عاجز به معنای واقعی

عاجز به معنای واقعی,مواد مخدر و اعتیاد,ضجه های معتاد,جایگاه اجتماعی معتاد,عاجز شدن معتاد

بواسطه مصرف مواد مخدر و اعتیاد فعال روزگارم سیاه شده بود ، حتی بخاطر مصرف مواد مخدر ، مادر خودم را از منزل بیرون کردم ، چرا که همیشه مرا از مصرف مواد مخدر منع می کرد ، وقتی من مصرف می کردم ، او عذاب می کشید  .

انگار هیچ چیز برایم مهمتر از مصرف مواد نبود ، پدرم در سن دو سالگی من از دنیا رفته بود ؛ و مادرم به تنهایی مرا بزرگ کرد ، اما من حق فرزندی را برای او بجا نیآورده بودم ، و تنها خواسته او که قطع مصرف من بود ، را اجابت نمی کردم .

اصلا به مادرم فکر نمی کردم و به ضجه های او بها نمی دادم ، مواد مخدر از من انسان پلیدی ساخته بود ، که دیگر خودم هم ، خودم را نمی شناختم .

خسارت های فراوانی به هر کسی که با من آشنا بود ، زده بودم و هیچ جایگاهی داخل اجتماعی که زندگی می کردم ، نداشتم ، اما باز هم به مصرف ادامه می دادم و هیچ چیز برایم مهم نبود .

عاجز شدن واقعی من زمانی اتفاق افتاد که مادرم در بستر بیماری افتاد ، و نیاز به مراقبت داشت ، چند روزی ، گاهی مواقع به او رسیدگی می کردم و بعد به دنبال تهیه و مصرف خودم می رفتم . عاجز به معنای واقعی,مواد مخدر و اعتیاد,ضجه های معتاد,جایگاه اجتماعی معتاد,عاجز شدن معتاد

در همان روزهای بیماری مادرم ، برای تهیه و مصرف مواد از منزل خارج شدم و بعد از تهیه مواد ، دستگیر شدم و بازگشت من به منزل سه روز بطول انجامید .

وقتی برگشتم ، مادرم را کف اتاق دیدم که افتاده و جان خود را از دست داده بود ، چه صحنه دلخراشی بود ، تا آخر عمر آن لحظه را فراموش نخواهم کرد ، آیا مصرف مواد مخدر ، ارزش این را داشت که مادرم را فدایش کنم؟

چند روزی گیج و مبهوت بودم ؛ بعد از اینکه بخودم آمدم ، دیگر مصرف مواد مخدر ، جایگاهی در زندگی من نداشت ، بواسطه یک دوست ، به معتادان گمنام وصل شدم ، و با یاری دوستان بهبودی ، توانستم قطع مصرف کرده و بعنوان یک عضو معتادان گمنام در جلسات حضور پیدا کردم .

وقتی به معتادان گمنام آمدم و قطع مصرف کردم ، بزرگترین آرزویم این بود که ، ای کاش مادرم زنده بود و به تنها آرزویش که قطع مصرف من بود ، می رسید ، ولی افسوس که دیگر مادرم وجود نداشت .

وقتی شروع به مرور قدم ها کردم ، متوجه شدم ، اول باید خودم را ببخشم تا دیگران ، مرا ببخشند ، و برای جبران خسارت از مادرم ، بعد از مشورت با راهنما ، تصمیم گرفتم به همدردانم خدمت کنم .

اکنون بیش از 11 سال است که بعنوان یک خدمتگزار NA ، مشغول بخدمت هستم ، با خدمت در معتادان گمنام ، سعی می کنم تا بخش کوچکی از خسارت هایی که در زمان اعتیاد فعال به افرادی که دیگر به آنها دسترسی ندارم ، زده ام را جبران کنم .

امیدوارم مادرم که دیگر در این دنیا نیست ، مرا بخشیده باشد ، خداوند را سپاسگزارم که فرصت دوباره زندگی کردن را به من داد ، امروز در مسیر بهبودی هستم و برای باقی ماندن در این مسیر ، نیاز است تا در کنار دوستان بهبودی باشم و خدمتگزاری کوچک در معتادان گمنام .

 

نویسنده : (Enzi)

عاجز به معنای واقعی,مواد مخدر و اعتیاد,ضجه های معتاد,جایگاه اجتماعی معتاد,عاجز شدن معتاد

منبع : مجله الکترونیک صدای بهبودی معتادان گمنام

 

Visits: 87

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!