کار خدا در قدم نهم

کار خدا در قدم نهم,جبران خسارت های معتاد,گفتگوی دو معتاد,در رأس قرار دادن بهبودی

اگر بخواهم تجاربم در رابطه با جبران خسارت را بنویسم، به چندین صفحه نیاز خواهم داشت، در بدو کار راهنمایم از من خواست که سه ستون برای جبران خسارت هایم ترتیب دهم: الان بعدا / هرگز، در سال سوم بهبودی ام، موفق شدم نام کلیه ی کسانی را که در لیست جبران خسارتم قرار داشتند، خط بزنم.

در اینجا دو مورد از این جبران خسارت ها را مشارکت می کنم. زمانی که داشتم به آخر خط می رسیدم، همیشه بی پول بودم و کمک هزینه ای را که دولت به من می داد، بلافاصله خرج می کردم،  با این پول، اول ، مواد مصرفی ام رو می خریدم، سپس اجارهی محل اقامتم رو داده و قدری مواد غذایی هم می خریدم، درضمن پول دو بسته تنباکوی سیگار را نیز از پیش می دادم که هر دو هفته یکبار از مغازه دار تحویل بگیرم.

آخرین باری که این کار را کردم، چند روز پس از تحویل بسته ی دوم بود که من مجددا به مغازه رفته و دو بسته ی دیگر تنباکو را نسيه خریدم، بعد از آن چون پول پرداخت اجاره را نداشتم، مجبور به ترک آن محل شدم و به مغازه دار نیز بدهکار ماندم، در حدود شش سال بعد، یعنی در مقطع پاکی سه سال، اسم آن مغازه دار هنوز در لیست جبران خسارت من قرار داشت و من به قصد پرداخت بدهی ام به مغازه اش رفتم.

در اینجا باید بگویم که من همیشه قبل از تلاش برای هر جبران خسارتی، دعا می کنم، وقتی که وارد مغازه شدم از شخصی که آنجا بود سراغ صاحب مغازه را گرفتم، او گفت مغازه را سه سال پیش از شخص دیگری خریده است، من توضیح دادم که آمده بودم یک بدهی قدیمی را پرداخت کنم، وی گفت که من می توانم این پول را پیش او بگذارم اما او ، صاحب سابق مغازه را در یک سال گذشته ندیده است.

من تصميم گرفتم اینکار را نکنم و در حین خروج از مغازه با صاحب قبلی آنجا که داشت وارد مغازه می شد روبرو شدم، بدهی ام را به او پرداختم و او گفت که کار من باعث شد ایمان او به ارزش هاي انسانی احیا شود.

کار خدا در قدم نهم,جبران خسارت های معتاد,گفتگوی دو معتاد,در رأس قرار دادن بهبودی
اخیرا در یک جلسه ی شورای منطقه در سیدنی شرکت کردم، من به عنوان یک عضو کمیته ی خدماتی منطقه در آنجا حضور داشتم، به نظر می رسد که هر وقت در این جلسات na شرکت می کنم، موفق می شوم مشکل ایجاد کنم و باعث رنجش کسی بشوم، این جلسه هم در این رابطه مستثنی نبود.

از من و حضور کنندگان خواسته شد که دستاوردهای خود را طی این جلسه ی دو روزه مشارکت کنند، من مطمئن بودم که کسی در آنجا از من رنجش گرفته بود، از یک طرف نمی شد در همان زمان از او جبران خسارت کنم و از طرف دیگر راننده ی آژانس هم بیرون جلسه منتظر بود تا مرا به فرودگاه ببرد، تنها کاری که توانستم بکنم، عذرخواهی از او در طی خروج از مکان جلسه بود.

کار خدا در قدم نهم,جبران خسارت های معتاد,گفتگوی دو معتاد,در رأس قرار دادن بهبودی
در فرودگاه، بیرون ترمینال مورد نظر بودن و داشتم اتفاقاتی را که افتاده بود برای راهنمایم اس ام اس می کردم، همزمان نیز دعا می کردم تا  بتوانم نقش خود را در بوجود آمدن این رنجش در بیاورم،  ناگهان دیدم یک تاکسی جلوی من ایستاد و شخص مورد نظر از آن بیرون آمده و به طرف من آمد.

من به حرف های او گوش داده و افکار خود را نیز با او در میان گذاشتم؛ بعد از گفتگوی دو معتاد در حال بهبودی با یکدیگر و در رأس قرار دادن اصول روحانی، همدیگر را بغل کرده و با هم دست دادیم،  هر دو اشک در چشم داشتیم و بابت اینکه خداوند هر دوی ما را در یک زمان در آنجا قرار داده بود،  سپاسگزار بودیم، بدین ترتیب هیچ کدام با انرژی منفی به محل  به محل اقامت خود بازنگشتیم. به این می گویند “کار خدا”. (رابرت د باب . بایرون بی)

کار خدا در قدم نهم,جبران خسارت های معتاد,گفتگوی دو معتاد,در رأس قرار دادن بهبودی

منبع : مجله اینترنتی استرالیا na today

 

 

Visits: 23

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!