هرچه می خواهد بشود بشود,پیام روابط عمومی NA

هرچه می خواهد بشود بشود,پیام روابط عمومی NA


هرچه می خواهد بشود بشود

هرچه می خواهد بشود بشود,پیام روابط عمومی NA

تیتر بزرگ روزنامه این بود : پنج نفر در  تصادف اتوبوس در ترمینال مجروح شدند؟ در ادامه مقاله ای آمده بود که توضیح می داد،  اتوبوسی هنگام ورود به ترمینال اصلی لانگ  آیلند، با شدت به دیوار شیشه ای ترمینال برخورد کرده و باعث مجروح گشتن پنج نفر شده که حال یکی از آنها وخیم است!

زنی ۴۸ ساله که هردو پایش را در تصادف از دست داد. یکی از شاهدان، واقعه را این طور توصیف کرده بود: اتوبوس نتوانست ترمز کند، در یک چشم به هم زدن دیوار شیشه ای رفت هوا و من یک عالمه خون دیدم، همه چیز به هم ریخته بود و مردم جیغ می کشیدند. دیدم زنی افتاده روی زمین و دیگر پا ندارد! چند لحظه بعد همهمه سر و صداها قطع شد و مردم شروع به کمک همدیگر کردند. زن ۴۸ ساله ای که هر دو پایش را از دست داد، از اعضای انجمن معتادان گمنام است .

هرچه می خواهد بشود بشود,پیام روابط عمومی NA
ما از تقریبا ۱۳ سال پیش که او به NA آمد،  دوست صمیمی هستیم. فوریه امسال ۹سال از تصادفی که او در آن پاهایش را از دست داد، می گذرد. در آن روز رفته بود که به یکی از اعضای انجمن کمک کند. تصادف وقتی اتفاق افتاده که او روی نیمکت ایستگاه نشسته و منتظر اتوبوس بوده تا به خانه اش برگردد.

وقتی برای ملاقات دوستمان به بیمارستان رفتیم، چشم هایمان اشک آلود بود و دلشوره از قیافه مان می بارید. او فقط لبخندی زد و گفت: به جای غصه خوردن از اینکه پاهایش را از دست داده، خوشحال باشیم که هنوز زنده و پیش ما است. هرچه می خواهد بشود بشود,پیام روابط عمومی NA

در کمال تعجب، او بود که داشت ما را دلداری می داد. به خاطر او بیمارستان را تبدیل کردیم به جلسه NA پرسنل بیمارستان از لشگرکشی که برای ملاقات بیمار راه افتاده بود، انگشت به دهان مانده بودند.

هجده روز بیشتر از تصادف وحشتناک او نگذشته بود که سر و کله بیش از پنجاه نفر از اعضای NA در بیمارستان ۔ پیدا شد که آمده بودند چهارسالگی دوست شان را جشن بگیرند. دهان پرستاران از تعجب باز مانده بود و چشم هایشان از کاسه بیرون زده بود. هرچه می خواهد بشود بشود,پیام روابط عمومی NA

بعضی از ملاقاتی ها اصلا بیمار را نمی شناختند ولی از شجاعت و استواری آن زن، شوخ طبعی اش، اعتقادش به NA و از ایمانش به اصول برنامه، چیزها شنیده بودند و آمده بودند تا همدردی شان را به او نشان دهند. آن روز بعدازظهر، همان طور که ملاقاتی ها داشتند، دوتا دوتا یا سه تا سه تا به بیمارستان می آمدند، اولش پرسنل بیمارستان نمی گذاشتند همه شان با هم وارد اتاق بیمار بشوند.

بعد که تعداد اعضای NA به بیست نفر یا بیشتر رسید، پرستارها او را به جای بزرگتری منتقل کردند. دست آخر تعداد اعضای NA آنقدر زیاد شد که پرستاران مانده بودند با این همه جمعیت چه بکنند. یکی از پرستارها یاد یک راهروی خالی افتاد که داخل آن میشد حدود ۵۰ نفر را روی زمین نشاند و پرستار دیگری هم رفت که به مناسبت این تولد خیلی خاص، بیمار را با صندلی چرخدار به آنجا بیاورد.

ما پرسنل بیمارستان را دعوت کردیم تا در جلسه ی ما بمانند و آنها زانو به زانوی بسیاری از اعضای NA نشستند و اشک ریختند. آن شب کمتر می شد چشمی در آنجا دید که اشکی در آن نباشد. آن جلسه نه تنها بر دل اعضای ما، بلکه بر دل و ذهن پرسنل بیمارستان اثر گذاشت. هرچه می خواهد بشود بشود,پیام روابط عمومی NA

در نظر اعضاء، آن شب پیام بهبودی NAانتقال یافت. شاید به شیوه ای که معتادان حاضر در آن مکان، پیش از آن ندیده بودند و نه فکرش را می کردند. برای پرسنل بیمارستان این نهایت پیام روابط عمومی NA بود.

برخلاف انتظار دوست انجمنی ما در همان ماه های اول توانست نخستین قدم ها را با پای مصنوعی اش بردارد. کافیست به یک معتاد بگویید کاری را نمی تواند بکند، بعد ببینید چطور همان کار را می کند. این خانم  محترم چندی پیش در همایش منطقه ای ما سخنران بود. هرچه می خواهد بشود بشود,پیام روابط عمومی NA

بله، او به رغم تمام این وقایع  پاک ماند و همین چند ماه پیش سیزدهمین سال پاکی اش را جشن گرفت. من او را به چشم یک جور قهرمان نگاه می کنم. نوعی منبع الهام یا سرمشق و یادآور آنچه با کمک برنامه NA و اعضای انجمن می توان بدست آورد. بله، بعید نیست امروز یا فردا برای ما اتفاقی بیفتد و در چشم بر هم زدنی زندگی ما را عوض کند! ولی ما واقعا اجباری به مصرف نداریم. هرچه می خواهد بشود بشود.

هرچه می خواهد بشود بشود,پیام روابط عمومی NA

منبع : مجله naway

Visits: 3

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!