تو را در آن دنیا خواهم دید

تو را در آن دنیا خواهم دید,عذاب اعتیاد فعال,شخص معتاد,طول بهبودی,قدمها و انجمن

راهنمایم فوت کرد، من و «باب سی » آنقدر به هم نزدیک بودیم که تصور چنین صمیمیتی بین دو نفر برای من مشکل بود، ما شادی ها، غم ها، مشکلات و راه حل ها را با هم مشارکت می کردیم.

قبل از اینکه از او بخواهم راهنمایم شود، من باب را درحدود یک سال و نیم می شناختم،  او به من گفت: «من راهنمایت می شوم ولی این دو شرط دارد، اول این که باید تمایل داشته باشی قد مها را کار کنی و دوم اینکه هر روز به من تلفن بزنی.

من نیمی از این تعهد را اجرا کرده و هر روز به او زنگ زدم، اما قدم ها را کار نکردم، البته برای کارکرد قدم ها یکی دوبار نیم تلاشی کردم ، ولی نتوانستم آن را با جدیت دنبال کنم.

توانسته بودم بیش از 40 سال زنده بمانم که سی سال آن را در عذاب اعتیاد فعال سپری کرده بودم.

می دانستم که چطور زندگی را طبق شرایط آن زندگی کنم، اما فقط با یک مشکل روبرو بودم، تنها شرایطی که یک معتاد در عذاب می تواند خود را با آن وفق دهد، زندگی یک شخص معتاد است، سپس جلسه رفتن هایم قطع شد.

تماس تلفنی با راهنما هم دیگر بطور روزانه نبود، در این مقطع شروع کردم با یاران بازی گذشته رفت و آمد کردن و همان طور که قابل پیش بینی بود, لغزش کرده و به سرعت به زندگی گذشته ی خود بازگشتم. تو را در آن دنیا خواهم دید,عذاب اعتیاد فعال,شخص معتاد,طول بهبودی,قدمها و انجمن

زمانی که به اشتباه خود پی بردم، مجددا با باب تماس گرفته و خواستم که به دیدنش بروم، در آن زمان من در یک آپارتمان در جنوب بیچ سیتی در کالیفرنیا زندگی می کردم و باب در یک کشتی بادبانی کوچک در منطقه بندر اقامت داشت.

وقتی وارد خانه اش شدم او قهوه درست کرد، چیزی نگفتم تا لیوان قهوه گرم در میان دست هایم قرار گرفت، گفتگوی ما چنین شکلی داشت: گفتم: «باب، حتما اطلاع داری که من لغزش کردم»، گفت: «بله، شنیدم که دوباره سعی کردی خودت را بکشی، آیا الان آماده ای قدم ها را کار کنی؟ گفتم: «بله آماده ام» و ما قدمها رو استارت زدیم.

کلیه دوازده قدم را مرتب و به دقت کار کردیم،اینجا از واژه «ما» استفاده می کنم ،چون که در این مدت، باب همیشه در کنارم بود و مرا راهنمایی، تشویق و تحریک (بله، با حرف هایش مرا تحریک می کرد و حل می داد! ) کرده و تجارب، نیرو و امید خود را در اختیار من می گذاشت.

تو را در آن دنیا خواهم دید,عذاب اعتیاد فعال,شخص معتاد,طول بهبودی,قدمها و انجمن
وقتی دوازده قدم را کار کردیم من گفتم: «آخیش! از اینکه قدم ها رو تموم کردیم خیلی خوشحالم» باب جواب داد: کار ما تازه شروع شده، این فرآیند هیچ وقت تمامی نداره»، او ادامه داد: ببین، قدم دوازده میگه، «با بیداری روحانی حاصل از برداشتن این قدمها, ما تلاش کردیم این پیام را به معتادان دیگر برسانیم و این اصول را در تمام موارد زندگی خود بکارگیریم».

پرسیدم: « منظور از پیام چیه؟» باب جواب داد: «اول این که من در مقابل اعتیاد خود عاجز بودم، دوم این که یک نیروی برتر از خودم می تواند سلامت عقل را به من باز گرداند، همان سلامت عقلی که نداشتنش باعث می شود برای بار اول مواد مصرف کنم، سوم این که می توانم زندگی خود را به مراقبت و نگهداری خداوند بسپارم و این خداوند مهربان توانایی پاک ماندن را به من اهدا می نماید» ،گفتم: «پس به طور کلی این طور است که ما پاک می مانیم» ، گفت: «پس از اذعان سه اصل اساسی فوق، آماده ای که وارد قدم چهارم شوی و قدم های بعدی را به همین ترتیب ادامه دهی».

من به کارکرد دوباره و دوباره ی قدمها ادامه دادم و اکنون به این باور رسیده ام که برنامه معتادان گمنام قدمها می باشد.

وقتی که در دوازدهمین سال پاکی بودم، باب مبتلا به سرطان گشت، وقتی برای هر دویمان مبرهن شده بود که سرطان او علاج ناپذیر است، راجع به موضوعاتی مانند: مرگ، زندگی پس از مرگ در آن دنیا و زندگی حال حاضر ،گفتگو کرده و به این نتیجه رسیدیم که زندگی ارزش پاک زیستن را دارد، حتی با وجود داشتن سرطان.

تو را در آن دنیا خواهم دید,عذاب اعتیاد فعال,شخص معتاد,طول بهبودی,قدمها و انجمن
در سال آخر حیات باب و به خاطر مسائل کاری، محل اقامتم را به مونتانا انتقال دادم، بخاطر مخارج زیاد مکالمات راه دور دیگر نمی توانستم هر روز با باب صحبت کنم، ما تقريبا هفته ای یک بار با تلفن با هم صحبت می کردیم.

یک شب در سیزدهمین سال پاکی من، باب تلفنی به گفت : هر چه را که در توان داشتم در اختیار تو گذاشتم، قدم ها را به تو نشان دادم و زندگی کردن به روال سنت هایمان را به تو یاد دادم، دیگر چیزی ندارم که به تو بدهم، اکنون نوبت توست ، پیام را برسان،  تو را در آن دنیا خواهم دید » .

دیگر ازباب چیزی نشنیدم، هر چند وقت یک بار که به او فکر می کنم، احساس خوبی به من دست می دهد، اکنون بیش از بیست سال است که پاکم و راهنمای چندین معتاد هستم، آنهایی که قدمها را کار می کنند، بهبود می یابند و آنهایی که کار نمی کنند، بهبود پیدا نمی کنند.

تنها کاری که از دست من بر می آید، مشارکت تجربه، نیرو و امید خود است. با وجودی که من یک قدیمی هستم، طول بهبودی ام مانند دیگر اعضای انجمن، ۲۴ ساعت است، از همه مهم تر، من هدیه ای را در اختیار دارم که معتادان گمنام به من داده یعنی خداوند، قدمها و انجمن، فکر می کنم این مورد تأیید راهنمایم باشد! (لی آ مونتانا)

تو را در آن دنیا خواهم دید,عذاب اعتیاد فعال,شخص معتاد,طول بهبودی,قدمها و انجمن

منبع : مجله na way

 

 

Visits: 15

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!