جنگ با مواد مخدر و اعتیاد,کنترل مصرف مواد,در حال بهبودی,لطف بهودی

جنگ با مواد مخدر و اعتیاد,کنترل مصرف مواد,در حال بهبودی,لطف بهودی


جنگ با مواد مخدر و اعتیاد

جنگ با مواد مخدر و اعتیاد,کنترل مصرف مواد,در حال بهبودی,لطف بهودی

آرزوی من تحقق پیدا کرد: سفر در آمریکای جنوبی با موتور سیکلت ، من سال ها در فکر این سفر بودم، ولی امید چندانی نداشتم چون مصرف مواد برای من نقشه های دیگری داشت. در ۱۹۸۲، بعد از پایان جنگ جزایر فالکلنده از زادگاهم آرژانتین فرار کردم.

در جنگ در خط مقدم بودم ولی جان به در برده، و بعد به اتفاق خانواده ام به کار تاجنا در کلمبیا نقل مکان کردیم .

آنجا خودم را در جنگ دیگری غرق کردم ، جنگ با مواد مخدر و اعتیاد ، برای فرار از آنچه دیده بودم و تخدير آسیب های روانی ناشی از جنگ، به مواد مخدر رو آوردم .

به اتفاق خانواده در رستوران مان کار می کردم و دائم نشته بودم. خیال می کردم می توانم مواد را کنترل کنم تا این که به ته خط رسیدم و جویای کمک شده به یک مرکز درمانی رفتم که در آن یک جلسه NA برگزار می شد و به محض ورود، تسلیم شده زندگی ام تغییر کرد و شوق زندگی در من زنده شد .

یک روز به این فکر افتادم که شاید بتوانم آرزویم را به واقعیت تبدیل کنم . برنامه ریزی برای سفر را شروع کردم، شور وشوق برنامه ریزی مسیر سفر، جستجوی نقشه ها و پیدا کردن جلسات NA در سراسر قاره سخت مرا به وجد آورده بود. جنگ با مواد مخدر و اعتیاد,کنترل مصرف مواد,در حال بهبودی,لطف بهودی

این شور و شوق را با خانواده ام در میان گذاشتم. همسرم که او هم در حال بهبودی است و پسر چهارده ساله ام از من حمایت کردند و درک کردند که این سفر چقدر برای من مهم است.

این که مرض قند داشتم و باید انسولین مصرف می کردم، مانع من نشد. من به لطف مصرف مواد، مرض قند گرفته بودم  . ولی به لطف بهودی، در دوران پاکی می توانستم خیلی کارها بکنم موتورسیکلتی خریدم و روز قبل از حرکتم، آن را در جلسه همیشگی ام نام گذاری کردم.

اسم موتورسیکلتم را (سولو پور هویه یعنی فقط برای امروز) گذاشتم، چون می خواستم در تک تک روزهای سفر زندگی کنم، عجله نکنم، به این که کی می رسم فکر نکنم و از هر روز، همان طور که هست، لذت ببرم.

این سفر ۱۰۶ روز طول کشیده به ده کشور آمریکای جنوبی سفر کردم به ۷۲ جلسة NA رفتم و ۳۲٫۱۸۷ کیلومتر را در یک سفر رفت و برگشت از کار تاجنا تا پاتاگونیا در آرژانتین طی کردم.

در انواع جاده ها راندم؛ از دل صحراها تا کوهپایه های یخی و بر فراز سلسله کوهها، به ساحل دریا رفتم و در آنجا ورزش دلخواهم موج سواری را روی بهترین موج های آمریکای جنوبی تمرین کردم. همسرم در بخشی از سفر به من ملحق شد و ما مسافت 3200 کیلومتری پرو تا اکوادور را با هم طی کردیم از این سفر، خاطراتی به بیادماندنی داریم.

ولی تکان دهنده ترین احساسات وقت هایی درمن به وجود می آمد که به شهر جدیدی می رسیدم و در جلسه NA آن شهر شرکت می کردم من گروه های کلمبیا اکوادور، پرو، شیلی، آرژانتین، اوروگوئه، پاراگوئه بولیوی برزیل و ونزوئلا را دیدم.

با این که به تنهایی سفر می کردم. هرگز احساس تنهایی نکردم. نیروی برترم همیشه همراه من بود و در پایان هر مرحله، یک جلسه NA انتظارم را می کشید . أعضای NA راهنمایی ام می کردند و شماره های تلفن دوستان و اعضا را در شهرهای بعدی که قرار بود بروم در اختیارم می گذاشتند.

بعضی از آنها به من جائی میدادند و مرا با خانواده هایشان آشنا می کردند. از تک تک آنها که باعث شدند احساس کنم در خانه خودم هستم، تشکر می کنم آنها عشق و محبتی را نثار من کردند که در آن لحظات دوری از خانواده و دوستان به آن نیاز داشتم ولی من تنها نبودم، NA همیشه با من بود و کمکم می کرد .

جنگ با مواد مخدر و اعتیاد,کنترل مصرف مواد,در حال بهبودی,لطف بهودی

منبع : مجله راه NA

 

Visits: 30

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!