جاذبه

جاذبه,عنوان یک معتاد,بدنبال شواهد اعتیاد,همدردان در حال بهبودی

من، بعنوان یک معتاد در حال بهبودی ، تصمیم گرفته بودم تا در آنجا یک تخت خواب را با پُتک خرد کنم، باید چارچوب تخت را به زباله دانی می رساندم و فكر كردم که اگر تكه تكه باشد راحت تر در ماشین من جا می گیرد.

همینطور که از پُتک استفاده می کردم، به این فکر کردم که چگونه باید به جاذبه تکیه کنم تا ضرباتم تاثیرگذارتر باشد، آنجا بود که به ذهنم خطور کرد که جاذبه تا چه اندازه شبیه به خداوندیست که من درک می کنم.

در حالیکه جاذبه چیز قابل رویتی نیست، اما همیشه در اطراف من است، درست همانند خدواندی که درک می کنم، در حالیکه نمی توانم جاذبه را ببینم، اگر بدنبال شواهدی از آن باشم، آن شواهد برای من قابل مشاهده است.

می توانم شواهد را ببینم؛ اگر بخواهم ، می توانم حتی آن شواهد را بشنوم ، اگر متوجه باشم که به چه چیزی گوش می دهم، لذا این دقیقآ بمانند خداوندیست که درک می کنم.

جاذبه نیرویی برتر از من است، مانند خداوندی که درک می کنم، پس به ذهنم رسید که حتما باید تفاوتی بین جاذبه و خداوندی که درک می کنم، وجود داشته باشد، و همین گونه است.

جاذبه نیرویی قدرتمند است که اجسام را بسمت پایین می کشد، در حالیکه خداوندی که من درک می کنم ،روحم را بالا می برد. این مراقبه را با عشق، با تمام همدردان در حال بهبودی ام مشارکت می کنم، دوباره به جلسات باز گردید؛ NA بوجود شما نیاز دارد. (پیت اچ – کارولینای شمالی، امریکا)

 

منبع : مجله راه NA

 

Visits: 112

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!