ترس,فقط برای امروز 25 دی,تحت کنترل اعتیاد,کاهش ترس معتاد,مراقبت خداوند,غلبه بر معتاد

ترس (فقط برای امروز 25 دی)

ترس,فقط برای امروز 25 دی,تحت کنترل اعتیاد,کاهش ترس معتاد,مراقبت خداوند,غلبه بر معتاد

به تدریج با نیروی برتر خود به عنوان منبع قدرت، احساس راحتی می کنیم. وقتی یاد می گیریم به این نیرو اعتماد کنیم، رفته رفته بر ترس از زندگی غلبه می کنیم.»

کتاب پایه

***

از آنجا که عاجز هستیم، زندگی بر اساس اراده شخصی تجربه غیر قابل اداره و ترسناکی است. در دوران بهبودی، اراده و زندگی خود را در پناه و به مراقبت خداوندی که درک می کنیم، سپرده ایم.

وقتی در اجرای برنامه خود دچار لغزش می شویم، وقتی ارتباط آگاهانه ما با نیروی برترمان قطع می شود، دوباره شروع به تحت کنترل در آوردن زندگی خود می کنیم و از سپردن مراقبت زندگی خود به خداوندی که درک می کنیم، امتناع می ورزیم. اگر هر روز تصمیم نگیریم که زندگی خود را به مراقبت نیروی برترمان بسپاریم، ترس زندگی، ما را از پای در می آورد.

از طریق کارکرد قدمهای دوازده گانه دریافته ایم که ایمان به نیرویی برتر، ترس ما را برطرف می کند. هرچه به خداوندی مهربان نزدیک می شویم، از وجود نیروی برتر خود آگاه تر می شویم. هر چه از مراقبت خداوند از خود آگاه تر می شویم، ترس ما کاهش می یابد.

وقتی احساس ترس می کنیم، از خود می پرسیم، «آیا این ترس نشانه عدم ایمان در زندگی ام است؟ آیا دوباره کنترل زندگی را به دست گرفته ام تا صرفاً متوجه شوم که زندگی ام هنوز غیر قابل اداره است؟» اگر پاسخ ما به این پرسش ها مثبت است، می توانیم با سپردن اراده و زندگی خود به مراقبت خداوندی که درک می کنیم، بر ترس خود غلبه کنیم.

***

ترس,فقط برای امروز 25 دی,تحت کنترل اعتیاد,کاهش ترس معتاد,مراقبت خداوند,غلبه بر معتاد

فقط برای امروز : به مراقبت نیروی برترم برای رهایی از ترس زندگی اطمینان می کنم. 

 

 

اگر ما بتوانیم به بیماری اعتیاد ، عریان شده از علائم اولیه و ظاهری آن نگاه کنیم ، به این معنی که به آن جدا از مصرف موادمخدر یا رفتارهای اجباری دیگر نگاه کنیم و آشکارترین شاخصه های آن را حذف کنیم به باتلاقی مملو از ترس خودمحورانه می رسیم . ما از آزاد شدن یا تحت فشار احساسی شدید قرار گرفتن می ترسیم ، وبنابراین نصفه و نیمه زندگی می کنیم ، و زندگی می کنیم بدون اینکه کاملاً زنده باشیم . ما از هر چیزی که باعث برانگیختن احساساتمان شود می ترسیم . پس عقب می کشیم و منزوی می شویم . ما می ترسیم که دیگران ما را دوست نداشته باشند ، پس موادمخدر مصرف می کنیم تا حداقل با خودمان راحت تر باشیم . ما می ترسیم از اینکه در شرایط یا مسئله ای قرار گیریم که برایمان هزینه داشته باشد ، بنابراین دروغ می گوئیم ، کلک می زنیم ، یا دیگران را آزار می دهیم و به آنها صدمه می زنیم تا خودمان را حفظ و حمایت کنیم . ما از تنها شدن می ترسیم ، بنابراین از دیگران استفاده می کنیم و آنها را استثمار می کنیم تا از احساس تنهایی ، انزوا و مطرود شدن اجتناب کنیم . ما می ترسیم که از هرچیزی به اندازه کافی نداشته باشیم ،پس بنابراین خودخواهانه آن چیزهایی را که می خواهیم تعقیب و پیگیری می کنیم ، بدون اینکه در نظر داشته باشیم که در این فرآیند چه لطماتی می زنیم . بعضی اوقات در زمان بهبودی اگر چیز با ارزش و قابل اهمیتی به دست آوریم ، ممکن است ترس از دست دادن آن باعث شود تا بر سر اصول مصالحه یا سازش کنیم . ما لازم است که ترس خودمحورانه و خودخواهانه را از وجودمان ریشه کن کنیم تا دیگر نیرویی برای انهدام و خرابی نداشته باشد .

 

Views: 1305

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!