مروری بر لغزش,در مسیر برنامه بهبودی,هیچ چیز کافی نیست,افراطی عمل کردن,لبه تیغ لغزش

مروری بر لغزش

مروری بر لغزش,در مسیر برنامه بهبودی,هیچ چیز کافی نیست,افراطی عمل کردن,لبه تیغ لغزش

امیدوارم بتوانم با ارائه این نوشتار و به کمک خداوند، حداقل به یک نفر از همدردانم در مورد لغزش آگاهی داده و خود نیز بیشترآگاه شوم.

برای ما هیچ وقت یا هیچ چیز کافی نیست. گاهی مواقع الگوی رفتاری معتادگونه من، حالت افراطی به خود می گیرد و مثلا آن قدر در مطالعه و یادگیری، زیاده روی می کنم که روح از جسمم جدا شده و جا میماند و اگر نتوانم صبر کنم تا روحم به جسم بپیوندد، مشکلاتی در من ایجاد می شود. اگر هوای نفس خود را مهار کنم و نگذارم که از روی زرنگی و خودخواهی تصمیم بگیرد، ترس و احساس تنهایی به سراغ من نخواهد آمد، آن گاه همواره و شاداب در مسیر برنامه بهبودی به طور مستمر گام خواهم برداشت.مروری بر لغزش,در مسیر برنامه بهبودی,هیچ چیز کافی نیست,افراطی عمل کردن,لبه تیغ لغزش

در زندگی برایم بسیار اتفاق افتاده که تصمیم غلطی گرفته یا قضاوت بدی نموده ام و فورا به فکر توجیه آن بر آمده، کوشش کرده ام رد پای خود را پاک کنم و به دنبال مقصر دیگری باشم. همیشه به دلیل افراطی عمل کردن، حالم بدترشده، چون نمی خواهم از حق انتخاب خود درست استفاده کنم. تا زمانی که شخصیت خود آزارخود را فراموش نکنم، روز به روز حالت روحانی خود را از دست داده و تمام زیباییهای مادی و معنوی زندگی ام رو به نابودی می رود پس بدون تمایل به تغییرو بهبودی موفق به زنده ماندن نخواهم بود. وقتی فراموش می کنم که چه تلاشی برای آزادی از برده گی اعتیاد فعال خود داشته ام، ناسپاسی و ناشکری در وجودم ریشه می دواند و عدم خویشتن پذیری، باعث خود آزاری در من می شود و تصورات باطل، مرا به تنهایی دوران اعتیاد می کشاند. احساسات بد به سراغم می آید و اگر بلافاصله برای رفع آن اقدام نکنم و با راهنمای خود تماس نداشته و مرتب در جلسات نباشم و مشارکت نکنم، دچار لغزش می شوم.

انتظار بیجا از خود و دیگران، موانع رشد در بهبودی است. من فردی رویایی هستم و در مورد آینده، پیش داوری می کنم. ولی وقتی رویاهایم به تحقق نمی رسند، رنجش به دل گرفته، افکار و احساسات قدیمی مانند: یأس و سرخوردگی و افسوس به سراغم می آیند و تمام دست آوردهای مثبت زندگی را فراموش کرده و به سمت لبه تیغ لغزش حرکت میکنم. در این مواقع باید بلافاصله و به واسطه تماس با راهنما، شرکت در جلسه، مطالعه کتابها و نشریات، بهبودی خود را در رأس اولویتها قرار داده و خود را نجات دهم.مروری بر لغزش,در مسیر برنامه بهبودی,هیچ چیز کافی نیست,افراطی عمل کردن,لبه تیغ لغزش

تسلیم به اراده خداوند و برنامه NA، لازمه بهبودی است. گاهی اوقات با وجود آگاهی از این مسئله، دچار غفلت شده و سرکشی و طغیان می کنم. بعد از گذشت چند سالی از پاکی، وقتی به زندگی گذشته ام نگاه می کنم، متعجب میشوم از اینکه چرا برای انکار عجز خود به سختی مشغول جنگ شده ام. در این حالت چنانچه حقیقت تسلیم را درک و اجرا نکنم، در پرتگاه لغزش قرار می گیرم.

من پنجمین سال پاکی ام را تجربه می کنم و درک امروزم این است که هرگز به طور کامل بهبودی نمی یابم. غفلت و رکود و درجا زدن، دشمن شماره یک کسانی است که مدتهای طولانی پاک مانده اند و اگر رکود ادامه دارباشد، سلسله مراتب بهبودی متوقف می شود و عوارض بیماری با انکار آن همراه شده، وسوسه و اجبار، مرا در هاله ای از میل به شکست قرار می دهد تا نهایتا خود را در قعر آتش اعتیاد فعال ببنیم.

