مقالات

تسلیم اصول روحانی
تسلیم اصول روحانی

شاید همه ی شما می دانید که گمنامی اساس روحانی تمام سنت های ماست در واقع اصل گمنامی در تمام سنت ها تکرار شده و به نوعی دارای معنی و مفهوم متنوعی در هر سنت می باشد.

آیا کسی معجزه ی زندگی مرا باور می کند
آیا کسی معجزه ی زندگی مرا باور می کند

در ۱۷ روز پاکی ام. راهنمایی برای خود اختیار کردم تا مرا در کارکرد قدم ها و همه ی آن چیزهایی که می توانند در پاکی و بهبودی ام موثر باشند، یاری کند.

قدم سوم چگونه بر زندگی من تأثير گذاشت
قدم سوم چگونه بر زندگی من تأثير گذاشت

از این که باید این راه را تا آخر عمر انجام دهم، راضی هستم چون احساس شادمانی و رضایت خاطر بیشتری به من دست خواهد داد.

فوران ناگهانی نیروهای درون
فوران ناگهانی نیروهای درون

خیلی خوشحالم که در حد توانایی ام، اصول روحانی برنامه را و هم چنین سنت های این انجمن را رعایت نموده ام. چند قدمی از قدم های دوازده گانه را تجربه کرده و به آنها عمل نموده ام. زندگی خانوادگی ام سروسامانی پیدا کرده و در محل اداره ام نیز چیزهای بسیاری آموخته ام. بسیاری از غیر ممکن ها در زندگی ام به «ممكن» تبدیل شده و مقداری از شخصیت گم شده ی خود را باز یافته ام.

در این جا همه چیز فرق می کند
در این جا همه چیز فرق می کند

در همه جا، رفتن با خود انسان است و برگشتن با خدا. ، ولی در NA آمدن با اراده خدا، ولی رفتن از آن با خود آدم.

رهایی را چه می دانی
رهایی را چه می دانی

نمی دانستم که اعتیاد هم حکومتی دارد که دستگیر می کند، به زندان می اندازد، شکنجه می دهد ، آزادی ها را می گیرد و سرانجام بدون محاکمه رای به اعدام فرد می دهد، خلاص.

آژیر
آژیر

کارکرد قدم ها و مطالعه ی کتاب چگونگی عملکرد و سایر نشریات، دریچه های گوناگونی را بر روی ذهن غبار گرفته ی من باز کرد. آثار پاکی و طی کردن مسیر بهبودی کم کم خود را در زندگی شخصی و خانوادگی من نیز نمایان می ساخت. چه حرکتی و چه برکتی.

سبد سنت هفتم، سبد عزت و آزادی
سبد سنت هفتم، سبد عزت و آزادی

به هر حال بهتر است که همگی با سخاوت بیشتری در سنت هفتم شرکت کنیم و با رعایت اصل سادگی، از هدف اصلی خود فاصله نگیریم.

به نام خداوندی که بر می گزیند
به نام خداوندی که بر می گزیند

از خداوندی که تنها راهنمای بی عیب و مطلق هستی است، راهنمایی می جویم و هر شب برای کسانی که هنوز کنترل زندگی شان به دست مواد مخدر است، دعا می کنم و آرزو می کنم که دیگر هیچ معتادی مجبور نباشد از درد اعتیاد بمیرد.

استقبال با فرش سبز
استقبال با فرش سبز

ز این که توانسته ام این انجمن را که سالیانی به دنبالش می گشتم، پیدا کنم بسیار خوشحال و سرحال هستم . شغل خود را تغيير دادم و الان به صورت یک نقاش ماهر در ساختمان ها مشغول کار و خدمت به جامعه هستم، با عشق و محبت آشنا شده ام و دلم در هوای کمک به دیگران پر می زند. هیچ چیز نمی دانم و خیلی دوست دارم.

معجزات مشارکت
معجزات مشارکت

خدا را شکر می کنم به خاطر یک روز پاک، خدا را شکر می کنم به خاطر یک روز قشنگش و از او می خواهم که برای ۲۴ ساعت دیگر فرصت درست زندگی کردن و پاک بودن را در اختیارم بگذارد.

