دنیا از آن من است, اواخر اعتیاد, عجزقدم اول, سپردن قدم سوم, ایمان قدم دوم

دنیا از آن من است

دنیا از آن من است, اواخر اعتیاد, عجزقدم اول, سپردن قدم سوم, ایمان قدم دوم

سلام، سلامی به گرمی تابستان، می خواهم تجربه و امیدهای خود را با شما در میان بگذارم.

 این اواخر، اعتياد بلایی به سرم آورده بود که به مرگ خود راضی بودم و حتی قبل از آشنایی با برنامه به عجزی که در قدم اول از آن صحبت می شود رسیده بودم در کنترل مواد ناتوان بودم و قبول داشتم که از دست خودم کاری ساخته نیست شب های آخر مصرف کارم گریه و زاری و التماس به درگاه خداوند بود که اری ام کند. ولی این ها با آرزو کردن به دست نمی آمد. لازم بود که با داشتن برنامه یک تغییر و تحول عمیق روحانی برایم پیش بیاید که بتوانم از وسوسه مصرف و سایر مسائل دوری کنم.

 به همین دلیل قدم ها برای من در این برنامه، ابزاری برای تغییرات درونی و شفای روح من شد. یعنی وقتی قدم اول را کار کردم، متوجه شدم که چقدر ناتوانم و هیچ چیز را نمی توانم تغییر دهم و به صرف افکار و اراده شخصی، هیچ کنترلی روی اتفاقات پیرامون خود ندارم ولی باز غرور اجازه نمی داد که تسلیم شوم. سرانجام در قدم اول تسلیم شدم.

 این تسلیم شدن و درک عجز و ناتوانی خود، در من احساس خلاء به وجود آورد که لازم بود این خلاء با کار کردن قدم دوم و به وسیله نیروی برتر، برطرف شود نه با مصرف مواد و رفتارهای اجباری و معتادگونه، به همین خاطر در زندگی ام. عجز پیش درآمد ایمان شد. در قدم دوم ز خدا خواستم که مرا دریابد چون درمانده هستم. لطف خدا، جلسات، کارکرد قدم ها، راهنما و دوستان بهبودی دست به دست هم دادند تا من توانستم با تمایل به بهبودی، راه خود را ادامه دهم و به زندگی امیدوار شوم. چون نتیجه خوبی از قدم اول و دوم گرفتم بلافاصله کارکرد قدم سوم را شروع کردم. در قدم سوم یک سری ترس و دستپاچگی داشتم که نکند از حالا به بعد زندگی ام سرد و بی روح شود، در این جا تنها چیزی که به من کمک کرد جمله معروف فقط برای امروز بود.

 در قدم سوم به من گفتند اگر امروز هم به دنبال اراده شخصی وله کردن موانع سر راهت به هر قیمتی باشی، باز هم همان نتایج گذشته عایدت می شود، راهنمایم با تاکید از من می خواست و سفارش می کرد که سعی کن به اراده خدا تسلیم شوی. چون با اراده او، من و تو و دوستان مان پاک هستیم.

