادی خجالتی نبودم و بیشتر اجتماعی شدم، می توانستم با دیگران به راحتی ارتباط برقرار کنم، می توانستم مثل به آدم عادی وارد اجتماع شوم.

از آن جا بود که توانستم از کالج فارغ التحصیل شوم، مدرک ارشدی بگیرم، زن بگیرم و یک کار برای خودم دست و پا کنم، اما زمانی که در اجتماع نمی توانستم نقش موثری داشته باشم، سعی می کردم مواد مصرف کنم.

بعد از ۱۵ سال یعنی در ۱۵ ژانویه سال ۲۰۱۱، کاملا از درمانده بودن و ضعف خودم، مستاصل شدم، در آن زمان، من در مقطع دکترا درس می خواندم و موقعیت اجتماعی خوبی داشتم، اما مجبور شدم از نیویورک به ال پاسو (شهری در تگزاس) بروم که برایم دنیایی متفاوت بود.

بیشتر و بیشتر و بیشتر…,طمع و زیاده خواهی معتاد,احساس منزوی معتاد,پیله تنهایی معتاد

در آنجا هیچ کس را نمی شناختم ، بنابراین احساس منزوی شدن پیدا کردم و هر چه بیشتر چنین احساسی می کردم، مصرف من هم بیشتر می شد.

این کار اینقدر ادامه پیدا کرد تا اینکه زندگیم کاملا آشفته شده بود، بنابراین از روی ناچاری به جلسه انجمن معتادان گمنام پناه آوردم، در ابتدا می ترسیدم که با کسی حرف بزنم، اگر ساعت برگزاری جلسه ۸ بود، من دقیقا راس ساعت به جلسه میرفتم، تا مجبور نشوم قبل جلسه با کسی صحبت کنم.

وقتی که جلسه در ساعت 30 : 9 تمام می شد، سریعا از آن جا خارج می شدم تا کسی تحت هیچ شرایطی نتواند من را ببیند یا بشناسد.

بعد از ۹ ماه حملات اضطرابی به من دست داد،  من زمانی که مصرف می کردم اصلا نمی دانستم که اضطراب چی هست، در این زمان بود که با خودم صادق شدم و از کسی خواستم که راهنمای من شود.

من حتی به شوخی به راهنمایم گفتم که من رهجو کم دردسری خواهم بود»، با شناخت بیشتری از برنامه، متوجه شدم که من چقدر زیاده خواه هستم که همیشه بیشتر و بیشتر می خواهم،  مهم نبود که به چی نیاز دارم، مسئله این بود که همواره بیشتر می خواستم.

بیشتر و بیشتر و بیشتر…,طمع و زیاده خواهی معتاد,احساس منزوی معتاد,پیله تنهایی معتاد
غذای بیشتر، پول بیشتر و وجهه اجتماعی بیشتر، حتی من با هفت سال پاکی و زندگی در این عصر فناوری، معتاد به خرید کتاب ها، دی وی دی و سی دی هستم، من از طریق برنامه متوجه چنین نقصی شدم.

من نمی دانستم که پس از هفت سال پاکی داشتم به پروانه تبدیل می شدم و هر روزی که مواد مصرف نمی کردم و سعی می کردم از برنامه بهبودی استفاده کنم زندگیم بهتر می شد.

دیگر به دنبال ایجاد وابستگی نبودم و همان موقعیت اجتماعی قبل دست یافته بودم، من عاقل تر و بهبود یافته تر شده بودم ، اما یادگیری تمامی نداشت،  لحظه ای که احساس کنم از برنامه بهبودی دست کشیده ام، لحظه ای است که احتمالا باز به پیله ام باز خواهم گشت و به دنبال چیزی خواهم بود که خلاء مرا پر کند.

(نویسنده: کریگ دابلیو، از ویرجینیا آمریکا)

بیشتر و بیشتر و بیشتر…,طمع و زیاده خواهی معتاد,احساس منزوی معتاد,پیله تنهایی معتاد

برگرفته از نشریه the Na Way  جولای ۲۰۱۹

 

Visits: 33

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!