نفس حیات,معتاد مادر زاد,نور بهبودی,احساس پاکی,معجزه بهبودی

نفس حیات

این راهی است به سوی آزادی ، من از زندگی سرشارم. هنگام خندیدن دهانم را تا بناگوش باز می کنم و از ته دل قه قهه میزنم ، احساس وجد می کنم و دیگر خجول و معذب نیستم. طعم هر احساسی را تا نهایتش می چشم. با نیروی برترم رابطه ای آگاهانه دارم. دعا و مراقبه باعث شده با دیگران و نیروی برترم احساس نزدیکی کنم؛ احساسی که روزگاری اعتیاد آن را ناممکن کرده بود. اعتیاد مرا از زندگی دور می کند. NA مرا با جانم آشتی داده و باعث شده بتوانم ندایش را بشنوم و جانانه فکر کنم. ... ادامه مطلب
زندگی و مرگ در NA,معتاد جویای بهبودی,شور و حرارت NA,بیماری وخیم اعتیاد

زندگی و مرگ در NA

من خداوند یا کس دیگری را بابت مرگ پسرم مقصر نمی دانم. پسرم به اختیار خودش ، آن سوزن را در رگش فرو کرد؛ و پیامد این کار مرگ بود. داشت می آمد پیش من، اما جایی در میان سفر، بیماری اعتیاد کار خودش را کرد. : امروز می دانم که زندگی گران بهاست، و سعی می کنم قدر این فرصت کوتاه را بدانم ، تا جایی که بتوانم سعی می کنم همیشه در خدمت تازه واردها باشم. من " همان کارهایی را می کنم که در آن نود روز اول، مرا پاک نگه داشت. ... ادامه مطلب