 این یکی از نشانه های وجود خدا بود. این نشانه باعث شد تاهیچ توجیه و بهانه ای برای سپردن به او نداشته باشم. تصمیم گرفتم که بگذارم او خدایی خودش را کند ومن بندگی خودم را یعنی دست از کارگردانی دنیا بر دارم. کار ساده ای نبود هر لحظه که دچار وسوسه می شدم و دوباره می خواستم روی خواسته های غیر معقول خود اصرار و پافشاری کنم و دیگران را وادار کنم تا مطابق میل و اراده من زندگی کنند، قدم سوم به کمک من می آمد و متوجه می شدم که انجام این کارها باعث می شود که نتوانم انرژی و محبت خداوند را حس کنم. درک کردم که من کاری به این ندارم که دیگران چگونه باید زندگی کنند. خدا خودش می داند که صلاح دیگران چیست، من فقط باید نقش خود را بازی کنم و دست از جنگ و کنترل بردارم چون خداوند هدفش از زنده و پاک نگاه داشتن من این است که بندگی و خدمت کنم نه خدایی، مجموع این مطالب باعث شد تا من عهد خود را با خداوند به طور روزانه تکرار کنم و این سپردن به او چه در حال خوبی و چه در حال بدی باید برای من به صورت مستمر و دامی باشد. خدا را شکر، بعد ازآشنایی با قدم سوم و سپردن به او خیلی از مشکلاتم حل شد و متوجه شدم که باید مشکلاتم را در بارگاه خداوند مطرح کنم و نقش خود را بازی کنم. این جا بود که از ترس و حرص و جوش و آشوب دروني راحت شدم و با دلگرمی به بهبودی خود ادامه دادم. در نتیجه به او اعتماد کردم و اجازه دادم که وارد زندگی ام شود خداوند اصلا تحمیل و اجبار در کارش نیست. فقط زمانی که من تمایل داشته باشم او خود را به من نشان خواهد داد. با این خدای مهربان چه کارهای مثبتی که نمی توان کرد. او تماام رویاهای مرا به واقعیت تبدیل کرد. امروزه درک می کنم که مشکلات من ابدی نیستند و خداوند به خوبی می داند که صلاح من در چیست.در گذشته فقط زور زیادی می زدم و بچگی در می آوردم. امروز می فهمم که خداوند چقدر مهربان است و مهربانی های خود را به صورت گمنام انجام می دهد. مثلا بعضی از کارهای خدماتی را که در NA انجام می دهم. یقین دارم که در حد توان و عرضه من نیست. خداوند به من کمک می کند و کار اصلی را انجام می دهد ولی چون گمنام است، تاییدش را به من هدیه می دهد که حالم خوب شود. دنیا از آن من است, اواخر اعتیاد, عجزقدم اول, سپردن قدم سوم, ایمان قدم دوم

در قدم سوم من سعی می کنم با رعایت اصول روحانی زندگی کنم تا در مقابل اراده مخرب و آشوبگرم، بیمه باشم و این بی انصافی است که توقع داشته باشم که خدا برای من همه کاری کند و من هیچ کار نکنم. دنیا از آن من است, اواخر اعتیاد, عجزقدم اول, سپردن قدم سوم, ایمان قدم دوم

 از تسلیم شروع کردم و دست از جنگیدن با وقایع طبیعی روزگار برداشتم و با حفظ تمایل حضور خداوند در زندگی ام کار خود را دنبال کردم. همه این ها باعث شده که مدت ۴ سال پاک بمانم، سیگار نمی کشم، ازدواج کردم و صاحب زندگی شدم. 

 کار خوب و درآمد خوب هم دارم. خداوند یک موقعیت خوب خانوادگی و اجتماعی به من هدیه کرده و همه این نعمت ها را به کسی داده که روزی آرزوی مرگ داشت. آیا با این اوصاف، من تعهدی نسبت به انجمن و دوستان دیگر ندارم؟

البته که دارم به شرطی که دست از خودخواهی و خودپسندی بردارم.

 امروز من با خدمت کردن در ساختار گروهی، راهنمای معتادان دیگر شدن، رفتن به جلسات و از تجربه و امید خود صحبت کردن، دین خود را نسبت به انجمن ادا می کنم و در آستانه چهار سال پاکی در گوشه ای از این سرزمین پهناور، به دعا گویی شما مشغولم. 

مجله پیام بهبودی تابستان 1385 دنیا از آن من است, اواخر اعتیاد, عجزقدم اول, سپردن قدم سوم, ایمان قدم دوم

دنیا از آن من است, اواخر اعتیاد, عجزقدم اول, سپردن قدم سوم, ایمان قدم دومعجزقدم اول,عجزقدم اول

Visits: 100

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!