شایعات ، پچ پچ هایی ابلهانه

شایعات ، پچ پچ هایی ابلهانه,نقص فضولی معتاد,کنجکاوی و فضولی معتاد,موادمخدر کذایی

چند روز پیش مرتکب اشتباه خیلی بدی شدم، البته کارم عمدی نبود و قصد بدجنسی هم نداشتم، ولی خب به هرحال این کار را کردم ! شایعه ای را که درباره دوستم شنیده بودم، برایش بازگو کردم؛ از آن شایعه ها که طرف را می گذارند وسط و خیلی ناجور نور افکن را می اندازند رویش، دوستم که دچار همان نقصی است که تقریبا اکثر آدمها دارند ،یعنی فضولی، کاری کرد که خیلی هایمان در جواب این سئوال که جدی می خواهی بدانی؟  کرده ایم!

یعنی چانه اش را جلو داد و با آره گفتن اش گولم زد، ولی به هرحال من نباید در این چاه می افتادم، مسئله این است که ما حس می کنیم هر طور شده باید حس کنجکاوی و فضولی مان را ارضا کنیم، این است که از همه شكل وراجی های خبیثانه استقبال می کنیم.

منظورم از استقبال کردن یعنی: تعارف کردن، بفرما زدن، سر به تأیید تکان دادن و تا بنا گوش لبخند زدن و غیره، کنجکاوی و فضولی به نوعی شبیه خارش مبهم می ماند، چیزی که در پشت ذهن و جایی دور از دسترس در ذهن شروع می کند به لولیدن، در این طور مواقع، درست مثل آدمی که دماغش به خارش افتاده و می خواهد عطسه کند، تنها چیزی که حس می کنیم، فشار ندانستن است و می خواهیم هر طور شده از شرش خلاص شویم؛ تا اینکه بالاخره از دهان مان می پرد که: نه بابا! جدی، بگو ببینم.

بعد از شنیدن از قضیه خبردار می شویم و دیگر نمی شود خودمان را به ندانستن بزنیم، اطلاعات را نمی شود از ذهن بیرون کشید و یا پاک کرد، (البته به جز ریاضیات دوره ی دبیرستان که من به ضرب موادمخدر کذایی، می خواستم پاکش کنم).

این حرف و سخن ها، وارد گوش که شدند، دیگر برگشتی در کارشان نیست؛ درست مثل پناهنده هایی که از سر و کول هم بالا می روند تا خودشان را به دنیای جدید برسانند و مثل مور و ملخ، خبر و اطلاعات تولید می کنند.

شایعات ، پچ پچ هایی ابلهانه,نقص فضولی معتاد,کنجکاوی و فضولی معتاد,موادمخدر کذایی
هیچ کس دوست ندارد بفهمد کسی در گوشه ای دارد پشت سرش بدگویی می کند، این موضوع هیچ ربطی هم به مدت پاکی، روشن بینی یا رشد شخصی او ندارد، من به این مسئله معتقدم و اگر هم قبلا تردیدی داشتم، نگاه آزردهی دوستم و این که در مدت گفت و گوهایمان پرسید: (توام همین جور فکر می کنی؟) به کلی تردیدم را برطرف کرد.

همین جا بود که من با دیدن چهره غمگین دوستم و شنیدن صدای آزرده اش، تکلیفم را با خودم یکسره کردم، در وجودم بردباری و عزمی راسخ احساس کردم تا بیش از این سخن چینی و شایعه پراکنی نکنم.

پس از این سعی خواهم کرد تا شایعات بدخواهانه، زیان بار و بی اساس از من به بیرون درز نکند، این کار را هم به خاطر کسانی که دوستشان دارم می کنم و هم به خاطر خودم، کسی که سعی می کنم دوستش داشته باشم و با همین کار ساده، از یاد نخواهم برد که ارزش عزیزان من بیش از این حرفهاست و من به دلایلی آنان را عزیز می دارم، که کاملا شخصی و فراتر از پچ پچ های ابلهانه یکی دو نفر است!

به یاد می آورم که برای مورد احترام واقع شدن نیازی به شایعه پراکنی نیست ؛ بلکه با خرده کارهایی ارزشمند ممکن است، دست آخر به یاد خواهم داشت محبتی که بین من و عزیزانم هست، اگر بال و پر یابد و حفظ شود، آخرین ته مانده های بخش تنگ نظر و حسود وجود مرا که به خبرچینی وادارم می کند، خواهد شست. (نایو ، سی ؛استرالیا )

شایعات ، پچ پچ هایی ابلهانه,نقص فضولی معتاد,کنجکاوی و فضولی معتاد,موادمخدر کذایی

منبع : مجله NA Today

حتی اگر کسی به ما صدمه بزند ، امکان دارد در نهایت شخصی که اشتباه می کند ، ما باشیم . چگونه ؟ مثلاً ، راهنمای ما حرف خیلی آزار دهنده ای به ما می زند و ما به جای اینکه این مسئله را با خود راهنمایان مطرح کنیم ، آن را ظرف دو یا سه جلسه بعدی با ده ، دوازده نفر از دوستان خود مطرح نمائیم .

هنوز یک هفته نشده ، نصف انجمن دارد درباره اینکه فلان کس چه حرف بد و ناسزایی در حق رهجوی خود زده ، صحبت می کند ، و این فقط در صورتی است که داستان حالت واقعی خود را حفظ کند و یک کلاغ ، چهل کلاغ نشود ، پس می بینیم که شرایط بدون اینکه اشتباهی از ما سرزده باشد شروع شده ، اما به آنجا ختم شد که ما بی اعتبار کردن راهنمای خود در برنامه به او صدمه زدیم . مکانی که او نیز به اندازه ما به آنجا نیز دارد ، تا اشتباه کردن داشته باشد و به اندازه خاص خود بهبود پیدا کند .

شایعات ، پچ پچ هایی ابلهانه,نقص فضولی معتاد,کنجکاوی و فضولی معتاد,موادمخدر کذایی

منبع : راهنمای کارکرد قدم  ،قدم 10

 

Visits: 31

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!