 
                                                با ما باش و همیشه باش
ولی قشنگ ترین اتفاقی که افتاد این بود که متوجه شدم در این جزیره هم جلسات NA برگزار می شود. شما نمی دانید چه حالی به من دست داد. خدا در این جزیره ی دور افتاده هم من را تنها نگذاشت.
 
                                                شرکت در جلسات NA چه گونه معجزه می کند
در جلسات آرام می نشینم و سعی می کنم دغدغه های فکری و مشکلاتم را با خود حمل نکنم تا فضای بهبودی جلسه بر روی من کار کند و اثر بگذارد. در نتیجه احساس آرامش و امنیت پیدا می کنم. نود دقیقه بیماری ام قدرت خودنمایی و عرض اندام را از دست می دهد و از وسوسه های آزاردهنده ی مواد و بیماری ام دور هستم. در مسير بهبودی در حال حرکتم و زندگی تازه ای را می آموزم.
 
                                                من یک مهاجر هستم
جالب ترین اتفاقی که در طول زندگی برایم افتاد، آشنایی با NA و پیوستن به شما بود.
 
                                                کار کردن برنامه
شما دوستان مرا در آغوش گرفتید و به من گفتید: " بازهم به جلسات برگرد." شما وقتی که از خودم متنفر بودم به من عشق دادید. شما به من گفتید که به خودم استراحت و به بهبودی فرصتی بدهم.
 
                                                نداشتن سلامت عقل یعنی چه
در دوران مصرف همیشه می گفتم اگر چنین و چنان شود، زندگی ام عوض خواهد شد، چنین و چنان می شد ولی دوباره همان حالت قبلی در من بود و باز هم برای زندگی و روزگار شرط های جدید وضع می کردم و بدون درس گیری، مقصر جدیدی برای مشکلات خود تعیین می کردم.
 
                                                تجربه و برداشت من از قدم یک تا سه
با ذهنی کاملا بسته و دلی مرده و خسته پس از صد روزی که از ترک فیزیکی ام می گذشت، تصمیم گرفتم قدم های دوازده گانه را شروع کنم.
 
                                                برای آموختن تنها یک روش وجود دارد
حجم کارهایی را که من برای رسیدن به این نقطه انجام داده ام حیرت انگیز است. هر هفته برای دیدن راهنمایم و کارکرد قدم ها حدود 6۰۰ کیلومتر مسافت را طی می کنم که برای خودم هم عجیب است اما چیزی در درونم هست که مرا به سمت و سوی بهبودی می کشاند و می خواهد از من محافظت کند.
 
                                                من یک برنده ام
از صمیم قلب احساس کردم که من یک برنده ام و از آن مهم تر این است که تا زمانی که در برنامه بمانم و حرف گوش کنم یک برنده باقی می مانم. از یادآوری این خاطرات احساس خوبی پیدا کردم؛ همان لحظه یک نفر جلوی من ترمز کرد و گفت: NA ؟ بپر بالا، یکی از دوستان بهبودی بود که می توانستم با او به جلسه بروم. خداوند را شکر می کنم که در این مسیر من تنها نیستم.
 
                                                دیگر پدرم آرزوی مرگ مرا ندارد
من قبل از مصرف به لحاظ روحی و روانی از خانواده و اطرافیانم جدا شده بودم، مصرف اجباری مرا از لحاظ جسمی هم از آنها جدا کرد دقيقا هر سه جنبه ی بیماری ام یعنی روحی، روانی و جسمی پدیدار شد یک ورشکسته ی تمام عیار. دیگر هیچ تصمیمی نمی توانستم بگیرم. دنیا برایم بی معنی شده بود. چندبار تصمیم به خودکشی گرفتم. یک بار بعد از ده ساعت بیهوشی در بیمارستان به هوش آمدم. اما این جا پایان کار نبود و من مدام با ترورهای شخصیتی مواجه بودم.
 
