سلام، اسم من کریم و یک معتاد هستم. حدود ۳۱ماه است که پاکی بیرون از NA دارم. با لطف خداوند مدتی است که با انجمن معتادان گمنام آشنا شده ام. نکته ی عجیب این که در همین مدت کم که با انجمن و اصول آن آشنایی پیدا کرده ام احساسات من نسبت به گذشته زیباتر و حالم به مراتب بهتر شده است. به طوری که چنین حالاتی را هرگز در خود سراغ نداشته ام. ... ادامه مطلب
چون که داستان پاک ماندن در NA بر اساس تجربیات اعضای آن می باشد، در صدد بر آمدم تا تجربه ی لغزش خود را که در ۲۲ ماه و ۲۲ روز پاکی برایم اتفاق افتاد نوشته، تا شاید حداقل برای یک عضو در این انجمن مفید واقع شود. من هم یک روز مانند تمام معتادان دیگر خیلی آشفته وارد انجمن معتادان گمنام شدم. ... ادامه مطلب
این اواخر، اعتياد بلایی به سرم آورده بود که به مرگ خود راضی بودم و حتی قبل از آشنایی با برنامه به عجزی که در قدم اول از آن صحبت می شود رسیده بودم در کنترل مواد ناتوان بودم و قبول داشتم که از دست خودم کاری ساخته نیست شب های آخر مصرف کارم گریه و زاری و التماس به درگاه خداوند بود که اری ام کند. ولی این ها با آرزو کردن به دست نمی آمد. لازم بود که با داشتن برنامه یک تغییر و تحول عمیق روحانی برایم پیش بیاید که بتوانم از وسوسه مصرف و سایر مسائل دوری کنم. ... ادامه مطلب
من در یک خانواده معمولی به دنيا آمدم. پدرم کارگر بود و کشاورزی هم می کرد. در کودکی پدرم را از دست دادم. من و سه برادرم به همراه مادرمان روزهای سختی را پشت سر گذاشتیم. برادر بزرگم که ۱۳ ساله بود هم کار می کرد و هم درس می خواند. ... ادامه مطلب
به تمام هم دردهایم سلام می کنم. امیدوارم هر جا که هستید، بهترین روزهای زندگی از آن شما باشد. اسم من "صبور" است و یک معتاد هستم. در گرمای طاقت فرسای اهواز در حال کار کردن با جرثقیل ماک ۲۰ دنده ۱۳ تنی هستم و از این بابت خدا را شکر می کنم. چون بعد از ۳۰ سال تخریب، خداوند دست مرا گرفت و به انجمن NA آورد. ... ادامه مطلب
بارها در برنامه به ما توصیه شده است که صبر را پیشه خود کنیم. لحظه ها به هم می پیوندند، به ساعت ها می رسند و ساعت ها صبورانه طی می شوند تا به یک روز برسند و من موفق می شوم تا یک روز پاک را سپری کنم. ... ادامه مطلب
روز پنج شنبه ساعت6/5 بعد از ظهر در حالی از مکان مصرف خارج شدم که به زمین و زمان بد می گفتم. به خودم، خانواده، اجتماع و به شرایطی که در آن جان می کندم، معترض بودم. مدت ها بود که بعد از مصرف، ساعت ها به یک نقطه خیره می شدم و با یاس و درماندگی از خود سئوال می کردم؛ سعید تا کی؟ چه کسی باید از این در داخل شود تا تو این شرایط را رها کنی؟ چه اتفاقی باید روی دهد تا تو انگیزه ای جهت تغییر اوضاع و احوالت پیدا کنی؟ و همیشه با این فکر که فردا روز دیگری خواهد بود به اعتیاد فعالم ادامه می دادم. ... ادامه مطلب