اولین گردهمایی,سالانه سنت ها,باتلاق مواد مخدر,قطع مصرف,اعتقاد به NA

اولین گردهمایی,سالانه سنت ها,باتلاق مواد مخدر,قطع مصرف,اعتقاد به NA


اولین گردهمایی سالانه سنت ها

اولین گردهمایی,سالانه سنت ها,باتلاق مواد مخدر,قطع مصرف,اعتقاد به NA

ساحل شمال شرق نیوجرسی آمریکا.

۱۱جولای ۲۰۲۰

برابربا شنبه ۲۱تیرماه ۱۳۹۹

 

آرشیو : 

آن زن قهرمان بزرگ زندگی من بود 

تیتر بزرگ روزنامه این بود:

پنج نفر در  تصادف اتوبوس در ترمینال مجروح شدند؟ در ادامه مقاله ای آمده بود که توضیح می داد، اتوبوسی هنگام ورود به ترمینال اصلی لانگ آیلند، با شدت به دیوار شیشه ای ترمینال برخورد کرده و باعث مجروح گشتن پنج نفر شده که حال یکی از آنها وخیم است! زنی ۴۸ ساله که هردو پایش را در تصادف از دست داد.

یکی از شاهدان، واقعه را این طور توصیف کرده بود: اتوبوس نتوانست ترمز کند، در یک چشم به هم زدن دیوار شیشه ای رفت هوا و من یک عالمه خون دیدم، همه چیز به هم ریخته بود و مردم جیغ می کشیدند. دیدم زنی افتاده روی زمین و دیگر پا ندارد! چند لحظه بعد همهی سر و صداها قطع شد و مردم شروع به کمک همدیگر کردند.

زن ۴۸ ساله ای که هر دو پایش را از دست داد، از اعضای انجمن معتادان گمنام است. ما از  تقریبا ۱۳ سال پیش که او به NA آمد،  دوست صمیمی هستیم.

فوریه امسال ۹سال از تصادفی که او در آن پاهایش را از دست داد، می گذرد. در آن روز رفته بود که به یکی از اعضای انجمن کمک کند. تصادف وقتی اتفاق افتاده که او روی نیمکت ایستگاه نشسته و منتظر اتوبوس بوده تا به خانه اش برگردد.

وقتی برای ملاقات دوستمان به بیمارستان رفتیم، چشم هایمان اشک آلود بود و دلشوره از قیافه مان می بارید. او فقط لبخندی زد و گفت: به جای غصه خوردن از اینکه پاهایش را از دست داده، خوشحال باشیم که هنوز زنده و پیش ما است. اولین گردهمایی,سالانه سنت ها,باتلاق مواد مخدر,قطع مصرف,اعتقاد به NA

در کمال تعجب، او بود که داشت ما را دلداری میداد. به خاطر او بیمارستان را تبدیل کردیم به جلسه NA پرسنل بیمارستان از لشگرکشی که برای ملاقات بیمار راه افتاده بود، انگشت به دهان مانده بودند.

هجده روز بیشتر از تصادف وحشتناک او نگذشته بود که سر و کله بیش از پنجاه نفر از اعضای NA در بیمارستان ۔ پیدا شد که آمده بودند چهارسالگی دوست شان را جشن بگیرند.

دهان پرستاران از تعجب باز مانده بود و چشم هایشان از کاسه بیرون زده بود. بعضی از ملاقاتی ها اصلا بیمار را نمی شناختند ولی از شجاعت و استواری آن زن، شوخ طبعیاش، اعتقادش به NA و از ایمانش به اصول برنامه، چیزها شنیده بودند و آمده بودند تا همدردی شان را به او نشان دهند.

آن روز بعدازظهر، همان طور که ملاقاتیها داشتند، دوتا دوتا یا سه تا سه تا به بیمارستان می آمدند، اولش پرسنل بیمارستان نمی گذاشتند همه شان با هم وارد اتاق بیمار بشوند. بعد که تعداد اعضای NA به بیست نفر یا بیشتر رسید، پرستارها او را به جای بزرگتری منتقل کردند.

دست آخر تعداد اعضای NA آنقدر زیاد شد که پرستاران مانده بودند با این همه جمعیت چه بکنند. یکی از پرستارها یاد یک راهروی خالی افتاد که داخل آن میشد حدود ۵۰ نفر را روی زمین نشاند و پرستار دیگری هم رفت که به مناسبت این تولد خیلی خاص، بیمار را با صندلی چرخدار به آنجا بیاورد.

اولین گردهمایی,سالانه سنت ها,باتلاق مواد مخدر,قطع مصرف,اعتقاد به NA

ما پرسنل بیمارستان را دعوت کردیم تا در جلسه ی ما بمانند و آنها زانو به زانوی بسیاری از اعضای NA نشستند و اشک ریختند. آن شب کمتر می شد چشمی در آنجا دید که اشکی در آن نباشد. آن جلسه نه تنها بر دل اعضای ما، بلکه بر دل و ذهن پرسنل بیمارستان اثر گذاشت. در نظر اعضاء، آن شب پیام بهبودی NA انتقال یافت.

