خرید کردن,کمک های راهنما, به فکر مصرف مواد

خرید کردن,کمک های راهنما, به فکر مصرف مواد


خرید کردن مردی که از سر کار برمی گشت

خرید کردن,کمک های راهنما, به فکر مصرف مواد

زمان هایی را به یاد می آورم که فشار ها و مشکلاتم را به داخل جلسه می آوردم  ، چرا که با وجود کمک های راهنمايم و حمایت گروه ، این مشکلات آن قدر بزرگ بودند که حمل آنها  برایم سخت بود. بعد ها معلوم  شد ، تمامی افرادی که در حمل این فشارها کمک کردند ، در حقيقت باعث شدند که آن ها قابل تحمل شده و مشکلات قابل حمل شوند .

برای کسب تعادل ، من گوش به زنگ می ماندم تا تمام رشته های محبت و رشد دهنده برنامه را بگیرم .

در حدود چهار هفته پیش با هشت ماه پاکی من چک حقوقی ام را از محل کارم گرفته و به بانک رفتم تا آن را نقد کنم ،  سپس به سوپر مارکت آن طرف خیابان رفته و مقداری خوار و بار خریدم . از آن جا به خانه رفتم شام خوردم و به جلسه رفتم. خرید کردن,کمک های راهنما, به فکر مصرف مواد

بعد از جلسه به سوپر مارکت دیگری مراجعه کردم تا اقلامی که در مغازه اول موجود نبود را خریداری کنم . ناگهان من از درک یک نکته تکان خوردم ؛ بین ساعت ۹ و ۱۰ جمعه شب ، که روز دریافت حقوق من بود ،  من فقط کار های مفید انجام داده بودم ؛ بدون آن که ذره ای به فکر مصرف مواد بوده باشم .

نه به این دلیل که ” قرار بود من این گونه رفتار کنم ، بلکه به نظر می رسید این کارها ، طبیعی ترین کارهایی بوده اند که می توانستم انجام دهم – و قطعا ، گاه گاهی من دچار میل شدید برای مصرف مواد می شوم ، که از طریق اندیشه فقط برای امروز از عهده آن بر می آیم ، ولی آن شب وسوسه به طور طبیعی در من وجود نداشت ، بنابراین من با احساس شادی بعد از این که خودم را قانع کردم که پریدن روی پیشخوان پرداخت پول و فریاد زدن از سر خوشحالی ، ایده چندان جالبی نیست ، به خانه رفتم .

به هر حال روز بعد من به یک جلسه  ساعت 9 صبح رفتم و در حالی که همه دستانشان را از سر خوشحالی ، در هوا تکان می دادند . ماجرا را تعریف کردم .

خرید کردن,کمک های راهنما, به فکر مصرف مواد

منبع : مجله راه NA

 

Visits: 2

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!