تیر چراغ برق,لغزش دوم,دوماه پاکی,لغزش اول,هدیه جشن پاکی

تیر چراغ برق

شب جشن تولد دو تا از بچه های خوب انجمن بود. همه جمع شده و شادی می کردند و بعد از تقدیم هدیه تولد، تبریک می گفتند. اون شب من دمغ بودم، حال خوشی نداشتم، بیشتر از بی حوصلگی آمده بودم جشن بچه ها، راستش را بخواهید برای بار دوم بود که لغزش میکردم یک بار دو ماهگی و این بار پنج ماهگی والان هم 12 روز بود که توی لغزش بودم راه گزیده شدنم را فهمیده بودم و سعی می کردم روی آن تمرکز کنم که دوباره گزیده نشوم. ... ادامه مطلب
من و سایه ام,سایه بیماری اعتیاد,شهامت ترک اعتیاد,نقص تنبلی

من و سایه ام

صبح بود یا ظهر نمی دونم اصلاً چه اهمیتی داشت که هوا روشن باشد یا تاریک. ظلمت و سیاهی تمام وجودم را گرفته بود و هیچ کورسویی دیده نمی شد، گویی سال هاست به دار شب آویخته ام. بلند شدم، نه به زور از خواب بیدارم کرد: پاشو، چه خبرته، اگر به فکر خودت نیستی به درک، لااقل برای من یک فکری بکن، صدای سایه ام بود سایه بیماری ام که همیشه و در همه جای زندگی ام نفر اول بود، حتی توی خواب و زمان بیدار شدن. ... ادامه مطلب
قابل سپاسگزاری,ذهن پاک,ایده بهبودی, شش ماه پاکی,بیماری فعال اعتیاد

این دردِ قابل سپاسگزاری من

با اینکه فقط چند ماه  از نویسندگی من برای نشریه ان.اِی تایمزِ آریزونا می‌گذرد، اما انگار یک عمر است که مشغول این کار بوده‌ام. در یک ماه گذشته سعی کرده‌ام تا چیزی بنویسم، اما از آنجا که نیروی برترم  نمی‌خواست که من به درونِ یک آبگیر خالی سنگ پرت کنم، بنابراین ذهنم به کلی خالی شده بود. ولی تازگی‌ها مسئله‌ای در ذهنم پیچ و تاب می‌خورد و بالاخره فهمیدم که آن مسئله به زمانِ مناسب مربوط می‌شود. من همیشه این مطالب را با قلم و بر روی یک کاغذ می‌نویسم و بعضی مواقع، آن‌ها را به کامپیوترم منتقل می‌کنم. ... ادامه مطلب
گذرگاه امید,میزبان همیشگی مصرف,فرمان بیماری,نشئه اعتیاد,عجز و وابستگی

گذرگاه امید

سال 81 برای اولین بار با جلسه NA  آشنا شدم. برایم تعجب آور و کمی هم خنده دار و مضحک بود. در ظاهر تعدادی معتاد، دور هم حلقه زده بودند و هر چند لحظه، صدای کف زدن آن ها می آمد. حاضر نبودم قبول کنم آن ها برای پاکی دور هم جمع شده اند. بگذارید کمی به عقب برگردم ... ادامه مطلب