طوفان تو فوق العاده ای

طوفان تو فوق العاده ای,چهره زشت اعتیاد,نقاط ورودی اعتیاد,قدرت اعتیاد,در دل اعتیاد

خورشید را فراموش کرده بودم، کولاک های شدید و یا قطع برق را به یاد نمی آورم، در ذهن خالی من چیزی به نام آفتاب سوختگی و سرمازدگی گذر نمی کرد ، چرا که من خیابان ها را به سرعت می پیمودم تا به نشئگی بعدی برسم.

چندین روز بی خبر از جهان بیرون، پشت پرده ها و پنجره های بسته می ماندم به یاد دارم که گاهی تشنه می ماندم، گاهی اوقات آنقدر نشئه بودم که یادم می رفت مایعات بنوشم.

در دل اعتیاد بودم که طوفان شروع به وزیدن کرد هرچه بیشتر به او خوراک می دادم بزرگتر می شد با هویتی که کاملاً نشئگی بعدی من آن را مشخص می کرد در طوفان گم شدم.

دوست داشتم همچون کودک با پدرم بنشینم و ببینم که صاعقه ها چگونه زندگی ام را در می نوردند، وقتی نور صاعقه نزدیک می شد ما به داخل می رفتیم ، ابرهای پر صاعقه را می دیدم اما نمی دیدم که اعتیاد چگونه در حال خزیدن در زندگی من است تا آنجائیکه به یاد دارم اعتیاد هیچگاه به من هشدار نداد، یک روز از خواب بیدار شدم و متوجه شدم برای ادامه کار و زندگی باید مخدر مصرف کنم، مصرف، در ظاهر حال خوبی به من می داد.

طوفان تو فوق العاده ای,چهره زشت اعتیاد,نقاط ورودی اعتیاد,قدرت اعتیاد,در دل اعتیاد

چیزی که من به شدت دنبالش بودم :

هیچ هشدار و علامت خطری وجود نداشت تا به من بگوید که یک روز همچون جنینی که زانوهایش را بغل کرده در توالت یا کف زمین از خواب بیدار خواهم شد و منتظر جواب تلفن کاسب مواد مخدر خواهم ماند تا روزم را شروع کنم.

بهبودی اما مانند یک سیستم رادار است به من سیگنال می دهد که تغییر جهت دهم و بادبان را طوری تنظیم کنم که گرفتار آن طوفان آشنا نشوم ، چهره زشت اعتیاد هم تا زمانی که من پاک بمانم ، خود را پاک و تمیز نشان می دهد، من می توانم نقاط ورودی اعتیاد، تدابیر و راه های آن را، ببینم.

دوازده قدم معتادان گمنام قدرت اعتیاد را می گیرد،  قدم ها این طوفان را به تابش آفتاب تبدیل می کنند و آن را در اختیار کسانی که به آن نیاز دارند قرار م یدهد.

وقتی پاک شدم :

در همه جا دنبال روی راهنمایم بودم و هر کاری که آن خانم می گفت انجام می دادم، می دانستم که راه دیگری ندارم و نمی توانم ببینم که چه پیش خواهد آمد ، نمی خواستم مصرف کنم اما هیچ فکری نداشتم که چگونه می توانم پاک بمانم ، به او اعتماد کردم تا مرا به مسیری مطمئن هدایت کند ، در چنين وضعيتي ناجور و در اين نا اميدي به طرف بقا و ادامه حيات رفتم.

آن خانم امدادگر من شد :

افراد، مکان ها و اشياء را به آرامي تغيير دادم، پيدا کردن دوستان جديد برايم آسان نبود تا زماني که بهبودي را آغاز کردم هيچ دوستي نداشتم و فقط در کنار خانواده ام بودم ، در آن زمان نيروي برتري نداشتم و انديشه ام اين بود که راهنما و مردماني که در NA  هستند ، يک سپر دفاعي براي حفاظت از من در برابر طوفان مي باشند.

ياد گرفتم که حتي اگر هيچ کس ديگري، نتوانست به جلسه برود من بايد به جلسه بروم چون نياز دارم،  مي ديدم که زندگي چگونه پيش مي رود و شاهد موفقيت ديگران بودم، احساس مي کردم که آدمي متفاوت و بي فايده هستم اما در NA چيز جادوئي رخ می دهد.

من همیشه در پایان جلسه احساس بهتری دارم احساس نمی کنم که تنها هستم ، وقتی برای یک ساعت یا کمی بیشتر در آنجا هستم، مشکلات و نواقص شخصیتی من بیشتر قابل اداره می شوند.

طوفان تو فوق العاده ای,چهره زشت اعتیاد,نقاط ورودی اعتیاد,قدرت اعتیاد,در دل اعتیاد

NA فصلها را به زندگی من برگرداند :

NA فصلها را به زندگی من برگرداند در یک روز برفی، باد سرد را احساس می کنم، می توانم پرده را کنار بگذارم و پنجره را باز کنم بدون اینکه محتاط و گوش به زنگ باشم ، برای زندگی و اشتباهاتم و برای همه چیزهایی که در زندگی ام هست سپاسگزار باشم، هوای بهبودی همیشه آفتابی نیست ، مشکلات امروز من همچون بارش بارانی کوتاه است و همچون آن طوفان بی پایان نیست.

می دانم تا زمانی که مصرف نکنم آب و هوای بد به خوبی تمام خواهد شد، بدترین چیزی که می تواند اتفاق بیافتد این است که من دوباره مواد مخدر مصرف کنم.

از جلسات معتادان گمنام، دوازده قدم و راهنمایم سپاسگزارم که من را هدایت کردند تا از بزرگترین طوفان زندگی ام بیرون بیایم ، بدون آنها اعتیاد حتما مرا به خاک می کشاند .

 

نویسنده : (اپریل.پ پنسیلوانیا)

طوفان تو فوق العاده ای,چهره زشت اعتیاد,نقاط ورودی اعتیاد,قدرت اعتیاد,در دل اعتیاد

منبع :  مجله NA WAY

Visits: 49

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!