لغزش به یک باره اتقاق نمی افتد
لغزش به یک باره اتقاق نمی افتد

چون که داستان پاک ماندن در NA بر اساس تجربیات اعضای آن می ، در باشدصدد بر آمدم تا تجربه ی لغزش خود را که در ۲۲ ماه و ۲۲ روز پاکی برایم اتفاق افتاد نوشته، تا شاید حداقل برای یک عضو در این انجمن مفید واقع شود. من هم یک روز مانند تمام معتادان دیگر خیلی آشفته وارد انجمن معتادان گمنام شدم. کم کم احساس کردم که این انجمن جایی است که می توانم پاک شوم و یک زندگی دوباره را شروع کنم، با کمک اعضای قدیمی یک زندگی جدید را آغاز کردم

دنیا از آن من است
دنیا از آن من است

امروز من با خدمت کردن در ساختار گروهی، راهنمای معتادان دیگر شدن، رفتن به جلسات و از تجربه و امید خود صحبت کردن، دین خود را نسبت به انجمن ادا می کنم و در آستانه چهار سال پاکی در گوشه ای از این سرزمین پهناور، به دعا گویی شما مشغولم.

تجربه مرگ پیش از پایان زندگی
تجربه مرگ پیش از پایان زندگی

دیگر سر کسی کلاه نمی گذارم و سعی می کنم با خود و دیگران رو راست باشم. با قدم های ۱۲ گانه زندگی می کنم. بالاخره معنی خوشبختی را فهمیدم. من به کمک این برنامه خودم را شناختم و به خوشبختی رسیدم. من برای دوستانی که امروز درد دیروز مرا تجربه می کنند و به دنبال راه نجاتی هستند، آرزوی توفیق دارم.

آخر خط يعنی شروع دوباره
آخر خط يعنی شروع دوباره

آخر خط يعنی شروع دوباره

سوگوار مرگ غرور
سوگوار مرگ غرور

در حالی که قلبم به شدت می زد و زبانم به لکنت افتاده بود وارد جلسه NA شدم. چه صحنه های جالبی که ندیدم و چه حرف های قشنگی که نشنیدم. همه آنها از اعماق وجود من صحبت می کردند. گویی کسی به درون من سفر کرده بود و از انتهای وجودم لحظه به لحظه گزارش می داد.

روزهای آفتابی
روزهای آفتابی

یک شب توسط دوستی پیام انجمن را دریافت کردم. از او خواستم مرا به این انجمن ببرد. او گفت، به جلسه امشب نمی رسیم و فردا شب به جلسه خواهیم رفت. ولی من با اصرار فراوان دو پا را در یک کفش کرده بودم و مصرانه تقاضا داشتم همین الان به جلسه برویم. یکی نبود به من بگه این یک شب هم روی این ۲۵ سال! ولی من طاقت نداشتم. سر انجام وقتی دوستم اصرار بیش از حد مرا دید راضی شد و با هم به جلسه رفتیم.

وقتی که او بخواهد
وقتی که او بخواهد

مدت ۲۵ روز بود که برادرم با انجمن آشنا شده بود و پاک بود. او صحبت از جایی به نام " معتادان گمنام" می کرد که با وجود حرف های زیبا و تازه ای که برایم می گفت فکر معتادگونه من اجازه نمی داد، قبول کنم که او جایی متفاوت را پیدا کرده است.

مسافرت در جاده بهبودی و علائم راهنمایی
مسافرت در جاده بهبودی و علائم راهنمایی

مسافرت در جاده بهبودی و علائم راهنمایی

معتاد خوشنام
معتاد خوشنام

و عجیب این که تا وقتی اعتیاد خود را انکار می کردم مصرف هم، ادامه داشت. با ادامه کارکرد قدم ها، متوجه شدم که من از روی بی ایمانی و باورهای غلط و خودخواهی، هیچ موقع نتوانسته ام تصمیم درستی بگیرم و همیشه میل و اراده شخصی ام، راهنمای من بوده که در این جا باید به فکر خود ایست بدهم و با رعایت اصل روحانی روشن بینی، آن چه را که برنامه می گوید، انجام دهم هر چند که بعضی اوقات با چارچوب های فکری من جور نباشد.