شاید به شیوه ای که معتادان حاضر در آن مکان، پیش از آن نه دیده بودند و نه فکرش را می کردند. برای پرسنل بیمارستان این نهایت پیام روابط عمومی NA بود. برخلاف انتظار دوست انجمنی ما  در همان ماه های اول توانست نخستین قدمها  را با پای مصنوعی اش بردارد. اولین گردهمایی,سالانه سنت ها,باتلاق مواد مخدر,قطع مصرف,اعتقاد به NA

کافیست به یک معتاد بگویید کاری را نمی تواند بکند، بعد ببینید چطور همان کار را می کند. این خانم محترم چندی پیش در همایش منطقه ای ما سخنران بود.

بله، او به رغم تمام این وقایع پاک ماند و همین چند ماه پیش سیزدهمین سال پاکی اش را جشن گرفت. من او را به چشم یک جور قهرمان نگاه می کنم. نوعی منبع الهام یا سرمشق و یادآور آنچه با کمک برنامه NA و اعضای انجمن می توان بدست اورد. بله، بعید نیست امروز یا فردا برای ما اتفاقی بیفتد و در چشم بر هم زدنی زندگی ما را عوض کند! ولی ما واقعا اجباری به مصرف نداریم. هرچه می خواهد بشود، بشود.

حدودا ۱۵ ساله بودم که برای بار اول مواد مخدر را دزدیده و مصرف کردم . به علت سن کمی که داشتم، کسی به من مواد نمیفروخت. مسیر مصرف مواد را با اولین تجربه یواش یواش ادامه دادم. لازمه ی دنبال کردن این مسیر این بود که رفتارها و ناهنجاری های جدیدتری را یاد بگیرم و یاغی تر شوم. غافل از این که این شکل زندگی کردن، تمام احساسات نوجوانی ام را به مرور سرکوب کرد.

چندی طول نکشید که تمام حالتهای ظاهری یک انسان، در وجودم از بین رفت. همیشه یا خمار بودم یا در حال چرت زدن! انزوا، بی اعتباری، بی آبرویی، مشکلات خانوادگی، گریه ی پدر و مادرم، توهین و فرار از دست قانون و … آن موقع متوجه تفاوتم با بقیه ی انسانها شده بودم ولی هیچیک باعث نمیشد که مصرف نکنم، بلکه به مصرف کردنم کمک می کرد!

بالاخره پیام برنامه را از طریق یکی از دوستان هم مصرفم که یک مدت ناپدید شده بود، گرفتم. قطع مصرف دوستم باعث شد از درون تکان بخورم. دیری نگذشت که قطع مصرف کردم و پایم به جلسات باز شد ولی نسبت به اصول برنامه بی توجه بودم! کم و بیش به جلسه می رفتم و با مصرف کننده ها هم در ارتباط بودم. در نتیجه پس از ۴۵ روز دوباره مصرف کردم و مجددا در باتلاق مواد مخدر فرو رفتم. خراب تمام عالم شده بودم و حسرت یک روز پاکی را داشتم. تا این که بعد از چند بار قطع مصرف، با کمک نیروی برترم در قطع مصرف ماندم. به جلسات میرفتم

اما از ترس مصرف دوباره، هیچ چیز از برنامه متوجه نمیشدم. از روی ترس، راهنما گرفتم، قدمها را متوجه نمی شدم ولی آنها را کار می کردم. آن قدر ترسهایم زیاد بود که نمی توانستم مشارکت کنم و با کسی ارتباط بگذارم و فقط گوش می کردم و به مرور تا حدودی متوجه اصول برنامه شدم. وقتی در جلسات صحبت از تواضع، فروتنی، مهربانی و گذشت میشد، لذت می بردم و همین کلمات من را به جلسات می کشاند.

بعد از مدتی، میل به خدمت در انجمن درونم شکوفا شد. در اوایل پاکی ام تمایل به این کار نداشتم. امروز به کمک کار کرد قدمهای ۱۲ گانه امیدوارتر شده ام و دیگر خود را سرزنش نمی کنم.

هر چه بیشتر نسبت به بیماری ام آگاه می شوم، اشتیاقم به برنامه، نشریات و ارتباط با راهنما بیشتر می شود. هرچه بیشتر با برنامه هستم، رشد را بیشتر در درونم حس می کنم. دوست دارم ارتباط بهتری با راهنمایم و اعضای برنامه داشته باشم، چون به رشد خودم کمک می شود. اولین گردهمایی,سالانه سنت ها,باتلاق مواد مخدر,قطع مصرف,اعتقاد به NA

همیشه از نیروی برترم می خواهم که به یک عضو تأثیرگذار در دوران بهبودی ام تبدیل شوم، تا بتوانم از این طریق به دوستان معتادم کمک کنم. امروز اشتیاقم به نشریات برنامه نسبت به اوایل پاکی ام بیشتر شده و مرتب نشریات NA را مطالعه می کنم و لذت می برم و دارم تبدیل به یک عضو قابل قبول برای اجتماع خود می شوم.

از خداوند تشکر می کنم و از او میخواهم کمکم کند تا پیام NA را به تمام معتادان در حال عذاب برسانم.

اولین گردهمایی,سالانه سنت ها,باتلاق مواد مخدر,قطع مصرف,اعتقاد به NA

منبع : مجله NAWAY

Visits: 37

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!