گاهی اوقات در مسیر بهبودی ام برای پیدا کردن نواقص دیگران، زمانهای گران بهایی را از دست داده ام. چون با پیدا کردن و بزرگنمایی معایب دیگران، سعی در پنهان کردن نواقص خود دارم.مروری بر لغزش,در مسیر برنامه بهبودی,هیچ چیز کافی نیست,افراطی عمل کردن,لبه تیغ لغزش

اگر نتایج زیان بار این طرز تفکر و رفتار برایم معلوم نشود و رضایت از اثبات خطاهای دیگران، مجوزی برای پنهان کردن اشتباهات و نواقص اخلاقی خودم باشد، مسیر را برای لغزشهای روحانی و معنوی هموار کرده ام.

قسمت مهمی از بیماری اعتیاد، بخش انکار آن است که به من می گوید: تو هیچ گونه مشکلی با مواد مخدر نداری و قادری به تنهایی همه چیز را تغییر دهی و راهی برای مصرف موفقیت آمیز پیدا کنی. پروراندن این فکر، کاشتن تخم لغزش در ذهن است و باعث می شود وقتی راجع به آن صحبت می شود، حالت دفاعی به خود گرفته، عکس العمل شدید نشان دهم و تجربیات دیگران را نادیده بگیریم و دیدی تونلی پیدا کنم.

با قانع کردن خود به این باور که دیگر هرگز مصرف نخواهم کرد، از زندگی فقط برای امروز، غافل می شوم. من فقط برای امروز، مصرف نخواهم کرد و می دانم که یک روز پاک، یک روز موفق است.

وسوسه های خطر آفرین شیطانی، همیشه در کمین هستند تا مرا وادار به مصرف کنند. برای من قرار گرفتن در شرایط بروز وسوسه ممکن است بسیار خطرناک باشد. انکار و بی توجهی به بیماری و تمرکز برروی فکرها و ایده های کهنه می تواند به اندازه ای خطرناک باشد که مرا در تله لغزش قرار دهد. وسوسه لغزش، صبور وحیله گر است که با مشارکت کردن در جلسات بهبودی و دوری از مواضع خطر و توجه به راهکارهای برنامه وراهنما، می تواند دست این دشمن مرگ آفرین را برایم رو کند.

خطر دیگری که زندگی مرا تهدید می کند، انجام برنامه بهبودی به صورت فردی و در تنهایی می باشد که نتیجه ای جز شکست برایم نخواهد داشت. هر چند لغزش از نتیجه اعمال و رفتار و نگرش خود من حاصل می شود، می توان با شرکت مداوم و مرتب در جمع دوستان موفق برنامه و جلسات بهبودی، از وقوع آن جلوگیری کرد.

گاهی از مشارکتهای یک نواخت و قیافه های تکراری خسته می شوم و رفتن به جلسات را متوقف کرده و یا تعهدات کاری بیش از حد را بهانه نرفتن به جلسات اعلام می کنم. زمانی هم پا را فراتر گذاشته، میگویم من حداکثر استفاده را از جلسات برده ام و با بی حوصلگی و تحت تأثیر غرور کاذب، احساس می کنم که نیازی به جلسه ندارم و با این کار موجبات لغزش خود را فراهم می آورم. شرکت مرتب در جلسات، باعث پیوند من با نیروی برتر و نشاط شادمانی در بهبودی ام می شود.

استفاده ناصحیح از ابزار برنامه و رهنمودهای آن، به خصوص که اصول برنامه را خیلی به آهستگی و یا خیلی سریع مورد استفاده قرار دهم، افتادن در سراشیبی لغزش می باشد. در طول یک روز پاک و موفق باید رهنمودها و اصول برنامه را با صمیمت و احساس وظیفه شناسی نسبت به بهبودی، در زندگی روزمره به کار گرفته و با استفاده عملی و روزانه از اصول برنامه، بهبودی خود را استمرار بخشم.

احساس عدم رضایت از خود و بهبودی ام، همیشه در کمین من برای بازگرداندنم به دوران فعالیت بیماری است. وقتی فراموش می کنم که در زمان حال زندگی کرده و گذشته خود را وارد حال و حال را به آینده می برم، شروع به پیش بینی بیمارگونه آینده می کنم و بر آن مبنا برنامه ریزی کرده، اضطراب و ترس و نگرانی را وارد زندگی امروز خود می کنم که اشتغال فکری و اضطراب بوجود آمده می تواند مرا دچارلغزش کند.

اگر رشد عقلانی و روحانی من با تأثیر از شکست ها و عقب نشینی های زندگی ام، متوقف شود، طبیعتا پذیرش این شکست ها و ناامیدی حاصل از آنها، مرا در چنگال لغزش اسیر می کند. چرا که رشد عقلانی و روحانی، در گرو امیدواری به لطف خداوند و رسیدن به پیروزیهای زندگی نهفته است و فقط برای امروز زندگی کردن می تواند مرا از این ناامیدی ها برهاند.

انکار و مخفی نگه داشتن رازها زندگی خود و تهیه نکردن ترازنامه اخلاقی صادقانه و جستجوگرانه باعث لغزش می شود و دلیل آنهم عدم خانه تکانی احساسی و عاطفی و چسبیدن به بدترین عواطف و احساسات و رها نشدن از آنها است. من نباید تحت تأثیر غرور و شرم، نکاتی را از قلم بیندازم و سری را در سینه خود مخفی نگه دارم. بلکه باید ضمن تهیه یک ترازنامه اخلاقی بی باکانه و جستجوگرانه، با شهامت آن را برای راهنمایم و خداوند و خودم، اقرار کنم تا از خطر لغزش در امان بمانم.

