حضور در جلسات اداری گروه
حضور من در جلسات اداری نشان می دهد که به تنهایی کاری از دست من ساخته نیست و به کمک جمعی گروه نیاز دارم و برای تصمیم گیری باید مشورت کنم. یاد گرفته ام که گروه هر تصمیمی که بگیرد حتی اگر مخالف میل و عقیده ی من، باشد بنا به اعتمادی که به نیروی برتر دارم خود را به رأی وجدان گروه بسیارم در همین جلسات اداری بود که بسیاری از نواقص خود را شناسایی کردم و میزان عدم پذیرش و تسلیم نبودن خود را تشخیص دادم چیزی که امروز مرا ارزشمندتر از گذشته می کند این است که به یک هدف جمعی و مشترک کمک می کنم و آن بهتر رساندن پیام بهبودی است به معتادی که هنوز عذاب می کشد.
لذت زندگی کردن
لذتِ زندگی کردن موضوع اصلی قدم دوازدهم است. چیزی که ما همیشه آرزویش را داشته ایم. چیزی که، به احتمال زیاد برای همه ی ما، زمانی غیرممکن به نظر می رسید ولی در نهایت به واقعیت پیوست. از طریق تلاش زیاد و تعهد بالاخره موفق شدیم تا یک زندگی سرشار از خودارزشمندی، لذت و قابلیتِ تولید و بهره وری را به وجود بیاوریم. انجمن معتادان گمنام نه تنها زندگی ما را متحول کرد و راه جدیدی برای زیستن به ما نشان داد بلکه از طریق انجمن و کارکرد قدم ها، یک بیداری روحانی در ما ایجاد کرد که ما را به سوی فرصت های بی شمار و یک زندگی آرام هدایت کرد.
عشق به خویشتن
من پس از چندین بار مرور کردن ۱۲ قدم، بالاخره عشق به خویشتن را تجربه کردم. من همیشه این احساس را با حس تاسف به حال خود اشتباه می گرفتم. امّا حالا متوجه تفاوت بزرگ بین این دو شده ام.
هرمعتادی میتواند پاک شود
ما به صدها معتاد کمک کردیم که پاک بمانند. منصفانه نیست که به این موضوع اشاره نکنیم که حالا دیگر معتادان بهبود یافته می توانند از تازه واردان حمایت کرده و تجربه خود از بهبودی را با آنها به اشتراک بگذارند.
مهر ماه، ماه مهر
بعد از چندین سال مصرف و مشکلات ناشی از آن خسته و تنها شده بودم، قطع مصرف های قبلی جواب نداده بود هر بار که ترک می کردم بعد از چند روز وسوسه ی مصرف و نومیدی و تنهایی به سراغم می آمد و من تنها راه حل را یکبار آری فقط یک بار مصرف دیگر می دانستم که بعد از چند روز نه تنها مصرفم بیشتر می شد بلکه به سایر مواد مخدر دیگر نیز دست درازی می کردم دیگر به خودم قبولانده بودم که توباید تا آخر عمر مصرف کنی و سرنوشتت همین است و بس.
بیماری چند بعدی
وقتی آخرین روزهای عذاب خود و چگونگی آشنایی با انجمن را به یاد می آورم، به این نتیجه می رسم که واقعا آشنایی ام با NA یک معجزه است چون با ادامه ی آن زندگی دیر یا زود کارم تمام بود.
گل و مخمل و نور
حکایت غریبی است فراز و فرود درد کشیده هایی که هر کدام داستانی در سینه دارند که در وقت بیان، بغض گنگی گلوی شان را می فشارد.
هوای تازه
یادمه اواخر تخریب تنها فکر و تصمیمی که در ذهنم بود این بود که خودم را گم و گور کنم چون دیگر تحمل نگاه های اطرافیان را نداشتم خدا را شکر امروز در انجمن معتادان گمنام به تدریج خود را پیدا می کنم و با وجود تمام دردهای گذشته احساس می کنم با زندگی به روال NA خوشبخت ترینم و همه را از روی عشق و نیاز دوست دارم.
معرفی و تاریخچه na
قسمت یا جزء آخر از ساختار خدماتی در انجمن معتادان گمنام است و در واقع کنفرانس خدمات جهانی به نوعی مرکز سلسله اعصاب انجمن است زیرا مکانی است که در آن هر دو سال یکبار نمایندگان وکلای مناطق، کلیه اعضاء هیئت امناء و مدیر دفتر خدمات جهانی گرد هم می آیند تا درباره مسائل کلی انجمن در سطح جهان تبادل نظر کرده و تصمیم گیری نمایند. هدف کنفرانس خدمات جهانی حمایت از انجمن در کل و اقدام و عمل بر اساس وجدان گروهی انجمن معتادان گمنام است.
