راهنما شدن زود هنگام

راهنما شدن زود هنگام,راهنما و لغزش,تشنگی مواد مخدر,خودپسندی اعتیاد

همیشه می دانستم یک معتادم ، چون در بیشتر سالهای زندگی ام، نیازمند مصرف نوعی از مواد مخدر بودم، وقتی “معتادان گمنام” را پیدا کردم ، سال های سال بود که برای ترک و قطع مصرف مواد مخدر تلاش ناموفقی داشتم.

به نظر می رسید حتی در NA هم، با پاک ماندن مشکل دارم. من به حدود ۱۰۰ روز پاکی می رسیدم و سپس لغزش می کردم. اغلب در جلسات می شنیدم که چگونه برخی اعضا، به علت تماس نداشتن با راهنمای خود، دچار لغزش می شدند، اما تجربه های خودم در رابطه با “راهنما و لغزش” حکایتی دیگر بود.

چند سال پیش، که حدود ۱۲۰ روز پاکی داشتم، راجع به بهبودی در یکی از جلسات مشارکت کردم و با تازه واردی که هر از گاهی با “بينش فوق العاده” به جلسه می آیند روبرو شدم.

به طوری که پس از پایان جلسه، شخصی به طرفم آمد و توضیح داد که “چه فراوان به شنیدن آن چه که من در مشارکتم مطرح کردم نیاز دارد” همان موقع در این اندیشه فرو رفتم که “چقدر خوب صحبت می کنم بدون این که در مسیر بهبودی حرکت کنم.

این دوست در ادامه صحبت هایش خواست که شماره تلفنم را به او بدهم و راهنمایش شوم ، اما من به او پاسخ رد دادم و گفتم: به هیچ وجه، من هنوز قدمها را کار نکرده ام ضمن این که مدت پاکی ام فقط چند ماه است.

او بی توجه به دلایلم بار دیگر اصرار کرد که من همان شخص مورد نظر او هستم. در نتیجه این اصرارها، با اکراه و بی میلی شماره تلفنم را به او دادم و گفتم می تواند با من تماس بگیرد. در عین حال، به او گفتم که او جدا باید به دنبال یک راهنمای واقعی باشد. راهنما شدن زود هنگام,راهنما و لغزش,تشنگی مواد مخدر,خودپسندی اعتیاد

آن شب وقتی به خانه رسیدم تلفنی راهنمایم را در جریان موضوعی که اتفاق افتاده بود، قرار دادم راهنمایم گفت: چیزی که تو را وادار به این کار می کند، غررو و خودپسندی است که به تو می گوید، می توانی این کار را بکنی. به تو پیشنهاد میکنم از تصمیمی که گرفته ای صرف نظر کن ، راهنمایم درست می گفت چون من اجازه دادم که آن تازه وارد، هر شب با من تماس بگیرد. بدون این که بار دیگر به او بگویم که شخص دیگری را به عنوان راهنما انتخاب کند.

او مرتب می گفت: نیاز دارد با من صحبت کند چون مواد مصرفی هر دو ما یکی بوده است . تصور او این بود که من می توانم به او کمک کنم نکته مهم تر این که او هر بار که به من تلفن می کرد، وضعیتی از حال و هوای تشنگی ناشی از تزریق را در من زنده می کرد که قرار گرفتن در چنین شرایطی حالم را به شدت دگرگون می کرد و در خود فرو می رفتم.

زمان زیادی از این ماجرا نگذشته بود که بار دیگر لغزش کردم. این بار واقعا همه چیز را از دست دادم. همسر، فرزندان، شغل و حتی سلامتی جسمی ام را دو سال بعد یک روز هنگامی که در کنار یک باجه تلفن عمومی در انتظار ساقی بودم، انفاق دردناکی برایم افتاد.

در آن روزها به غیر از پوست و استخوان چیزی نبودم سوار یک دوچرخه کهنه و قدیمی می شدم و با درد فراوان در خیابان خود را به زور می کشیدم. آن روز در حالی که انتظار می کشیدم، صدای یک موتور سیکلت هارلی دیوید سون را شنیدم که به طرف من می آمد. چند لحظه بعد در کنارم توقف کرد.

بله، اشتباه نمی کردم موتور سوار همان شخصی بود که مرا به عنوان راهنما، برگزیده بود و به من تلفن می کرد. او موتور خود را پارک کرد و برای دست دادن به طرف من آمد. او بی درنگ گفت: هی! دوست من از تو ممنونم. الان دو سال از آن روزها می گذرد و من هنوز پاک هستم.

واقعا از تو سپاسگزارم لحظاتی را در مقایسه گذراندم. به دوچرخه قراضه و موتور هارلی او خبره شدم. احساس کردم، دلم می خواهد او را خفه کنم. از آن موضوع مدتها می گذرد. الان من می توانم فقط راجع به آن بخندم. شما می بینید، حالا من چهار سال پاکی دارم. مقدار زیادی از آن چیزهایی را که از دست دادم، دوباره به دست آوردم. از انجمن معتادن گمنام به خاطر همه چیز سپاسگزارم .

راهنما شدن زود هنگام,راهنما و لغزش,تشنگی مواد مخدر,خودپسندی اعتیاد

منبع  : مجله راه NA

 

Visits: 35

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!