میل به تکروی و در دست گرفتن کنترل دوباره اختیار زندگی، همیشه مرا به طرف خود می کشد. ممکن است احساس کنم زندگی دوباره یکنواخت و کسل کننده شده است. افکارم خسته از تکرار اصول تازه آموخته و از فعالیتهای تازه، احساس کوفتگی نمایم.مروری بر لغزش,در مسیر برنامه بهبودی,هیچ چیز کافی نیست,افراطی عمل کردن,لبه تیغ لغزش

اگر تمایل به تغییر در عمق وجودم تبدیل به حرکتی واقعی نشود و انگیزه های درونی ام دچار تحول نگردد، این احساسات منفی مرا به سمت لغزش سوق خواهد داد.

به هیچ وجه یک فکر بسته به دلیل عدم روشن بینی، ظرفیت پذیرش ایده های نو را ندارد. اگر نتوانم روزنه ای برای نفوذ به ذهن بسته ام پیدا کنم، دچار بی تفاوتی و تنبلی در بهبودی شده و سعی میکنم در مقابل تغییر مقاومت کنم. در آن صورت فقط لغزش و یا مرگ دوستان و یا یک اتفاق بزرگ غیر منتظره و دردناک می تواند مرا از لغزش در امان نگه دارد.مروری بر لغزش,در مسیر برنامه بهبودی,هیچ چیز کافی نیست,افراطی عمل کردن,لبه تیغ لغزش

به دلیل غیر قابل درمان بودن بیماری اعتیاد، گاهی در زندگی روزانه دچار لغزشهای عاطفی و روحانی می شوم. بدرفتاریها و رسیدن به اهداف به هر شکل و اذیت و آزار خانواده و یا لذت طلبی، مرا در برابر لغزش جسمانی آسیب پذیر می کند. احتیاط و دوراندیشی و نزدیکی به خداوند می تواند از لغزشهای عاطفی و روحانی در برنامه جلوگیری کند و اقرار به آنها در جلسات بهبودی و در نزد راهنما باعث جلوگیری از لغزش جسمانی می گردد.

بی تفاوتی و بی حوصلگی در برنامه مرا تا لبه تیغ لغزش پیش می برد. گاهی کاملا به برنامه بهبودی و اصول روحانی بی توجه می شوم و کوته بینی، راههای گریزی را برایم طراحی می کند که به هیچ عنوان به هدف نمی رسند. اگر چشم بسته حرکت کنم، متوجه تله های جلوی پایم نشده و دیر یا زود گرفتار تصورات باطل و مصرف خواهم شد. ولی اگر باور کنم که مصرف مواد مخدر نمیتواند مشکلاتم را حل کند و بلکه مشکلی به مشکلاتم می افزاید، سعی می کنم با اصول روحانی افکارم را آرام کرده و با آرامش زندگی کنم.

وقتی به کارهای و وظایف روزانه خود بی توجه می شوم، اعتماد به نفسم پایین می آید و از زیر بار مسئولیت و تعهدات زندگی شانه خالی می کنم. مثلا به صورت مرتب سرکارم حاضر نمی شوم و یا حضورم در جلسات کمرنگ می شود. از عملکرد ۱۲ قدم در زندگی ام، غافل شده و یا برنامه بهبودی خود را متوقف می کنم. آنگاه لغزش با حیله گری پیش می آید و به من القا می کند که می توانم به صورت کنترل شده مواد مخدر مصرف کنم و دنبال راه سومی باشم. ولی تجربه نشان داده که برای من مصرف یکبار زیاد و هزاران بار کم است.

بعضی مواقع در زندگی ام از همه افراد و همه اشیاء رنجش و کینه به دل می گیرم که حتی دلیل آن را هم نمی دانم و طوری عمل می کنم که دیگرانی که با من زندگی می کنند، متوجه تغییرات اخلاقی ام می شوند و من به دلیل رفتار بدم از آنها دور می گردم. در مدت زمان کوتاهی، خود آزاری به سراغم می آید و انزوا طلب شده و بدون آن که مواد مخدر مصرف کنم، اسیر بدترین عادات و الگوهای رفتاری اعتیادی می شوم. آن گاه باز خطر لغزش به صورتی جدی در کمین من است. اگر بتوانم با اصول روحانی و ۱۲ قدم برنامه معتادان گمنام، زندگی کنم، رنجشها جای خود را به بخشش، دوست داشتن و عشق ورزیدن خواهند داد و از خطر لغزش نجات پیدا می کنم.مروری بر لغزش,در مسیر برنامه بهبودی,هیچ چیز کافی نیست,افراطی عمل کردن,لبه تیغ لغزش

پیام بهبودی . پاییز 1387

 

 

Visits: 638

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!