 
                                                هر روز قراری دوست داشتنی
من هم در روزهای ابتدای ورودم به NA، دغدغه های این چنینی داشتم و هنوز هم در جلسات مسائلی از این دست وجود دارد که مقاله ی شما عزم من را جزم نمود تا دست به قلم شده و گوشه ای از مسائل جلسات را با دوستان در میان بگذارم امیدوارم موضوعات گفته شده بتواند ما را در استفاده ی بهینه از جلسات که از مهمترین ابزارهای بهبودی یاری دهد و من هم سهم خود را ادا کرده و در راستای قدم سوم، نتیجه را به خداوند واگذار و برای اثبات درستی نظراتم هیچ جنگی نکنم.
 
                                                خود مشغولی های فکری من
فقط برای امروز می توانم زندگی رضایت بخش و مفیدی داشته باشم. یک زندگی که حتی تصورش را هم نمی کردم بهبودی افق های جدیدی را به روی من گشوده و برای جستجوی آنها من را مجهز کرده است.
 
                                                یک نیاز ساده
از آن شب به خودم قول دادم دوباره به این مکان مقدس بیایم با اینکه بارها مواد مصرفی خود را عوض کرده و چندین بار بدون نتیجه قطع مصرف کرده بودم این بار بدون استفاده از هیچ دارویی ترک کردم.
 
                                                هم بازی با نسیم صبح
اکنون که این نامه را برای شما می نویسم، حدود چهار ماه است که از زندان آزاد شده ام در طول همین زمان کوتاه، معجزه های زیادی در زندگی من رخ داده است.
 
                                                فرصتی برای با هم بودن
اساسأ ما در مورد روابط و احساساتی که خیلی قدرتمند هستند مشارکت کردیم. جلسه حدود دو سال و نیم طول کشید ولی به نظر می رسید پنج دقیقه گذشته است. برای این جلسه بی نهایت سپاسگزارم.
 
                                                 
                                                شانه بر موی سپید
یه مرد برای من الگو شد. همون الگوی مصرفم همون که الفبای مصرف رو از رو دستش کپی کرده بودم همون که یه شهر و به هم می ریخت، همون که به هیچ صراطی مستقیم نبود یه دفعه مثل این که در اون مرد معجره ای اتفاق افتاد مثل این که خواب می دیدم. پاک شد و آروم و سربزیر.
 
                                                درک من از اولین قدم
اوایل از خود سؤال می کردم که آیا من واقعا بیمارم؟ کار کردن قدم اول به من ثابت کرد که بیمارم و بیماری من هم، لاعلاج، کشنده مرموز پیش رونده مخرب و منفی است و دارای شاخه های متفاوتی است که یکی از خصوصیات خیلی مهم آن انکار است انکار باعث می شود تا واقعیت ها را نبینم در زمان مصرف مواد مخدر من همیشه مشکلاتم را توجیه کرده و به دنبال بهانه ای برای نواقصم بودم.
 
                                                همه قصه و رویا
سرانجام شب خواستگاری فرارسید طبق معمول عروس خانم چای آوردند ولی من اصلا به چهره ی او نگاه نکردم که آیا مورد پسندم هست یا نه من به توصیه ی آن دوست بهبودی در حال انجام یک کار تشریفاتی بودم و بعد از نوشیدن چای، منتظر بودم که پدر خانمم، ببخشید پدر عروس از کار و بار و گذشته ی من بپرسد که همین طور هم شد و او پرسش های خود را شروع کرد.
 
                                                من چه سبزم امروز
وقتی گذشته ام را مرور می کنم، متوجه می شوم که من همیشه دو جور زندگی داشته ام، یه جور قبل از آشنایی با NA و جور دیگه بعد از آشنایی و کار کرد دوازده قدم و زندگی به روال برنامه یNA.
 
                                                محیط بهبودی
نبسیاری از ما ممکن است عبارت "محیط بهبودی را طی ماه های گذشته شنیده باشیم. بعضی از ما گاهی کنجکاو بوده ایم که این عبارت دقیقا به چه معنایی می باشد. اگر فضا را به عنوان هوایی که در گروه های مان تنفس می کنیم، در نظر بگیریم، به این فکر فرو میرویم که چه ارتباطی بین فضا و بهبودی وجود دارد ؟! ما می توانیم به اطراف خود نگاهی بیفکنیم و ببینیم که آیا گروه های ما دارای فضای دلپذیر و دوست داشتنی بهبودی هستند؟
 
                                                پاک بودن خوب است
دراواخرمصرفم هیچ کاری برای زندگی ام انجام نمی دادم . تمام وقتم صرف این می شد که خودم را نشئه نگه دارم. زندگی بدون مصرف برایم یک راه طولانی و خسته کننده به نظر می رسید. به درستی که از دنیای واقعی جدا شده بودم.
 