مبانی خطوط تلفنی
شاید اولین تعامل یک شخص با معتادان گمنام طی تماس با یکی از خطوط تلفنی NA که گاهی خط تلفنی کمک هم نامیده می شود صورت گیرد. این تماس ها حیاتی هستند. تماس با یکی از خطوط تلفن NA می تواند تفاوت زیادی در جذب یک معتاد به جلسات NA ایجاد نماید بایستی به تماس گیرنده طوری پاسخ دهیم که احساس کند برای او اهمیت قائلیم می توانیم افراد داوطلب را تشویق کنیم تا از تجربه و آگاهی خود در مبحث روابط عمومی در راستای این فرصت خدماتی بزرگ استفاده کنند.
مبانی نماینده بین گروهی
این ابزار قصد دارد تا به اعضا NA کمک کند تا درک بهتری از تعهدات یک نماینده خدماتی گروه داشته باشند و بتوانند خدمات موثری در بدنه های خدمات محلی خود ارائه نمایند.
زندگی زیباست ای زیبا پسند
درست به خاطر ندارم چه کسی آغوش گرم خود را برای بغل کردن من باز گذاشت. امروز لذت گرمی آن آغوش را با تمام گوشت و پوست و استخوانم حس می کنم و شاید آن آغوش گرم خداوند بود که مرا از دنیای نامیدی به دنیای امید و طراوت دعوت می کرد.
مبانی اجماع در NA
درNA تصمیمات ما براساس درخواست راهنمائی از نیرویی برتر و مهربان که خود را در وجدان گروه بیان می کند، شکل می گیرد. در NA اصل روحانی گمنامی به این معنی است که ما همگی در خدمت با یکدیگر برابر و مساوی هستیم، و تصمیم گیری براساس اجماع روشی است برای بدنه های خدماتی تا به عنوان تیمی با اعضا برابر خدمت کند و به ندای وجدان گروهی گوش فرا دهد.
ز پایم باز کرد بندگران را
من در حال حاضر در زندان مرکزی عادل آباد شیراز در بند سبز هستم و مدت هشت ماه است که با انجمن معتادان گمنام آشنا شده و همیشه به خود می گویم که ای کاش زودتر این انجمن را یافته بودم و راه درست زندگی کردن را که امروز یاد گرفته ام ادامه می دادم اما خوب اشکالی ندارد من نباید افسوس گذشته را بخورم این بیماری باعث شد که از نظر قانونی سوابقی در پرونده ام ثبت شود.
مبانی روابط عمومی
پیام NA این است که یک معتاد هر معتادی می تواند از مصرف مواد مخدر دست بردارد، میل به مصرف را از دست بدهد و یک راه تازه برای زندگی پیدا کند روابط ما با جامعه به ما این توانایی را می دهد که پیام خود را به صورت گسترده با همگان به مشارکت بگذاریم به نحوی که اگر کسی بخواهد از برنامه ما سود ببرد بتواند ما را پیدا کند.
آدرس وب سایت های انجمن معتادان گمنام سراسر جهان
آدرس وب سایت های انجمن معتادان گمنام سراسر جهان
تجربه و برداشت من از قدم شش و هفت
چه قدر سخت است پذیرش نواقص خود. پذیرش ضعف و محدودیت های خود چه قدر سخت است خراب کردن کاخ های خیالی و نشستن روی زمین واقعی ،چه قدر سخت است دست شستن از رؤیاهای بیمارگونه با وجودی که به این فهم رسیده ای که می دانی خیالات پوچ تنها خاصیت اش این است که قابلیت های موجود و حقیقی تو را می گیرد و میان زمین و آسمان معلق نگاهت می دارد.
به تماشای خورشید
انجمن معتادان گمنام رشد می کند و شاخه های سبزش به همه جا سر می کشد. رشد می کند و به هر گوشه و کناری سر می زند هیچ چیز نباید مانع پیام رسانی ما و رشد NA شود چون خداوند مهربان ما را در این حرکت یاری می دهد و به سوی خود می خواند.
جایزه در NA
دوستانم فقط بروبچه های بهبودی هستند و دوستان نابودی را نمی شناسم سعی می کنم راه کارهای برنامه را کاملا رعایت کنم و اصول روحانی قدم یک واقعا برایم کار می کند به اعتقادات خود پایبندم و از زندگی کردن و مشارکت صادقانه لذت می برم دیگر اجازه نمی دهم تنبلی با من و زندگی ام بازی کند
من به یک خانه می اندیشم
به علت راحت طلبی کم کم مواد را به داخل خانه بردم همسرم که سن و سال کمی داشت باور نمی کرد که من معتاد باشم آنگاه با یک تعارف ساده او را هم به یک مصرف کننده تبدیل کردم اوضاع روزبه روز بد تر می شد