                                                لغزش به مراتب وحشتناک تر از زمان مصرف
می خواستم کاری کنم که بقیه فکر کنند خیلی کله خرابم. پاکی ام را صفر می کنم و دوباره می آیم انجمن. من دیگر «عاجز بودن و مصرف یک بار، زیاد و هزار بار کافی نیست» را فراموش کرده بودم. من با یک بار مصرف همه چیز را خراب کردم، دیگر نشئگی مثل قدیم نبود. مصرف هربار مثل بمب اتم در کله ام منفجر می شد. ارزش هایم یکی یکی سقوط می کرد.
 
                                                قصه ام را بشنو و باور کن
این معجزه را هیچ گاه فراموش نخواهم کرد که در اوج خستگی و درماندگی روحی و جسمی و در نقطه ای که تقریبا همه ی داشته هایم را از دست داده بودم، شما را یافتم.
 
                                                منافع مشترک ما بایست در راس باشد
جامعه نیزمی تواند ازمنافع سنت اول بهره مند گردد. زیرا امروزه تفرقه همه جامعه ما را فرا گرفته است. انجمن ما شامل انواع افراد با عقاید مختلف است. ما باید منافع مشترک خود را مقدم بر باورهای سیاسی خود قرار دهیم. ما هنوز آنها را داریم اما آنها موضوعات خارجی هستند که بهتر است خارج از جلسات و مباحث خدماتی ما مطرح گردند.
 
                                                یادش بخیر تلخی آن نیمه شب
در این جا لازم می دانم از خداوند شکر گزاری کنم. از افرادی که قبل از من به NA آمده اند و خدمت کردند و اتحاد و یکپارچگی انجمن را حفظ کردند و به من پیام بهبودی را دادند تا من و خانواده ام، آرامش پیدا کنیم، تشکر می کنم.
 
                                                باغچه ی خانگی
من اولین زن انجمن معتادان گنبد هستم. در شهرستان گنبد با وجود آن که جلسه ی آقایان است ولی من به عنوان تنها عضو زن ناچارم در جلسات شرکت کنم. برای من مهم نیست که آن جا غیر از من بانوی دیگری وجود ندارد.
 
                                                تسلیم اصول روحانی
شاید همه ی شما می دانید که گمنامی اساس روحانی تمام سنت های ماست در واقع اصل گمنامی در تمام سنت ها تکرار شده و به نوعی دارای معنی و مفهوم متنوعی در هر سنت می باشد.
 
                                                آیا کسی معجزه ی زندگی مرا باور می کند
در ۱۷ روز پاکی ام. راهنمایی برای خود اختیار کردم تا مرا در کارکرد قدم ها و همه ی آن چیزهایی که می توانند در پاکی و بهبودی ام موثر باشند، یاری کند.
 
                                                قدم سوم چگونه بر زندگی من تأثير گذاشت
از این که باید این راه را تا آخر عمر انجام دهم، راضی هستم چون احساس شادمانی و رضایت خاطر بیشتری به من دست خواهد داد.
 
                                                فوران ناگهانی نیروهای درون
خیلی خوشحالم که در حد توانایی ام، اصول روحانی برنامه را و هم چنین سنت های این انجمن را رعایت نموده ام. چند قدمی از قدم های دوازده گانه را تجربه کرده و به آنها عمل نموده ام. زندگی خانوادگی ام سروسامانی پیدا کرده و در محل اداره ام نیز چیزهای بسیاری آموخته ام. بسیاری از غیر ممکن ها در زندگی ام به «ممكن» تبدیل شده و مقداری از شخصیت گم شده ی خود را باز یافته ام.
 
                                                در این جا همه چیز فرق می کند
در همه جا، رفتن با خود انسان است و برگشتن با خدا. ، ولی در NA آمدن با اراده خدا، ولی رفتن از آن با خود آدم.
 
                                                رهایی را چه می دانی
نمی دانستم که اعتیاد هم حکومتی دارد که دستگیر می کند، به زندان می اندازد، شکنجه می دهد ، آزادی ها را می گیرد و سرانجام بدون محاکمه رای به اعدام فرد می دهد، خلاص.