                                                بعضی روزها
روزهایی هم هست که زانو می زنم و هق هق کنان دعا می کنم، زیرا بدی ها بیشتر به چشمم می آیند تا خوبی ها. می دانم که این بیماری من است و بابت این آگاهی شکر گزارم.
 
                                                لطف او لطفی است بیرون از عدد
لطف او لطفی است بیرون از عدد,تمایل بهبودی,تابوت اعتیاد,پذیرفتن اعتیاد,افسردگی معتاد
 
                                                من از همیشه خوشبخت ترم
هر روز تلاشم را برای خوب زندگی کردن بیشتر می کنم و تمایلم برای تغییر بیشتر می شود و از خدا همیشه می خواهم که چون ماه های قبل خواست خودش را در زندگی ام پیاده کند. امروز از آنچه خداوند از طریق این برنامه به من عطا کرده راضی ام و برای همه داشته هایم سپاس گزارم با امید موفقیت برای همه ی دوستان هم دردم .
 
                                                حضور در جلسات اداری گروه
حضور من در جلسات اداری نشان می دهد که به تنهایی کاری از دست من ساخته نیست و به کمک جمعی گروه نیاز دارم و برای تصمیم گیری باید مشورت کنم. یاد گرفته ام که گروه هر تصمیمی که بگیرد حتی اگر مخالف میل و عقیده ی من، باشد بنا به اعتمادی که به نیروی برتر دارم خود را به رأی وجدان گروه بسیارم در همین جلسات اداری بود که بسیاری از نواقص خود را شناسایی کردم و میزان عدم پذیرش و تسلیم نبودن خود را تشخیص دادم چیزی که امروز مرا ارزشمندتر از گذشته می کند این است که به یک هدف جمعی و مشترک کمک می کنم و آن بهتر رساندن پیام بهبودی است به معتادی که هنوز عذاب می کشد.
 
                                                لذت زندگی کردن
لذتِ زندگی کردن موضوع اصلی قدم دوازدهم است. چیزی که ما همیشه آرزویش را داشته ایم. چیزی که، به احتمال زیاد برای همه ی ما، زمانی غیرممکن به نظر می رسید ولی در نهایت به واقعیت پیوست. از طریق تلاش زیاد و تعهد بالاخره موفق شدیم تا یک زندگی سرشار از خودارزشمندی، لذت و قابلیتِ تولید و بهره وری را به وجود بیاوریم. انجمن معتادان گمنام نه تنها زندگی ما را متحول کرد و راه جدیدی برای زیستن به ما نشان داد بلکه از طریق انجمن و کارکرد قدم ها، یک بیداری روحانی در ما ایجاد کرد که ما را به سوی فرصت های بی شمار و یک زندگی آرام هدایت کرد.
 
                                                عشق به خویشتن
من پس از چندین بار مرور کردن ۱۲ قدم، بالاخره عشق به خویشتن را تجربه کردم. من همیشه این احساس را با حس تاسف به حال خود اشتباه می گرفتم. امّا حالا متوجه تفاوت بزرگ بین این دو شده ام.
 
                                                هرمعتادی میتواند پاک شود
ما به صدها معتاد کمک کردیم که پاک بمانند. منصفانه نیست که به این موضوع اشاره نکنیم که حالا دیگر معتادان بهبود یافته می توانند از تازه واردان حمایت کرده و تجربه خود از بهبودی را با آنها به اشتراک بگذارند.
 
                                                مهر ماه، ماه مهر
بعد از چندین سال مصرف و مشکلات ناشی از آن خسته و تنها شده بودم، قطع مصرف های قبلی جواب نداده بود هر بار که ترک می کردم بعد از چند روز وسوسه ی مصرف و نومیدی و تنهایی به سراغم می آمد و من تنها راه حل را یکبار آری فقط یک بار مصرف دیگر می دانستم که بعد از چند روز نه تنها مصرفم بیشتر می شد بلکه به سایر مواد مخدر دیگر نیز دست درازی می کردم دیگر به خودم قبولانده بودم که توباید تا آخر عمر مصرف کنی و سرنوشتت همین است و بس.


