از اجبار به مصرف تا انتخاب بهبودی

از اجبار به مصرف تا انتخاب بهبودی,ورطه ی نابودی اعتیاد,چرخه ی معیوب اعتیاد

سلام به همه ی ، همدردانی که از اسارت مواد مخدر رهایی یافته و از اجبار به مصرف به انتخاب بهبودی رسیده اند، سرگذشت اعتیاد من از زمانی آغاز شد که ، برای اولین بار در سن 23 سالگی ، مصرف مواد مخدر را تجربه کردم ، انگیزه ی من از مصرف مواد مخدر حس نفرت نسبت به همسرم و سرکوب کردن احساس قربانی شدنم بود.

اعتقاد داشتم که با مصرف مواد می توانم حس نفرتم را کمرنگ کنم و احساساتم را نیز سرکوب نمایم ، اما مواد مخدر قدرتمندتر از آن بود که بتوانم کنترلی بر روی آن داشته باشم، مدتی طول نکشید که اجبار به مصرف مرا به ورطه ی نابودی اعتیاد کشاند و در مسیری قدم گذاشتم که جز ناکامی و شکست کامل ، چیزی نصیبم نشد  .

حدود 4 سال از اعتیاد فعال من می گذشت که برای اولین بار به خاطر همراه داشتن مواد مخدر و مصرف آن ، دستگیر و به یک سال حبس محکوم شدم و به مکانی قدم گذاشتم که هرگز تصورش را هم نمی کردم و آن را همیشه ننگ می دانستم ؛ یعنی زندان ، اما اجبار به مصرف چیزهایی که نمی خواستم  را برایم به ارمغان آورده بود و من حق انتخابی نداشتم.

زمانی که دستبند را بر دست های بسته ام دیدم ، احساس درمانده گی، حقارت، پشیمانی و ندامت را تا عمق وجودم تجربه کردم و با خود عهد بستم که بعد از پایان محکومیتم هرگز مواد مصرف نکنم ، اما به محض این که آزاد شدم ، دردهایی را که در آن یک سال داخل زندان تحمل کرده بودم و قول قرارهایی را که به خودم داده بودم ، فراموش کردم و اولین کارم تهیه مواد و مصرف آن بود .

من در چرخه ی معیوب اعتیاد گرفتار شده بودم ، که اولین تجربه ، آخرین تجربه ی من نشد و احساسات مختلف را برایم به ارمغان می آورد ، تا آنجایی که این امر برایم عادی گشت و بر خلاف اعتقادات گذشته ، دیگر زندان رفتن نه تنها ننگ و عار نبود ، بلکه ارزشی شده بود که به وسیله آن به خود فریبی می پرداختم.

اما این ظاهر قضیه بود من از درون متلاشی و نابود شده بودم و هر روز از خود واقعی و هدفهای زیبایی که در ذهنم داشتم دور و دورتر می شدم و بدون هیچ امیدی به زندگی ، به مصرف مرگبار خود مشغول بودم و پاک ماندن و نجات از آن شرایط برایم مانند یک آرزوی محال شده بود . از اجبار به مصرف تا انتخاب بهبودی,ورطه ی نابودی اعتیاد,چرخه ی معیوب اعتیاد

تا این که  NA نجات بخش من شد و معتادان گمنام وسیله ای شد تا به این آرزوی محالم جامع عمل بپوشانم ، روزهای اول ، درک آنچه برای دیگر اعضا اتفاق افتاده بود ، برای من سخت به نظر می رسید ، اما من با تمام ناباوری هایم محکم روی یک صندلی نشستم و روز به روز پاک ماندن را تجربه کردم و در فرآیند آشنا شدن با قدم ها و بهبودی قرار گرفتم .

انگیزه هایم برای زندگی تغییر کرد و از آنجایی که عشق به پاکی و معتادان گمنام در قلبم نهادینه شده بود ، تصمیم گرفتم به عنوان یک عضو موثر NA ، سهم خود را انجام دهم.

بنابراین به خدمت روی آوردم و پس از خدمات داخل گروهی ، به عنوان نماینده گروه وارد ساختار ناحیه ی خدماتی شدم ، یکی از کمیته های فرعی ، که در هر ماه گزارش عملکرد خود را می داد کمیته  H&I (زندان ها و بیمارستان ها) بود . از اجبار به مصرف تا انتخاب بهبودی,ورطه ی نابودی اعتیاد,چرخه ی معیوب اعتیاد

زمان هایی که مسئول کمیته در رابطه با بازتاب پیام رسانی و جذب معتادان ، جلسات برگزار شده ی  پانل زندان ها را گزارش می داد ، تمام افکار من به سمت معتادانی می رفت که ، محبوس بودند و آرزوی پاک شدن را داشتند  یاد زمانی می افتادم که خودم در زندان بودم و با افکار بیمارگونه ام تنها مانده بودم !

با خود فکر می کردم ، چقدر خوب می شد ، اگر همه ی آنهایی که در زندان هستند و از بیماری اعتیاد رنج می برند ،  با برنامه معتادان گمنام آشنا شوند و راه جدیدی برای زندگی بدون مصرف مواد مخدر پیدا کنند، تا اینکه ، بالاخره در یکی از جلسات پانل زندان ها ، بین معتادان زندانی  ، همراه با مسئول کمیته  بعنوان سخنران شرکت کردم .

اولین بار که برای راه اندازی جلسه پانل زندان با سایر اعضای دیگر وارد زندان شدم ، هیچگاه فراموش نخواهم کرد ، دیگر از احساس ترس، وحشت ، حقارت و درمانده گی خبری نبود.

نه دستبندی بر روی دستم بود و نه نگهبانی که مرا به اجبار به سمت جلو براند، من با احساس عشق و امید، شوق فراوان ، همراه با اعتماد به نفس و آزادگی  ، همراه با داشتن حق انتخاب وارد زندان شدم و در آن جلسه تجربه ی امید و آزادی خودم را بین همدردانم به مشارکت گذاشتم.

پس از آن با رضایت خاطر و سربلندی از اینکه عضوی از معتادان گمنام هستم و به کمک این برنامه نه تنها مجبور نیستم مثل گذشته زندگی کنم ، بلکه با حق انتخابی که در NA پیدا کرده ام می توانم به همدردان دیگر ، نیز کمک کرده و تجربه ی پاک ماندنم را در اختیار معتادان در حال عذاب بگذارم .

این خشنودی زمانی به اوج خود می رسد که در جلسه خانگی نشسته ام و همدردانی را می بینم که پیام NA را آن سوی دیوارها گرفته اند و وارد جلسه می شوند ، دیدن آنها انگیزه خدمت را درون من تقویت کرده و با خود تجدید عهد می کنم تا روزی که زنده ام در راستای هدف اصلی معتادان گمنام کوشا باشم ، در خاتمه ی مشارکتم ، از کلیه ی اعضایی که در کمیته زندان ها و بیمارستان ها ،خدمت می کنند ، تشکر و قدردانی می نمایم و به همگی شان خسته نباشید می گویم .

 

نویسنده : (معتاد گمنام)

از اجبار به مصرف تا انتخاب بهبودی,ورطه ی نابودی اعتیاد,چرخه ی معیوب اعتیاد

منبع : مجله ی الکترونیکی صدای بهبودی معتادان گمنام

 

Visits: 124

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!