زمانی نو شدم,ارزش درمانی معتاد,ناصادقی اعتیاد,احساسات ناخوشایند,اندیشیدن در بهبودی

زمانی نو شدم که کهنه را سراسر رها کردم

بیست و هشت سال سن دارم در هفت سالگی پدرم را از دست دادم و در کنار مادری مصرف کننده بزرگ شدم در دوازده سالگی ازدواجی اجباری داشتم که این ازدواج یک ماه بیشتر طول نکشید و دوباره به خانه ی مادری برگشتم اکنون به خوبی به یاد می آورم که رفتارهای اجباری و معتاد گونه ،قبل از آشنایی با مواد مخدر در من وجود داشت. در محیطی سرد و بی روح و در تنهایی و انزوا رشد کردم . ... ادامه مطلب