هنگامی که,همه چیز,بن بست می رسد,نشریات بهبودی,راهنمای بهبودی

هنگامی که,همه چیز,بن بست می رسد,نشریات بهبودی,راهنمای بهبودی


هنگامی که همه چیز به بن بست می رسد,نشریات بهبودی,راهنمای بهبودی

هنگامی که,همه چیز,بن بست می رسد,نشریات بهبودی,راهنمای بهبودی

رهنمودها را بخوان

 

راهنمای اول من خیلی ناگهانی و غیر منتظره مرد. در طول این سال ها که از مرگ او گذشته ، احساس قدردانی من از تجربه ، نیرو و امیدی که از او برایم به یادگار مانده مدام بیش تر و بیش تر شده است. همیشه می گفت: وقتی همه چیز به بن بست می رسد، رهنمودها را بخوان.» هنگامی که,همه چیز,بن بست می رسد,نشریات بهبودی,راهنمای بهبودی

هر وقت برایم گرفتاری پیش می آید، سراغ کتاب پایه می روم، و این کتاب همیشه به من کمک می کند هر چیز را سر جا و به اندازه خودش ببینم. من از راهنمایم و سایر معتادان در حال بهبودی سرمشق می گیرم که از ته دل اعتقاد دارند معتادان می توانند زندگی پر از درد و ترس شان را پشت سر بگذارند و به رهایی از اعتیاد فعال و بیداری روحانی برسند. توصیه همیشگی آن ها به من، خواندن نشریات بهبودی و مطالب کتاب پایه است. راهنمای من اسم کتاب پایه را کتابچه راهنمای بهبودی» گذاشته بود.

شکر گزارم از این که کتاب پایه و سایر نشریات  NAرا به زبانی که درک می کنم در دسترس دارم. این بختی است که بسیاری از معتادان هنوز به آن دست نیافته اند. وقتی به این مسئله فکر می کنم تحقق چشم انداز NA خاطرم را مشغول می کند.

چشم انداز ما ناظر به آینده ای است که در آن «هر معتادی در جهان امکان دریافت پیام ما را در قالب زبان و فرهنگ خود داشته باشد.» (بیانیه چشم انداز خدمات جهانی NA. خیلی وقت ها، وقتی مشغول مراقب هستم، عظمت این چشم انداز تسخیرم می کند و گاهی اشک در چشمم حلقه می زند؛ شکر گزاری بابت آن چه بر اثر کار کردن دوازده قدم NA به دست آورده ام، و از آن ها که دلسوزانه به کار خدماتی مشغول هستند تا پیام NA را به من برسانند.

هنگامی که,همه چیز,بن بست می رسد,نشریات بهبودی,راهنمای بهبودی
آن چه من در NA یافتم، انجمنی بود از زنان و مردان معتادی که در گروه هایی دور هم جمع می شوند و می کوشند با استفاده از اصولی روحانی، راه و رسم جدیدی برای زیستن پیدا کنند و از اعتیاد آزاد شوند.

انجمنی بود میراث دار معتادانی در حال بهبودی، آنان که آموخته بودند به نیرویی برتر از خود اتکا کنند؛ کسانی که جلسه آمدن شان ترک نمی شد و برای تحقق هدف اصلی انجمن ما در خدمت NA بودند. اکنون، خدمت کردن خودم را به چشم نوعی ادای دین می بینم در انتقال پیامی که همانان به من رساندند.

آن چه مرا به NA کشاند درد بود، اما اگر در جلسات ما جز درد چیزی پیدا نمی شد، دیگر نه امیدی در کار بود نه آن وعده رهایی که در کتاب پایه خوانده ایم. ترس از بازگشت به حال و روزگاری که از آن گریخته بودم، و جذابیت آن ها که بهبودی را جدی گرفته بودند، وادارم کرد برای تمام عمر رفتار جدیدی در پیش بگیرم. مجبور بودم با نوعی سرپیچی و مقاومت کمابیش غریزی در برابر حرف گوش کردن بجنگم. من در همه عمر تنهایی ام به توهم بی نیازی از دیگران چسبیده بودم.

درد وادارم کرد تقاضای کمک کنم، و تیمار و مشارکت معمول معتادان در NA امید را به زندگی ام باز آورد. کار کردن دوازده قدم معتادان گمنام ابزارهایی به دست من داده که، اگر به کارشان گیرم، مرا در صداقت به خرج دادن با خود، چشم باز کردن بر راه های نرفته، و ایجاد تمایل به آزمودن پیشنهادهای دیگران یاری خواهد داد.

هنگامی که,همه چیز,بن بست می رسد,نشریات بهبودی,راهنمای بهبودی
با این همه دردی که در انجمن هست، کشمکش ، همیشه وجود خواهد داشت. خیلی وقت ها سوء تفاهمی ساده بزرگ می شود و کار به کشمکش های وخیمی می کشد که هیچ ربطی به موضوع اصلی ندارد. در «کتابچه راهنمای بهبودی»، در مطلبی که درباره سنت سوم است چنین آمده: «ما ذاتا افرادی خود رای و خودمحور هستیم که به اجبار در NA دور هم جمع شده ایم. نابلد هستیم و هیچ کدام مان این توانایی را ندارد که همیشه تصمیم های درست بگیرد.»

حالا ما آدم های «نابلد» چه طور قرار است از پس کار جمعی بر بیاییم؟ نویسندگان و گردآورندگان معتاد کتاب پایه، در مقدمه کتاب پیشنهادهایی در این زمینه ارائه کرده اند. ما می توانیم خردمندانه و از سر وجدان، نیرویی برتر از خویش را فرا بخوانیم، و از خدایی مهربان درخواست کنیم تا در تصمیم گیری های ما متجلی شود.

تکیه بر خداوندی مهربان، محافظ ما در برابر خشم، غرض ورزی، و نفس پرستی خواهد بود. می توانیم بدون مخالف خوانی با نظر یکدیگر مخالف باشیم و کار خدماتی را به شیوه ای مرتب و منظم سامان دهیم.

با رعایت اصل تمایل در دست یافتن به رابطه ای آگاهانه با نیرویی برتر، این توانایی در ما به وجود خواهد آمد که تشخیص دهیم آیا نظر گروه را فشار محبوبیت افراد یا اغراض شخصی تحمیل کرده، یا برآمده از وجدان جمعی است. هنگامی که,همه چیز,بن بست می رسد,نشریات بهبودی,راهنمای بهبودی

خود من سخت درگیر اغراض شخصی هستم، اما هیچ وقت چندان محبوبیتی نداشته ام. من این توانایی را ندارم که در تمام امور زندگی ام وجدان پیرو اصول روحانی باشم. من معتادی هستم که برای بهبودی تلاش می کند. بیش تر برای بهتر شدن دعا می کنم تا کامل شدن. محصول سال ها پیروی انجمن ما از این اصول روحانی، رهنمودهایی عملی است برای اینکه به معتادانی مثل من که در آرزوی و زندگی جدید و گام برداشتن در راه NAهستند. پس، من وقتی همه چیز به بن بست می رسد، به راهنمایم تلفن می زنم، خود را به جلسه می رسانم، و رهنمودها را می خوانم.

هنگامی که,همه چیز,بن بست می رسد,نشریات بهبودی,راهنمای بهبودی

منبع : مجله راه na

Visits: 107

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!