صداقت با خود

صداقت با خود,روح و روان معتاد,معتاد و بیماری اعتیاد,عاجز بودن معتاد,گرفتن پیام NA

در زمان اعتیاد فعال بارها و بارها به خودم قول داده بودم که مصرف نکنم ، از تمام دوستان مصرف کننده یا همان دوستان نابودی ، ضربه خورده بودم ، که البته آنها هم مثل من بیمار بودند و دیگر نمی توانستم با آنها مصرف کنم.

تنها بودم و با ماده مخدر مصرفی ام ، تمام روح و روان و جسم و افکار و احساساتم بیمار شده بود، نه می توانستم درست بخوابم و نه می توانستم درست حسابی با کسی حرف بزنم ، نه می توانستم حتی فکر کنم ، ترس از دست دادن عزیزانم فکر و ذهن مرا مشغول کرده بود .

صداقت با خود,روح و روان معتاد,معتاد و بیماری اعتیاد,عاجز بودن معتاد,گرفتن پیام NA
همیشه با این افکار زندگی می کردم ، چندین بار برای خودکشی اقدام کردم ، تا به زندگی سراسر بدبختی و بی امیدم پایان بدهم ، اما چهره ی مادر و پدر بی گناهم ، جلوی چشمانم می آمد و نمی توانستم خودم را خلاص کنم.

نه راه پیش داشتم و نه راه پس ، بواسطه مصرف مواد مخدر و اعتیاد فعال ، از محیط  کارم اخراج شدم و از لحاظ مادی و معنوی به زیر صفر رسیده بودم. از روی ناچاری و بی پولی چند روز قطع مصرف کردم ، اما  یک شب ، یکی از دوستان هم مصرفی ام ، زنگ زد که برای او مواد تهیه کنم، برایش تهیه کردم و مقداری از مواد او را برداشتم، وقتی به خود آمدم و دیدم که مصرف کرده ام از شدت عصبانیت نمی دانستم چه کار بکنم.

همان شب ؛ ساعت دو شب بود و همه خوابیده بودند، از شدت ناراحتی ، لغزشی که کرده بودم ، نمی توانستم بخوابم ، یک سیگار کشیدم و برگشتم تا بخوابم ، چیزی از درون به من گفت بنشین و بنویس، صداقت با خودت داشته باش ، از اتاق دفتری برداشتم و شروع به نوشتن کردم .

آنشب داخل دفتر ، با کمال صداقت باخود ، از خداوند کمک خواستم ؛ زیرا دیگر هیچ امیدی به زندگی نداشتم و به عجز کامل رسیده بودم ، آنقدر نوشتم و همزمان اشک ریختم که متوجه گذر زمان نشدم ، نمی دانم آنشب چه زمانی خوابم برده بود .

صداقت با خود,روح و روان معتاد,معتاد و بیماری اعتیاد,عاجز بودن معتاد,گرفتن پیام NA
چند روز بعد داخل پارک نزدیک به خانه مان نشسته بودم که خداوند شخصی را جلوی روی من قرار داد ، او کنار من نشست و شروع به نوشتن جواب به سوالاتی کرد که داخل دفترش نوشته شده بود ، بله درست حدس زدید : دفتر قدم بود ، ناخودآگاه چشم ام به کلماتی مانند : معتاد و بیماری اعتیاد و عاجز بودن معتاد و … افتاد ؛ به او گفتم می خواهم با شما صحبت کنم ، گفت: «با من صادق باش تا به تو کمک کنم» گفتم من هم مصرف کننده مواد مخدر هستم .

در نهایت شماره اش را به من داد و رفت ، به او زنگ زدم و باهم به یک جلسه رفتیم ، زمان معرفی تازه واردان بود که گفت: «دستت را بلند کن و بگو معتاد هستم.» به خاطر ترس از آبرو نگفتم و از جلسه بیرون رفتم و مجددا مصرف کردم .

مدتی بعد با گرفتن پیام معتادان گمنام ، از شخص دیگری ، قطع مصرف کردم و اکنون تمام افکار، روح و روان و جسم من پاک شده  است .

اکنون بواسطه معتادان گمنام در مسیر درست زندگی قدم بر می دارم ، تمام اطرافیانم عاشقانه مرا دوست دارند، دیگر ترس از دست دادن کسی را ندارم و لحظه لحظه با کمک خداوند ، پاک زندگی می کنم.

در سخت ترین شرایط و در کمال ناامیدی ، به جلسات می روم و دوستان بهبودی مرا در آغوش می گیرند و دوباره زندگی لذت بخش می شود، اکنون دو سال و شش ماه است که پاک هستم و از لحظه لحظه پاک بودنم ؛ لذت می برم .

خداوندا سپاس، بابت پاک بودنم . سپاس ، بابت دوستان بهبودی . سپاس ،بابت احترام مجدد در خانواده . سپاس، بابت معتادان گمنام که در دسترس مان قرار داده ای .

صداقت با خود,روح و روان معتاد,معتاد و بیماری اعتیاد,عاجز بودن معتاد,گرفتن پیام NA

نویسنده : (Javier-E)

صداقت با خود,روح و روان معتاد,معتاد و بیماری اعتیاد,عاجز بودن معتاد,گرفتن پیام NA

منبع : مجله الکترونیک NATODAY

 

 

 

 

Visits: 209

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!