خود پسندی,توقف روند بهبودی,وسوسه و اجبار

خود پسندی,توقف روند بهبودی,وسوسه و اجبار


خود پسندی

خود پسندی,توقف روند بهبودی,وسوسه و اجبار

خود پسندی در لغت به معنای نوعی رضایت از خود با خشنودی است که همراه با کم توجهی به خطرها با کمبودهای واقعی باشد. در کتاب پایه آمده است: (خودپسندی دشمن اعضایی است که پاکی چشمگیری دارند. ماندن در چنين وضعيتي، باعث توقف روند بهبودی ما می شود… انکار باز می گردد و وسوسه و اجبار را به همراه می آورد. بعيد نیست احساس گناه، افسوس خوردن، ترس و غرور غير قابل تحمل شود. به يک چشم بر هم زدن به جایی می رسیم که دیگر راه فراری نداریم) .

خود پسندی,توقف روند بهبودی,وسوسه و اجبار
آن قدر گرفتار می شویم که به بهبودی مان نمی رسیم . تا کم کم متوجه می شویم ، دوباره مهار زندگی از دسته مان خارج شده است . تا همین اواخر، من هیچ تصوری از معنای این حرف ها نداشتم و نمی فهمیدم چه طور مسئله ای به این سادگی ممکن است در بهبودی و زندگی روزمره من اثر بگذارد.

دوران بهبودی حوصله ام را سر برده بود و جلسات هم دیگر چندان معنایی برایم نداشت. زندگی روزمره ملال آور شده بود. از درس خواندن کار کردن و حتی بیرون آمدن از رخت خواب وحشت داشتم.

تعهدهایی را که برای پرونده اعتيادم به دادگاه داده بودم . حالا فقط به این دلیل رعايت مي کردم که دوباره زندانی ام نکنند. در کالج که این همه برای ورود به آن زحمت کشیده بودم، وضعم خراب شده بود. با این که برنامه روزانه ام پر از فعالیت های گوناگون بود، زندگی به نظرم یکنواخت و ملال آور شده بود . سخت احساس فرسودگی می کردم و چیز های خیلی مهمی را فراموش کرده بودم . مثلا آن همه جلسه که در طول هفته مي رفتم، تماس با راهنما ، آخرین باری که به دادگاه رفتم؛ حتى وقت های دندان پزشکی پسرم یادم می رفت.

در نهایت، معنای کلمه خودپسندی ، را از معتادان دیگر یاد گرفتم. در مشارکت ها شنيدم که خود پسندی ممکن است وادی خطرناکی باشد، و این چیزی است که خيلي از ما تجربه اش را داریم : کم تر جلسه می رویم، قدم کار کردن را رها می کنيم. و اغلب خود را از دیگران کنار می کشیم یا منزوی می شویم.

خود پسندی گاهی با نزدیک شدن به سالگرد های پاکی گریبان گیرمان می شود. بعضي از ما، مدت پاکی مان که کمی بیش تر می شود، چنان غرق زندگی روزمره می شویم که یادمان می رود ، اولویت اصلی زندگی مان چيست ، تمام این ها به تدریج اتفاق مي افتد. در کار مي رويم، مشغول تحصيل مي شويم. و خانواده از هم پاشيده مان دوباره سر و سامان می گیرد.

سگ مان مریض مي شود یا چیزهای دیگری گرفتارمان می کند، و کم تر و کم تر به جلسه مي رويم . متوجه می شویم مدت هاست با راهنمایان تماسي نگرفته ایم، مشارکت در جلسه ای نکرده ایم ، یا حتی در يکي از اجتماعات مربوط به بهبودی حضور نداشته ایم.

آن قدر گرفتار می شویم که به بهبودی مان نمي رسيم . تا کم کم متوجه می شویم دوباره بهار زندگی از دست مان خارج شده است. آشفتگی به تدریج بر زندگی ما چنگ می اندازد. و بعد به دست و پا مي افتيم ، تا بفهميم مشكل کجاست. خود پسندی,توقف روند بهبودی,وسوسه و اجبار

جواب درست پیش چشم ماست. ما در بهبودی خود پسند شدیم و برای آن ، چه آن اوایل در کمال ناامیدی دنبالش بودیم، دیگر یک قدم هم بر نداشتیم. اینجاست که هواس مان جمع می شود و چشم بر این حقيقت مي گشاییم که ، بدون تلاش پیگیر برای بهبودی است و پا بسته در گردابی مي افتيم که ما را به خانه اول ، یا حتی چند پله پایین تر، بر می گرداند.

خودپسندی کلمه ای بس پر معناست؟ و من فکر می کنم تازه دارم متوجه معنای حقیقی آن می شوم و مي فهمم این روزها چه گونه بر زندگی ام اثر گذاشته است، از این پس من مراقب بروز خود پسندی در بهبودی و همه جنبه های زندگی ام خواهم بود و پیش از آن که مهار زندگی از دستم خارج شود ، نشانه های آن را تشخیص خواهم داد.

خود پسندی,توقف روند بهبودی,وسوسه و اجبار

منبع : مجله راه NA

 

Visits: 120

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!