لغزش به مراتب وحشتناک تر از زمان مصرف,معتاد کیست,دوستان بهبودی ام,وابستگی اعتیاد,ترک دوباره اعتیاد

لغزش به مراتب وحشتناک تر از زمان مصرف

لغزش به مراتب وحشتناک تر از زمان مصرف,معتاد کیست,دوستان بهبودی ام,وابستگی اعتیاد,ترک دوباره اعتیاد

سلام به همه ی دوستان بهبودی در هر کجای دنیا که هستید.

امروز برخلاف همه ی عقاید کهنه و پوسیده ی قدیمی در یافته ام که وجود مسایلی مثل خلأ وجودی، احساس تنهایی، بی ارزشی و ترس های فراوان باعث شد تا موادمخدر گریبان گیر من هم بشود. وقتی به آخر خط مصرف رسیدم حتی مختصری هم از ارزش های انسانی برای من باقی نمانده بود، در اوج این بحران ها NA را یافتم تنها جایی که احساس تعلق کردم و متوجه شدم این جماعت حرف مرا می فهمند و بدون هیچ چشم داشتی مرا دوست دارند.

آن چنان خسته و در مانده بودم که در جلسه ی اول وقتی «معتاد کیست » را می خواندند من بی اختیار اشک ریختم، خیلی خراب بودم، دیدم جای خوبی را پیدا کرده ام. نزدیک شانزده ماه بدون غیبت در جلسات حاضر می شدم و همیشه یک ربع قبل از جلسه آنجا حاضر بودم. بعد از جلسه از همه دیرتر محل را ترک می کردم. پنج رهجو داشتم و همه چیز به نظر خوب می رسید. از آشتی با خداوند لذت می بردم. از اعتماد دوستان بهبودی و اعتبار نوینی که پیدا کرده بودم، بسیار راضی و خوشحال بودم.

از این که زمانی در محل به بدی معروف شده و انگشت نمای خلق بودم و اینک از من به عنوان یک مثال خوب نام می بردند خیلی حال می کردم. از خدمت کردن در انجمن لذت می بردم، بچه های محل مرا تحویل می گرفتند و ابراز علاقه می کردند. ولی…..

همه ی این دستاوردها به یک پک بند بود، اصل “خودداری از اولین بار مصرف” را رعایت نکردم و با اولین پک همه ی آنچه را که رشته بودم، پنبه شد. حالا سلسله مراحلی که به لغزش من منتهی شد را برای تان به صورت تجربه ای تلخ ترسیم خواهم کرد. هیچ شکی ندارم که برای دوستان بهبودی ام مفید واقع می شود.

نشانه های مرگ خواهی

لغزش به مراتب وحشتناک تر از زمان مصرف,معتاد کیست,دوستان بهبودی ام,وابستگی اعتیاد,ترک دوباره اعتیاد

 از حدود یک ماه قبل از لغزش، احساسات تلخ ولی واقعی ام را به خاطر ترس از قضاوت دیگران و رهجوهایم بروز نمي دادم. سپس وابستگی عاطفی به شخصی پیدا کردم که بلافاصله بعد از آن وجودم پر از رنجش های گوناگون و نفرت گردید. صداقت، روشن بینی و تمایلم کم رنگ شده بود. ملاحظه می کنید که این بیماری موذی چطور گام به گام و به طور خزنده خود را به من نزدیک می کرد و من متوجه نبودم.

حالا استدلال بیماری ام خیلی جالب بود. بیماری ام میل به مصرف را این گونه برایم توجیه کرد: «چون به صورت الگویی در آمده ای و بقیه فکر می کنند تو آدم فوق العاده ای هستی، تواضع و فروتنی حکم می کند که یک بار مصرف کنی تا مبادا دچار غرور شوی !! بعد می توانی دوباره اعلام پاکی کنی، چیپ سفید هم که تازگی ها فراوان شده.

می خواستم کاری کنم که بقیه فکر کنند خیلی کله خرابم. پاکی ام را صفر می کنم و دوباره می آیم انجمن. من دیگر «عاجز بودن و مصرف یک بار، زیاد و هزار بار کافی نیست» را فراموش کرده بودم. من با یک بار مصرف همه چیز را خراب کردم، دیگر نشئگی مثل قدیم نبود. مصرف هربار مثل بمب اتم در کله ام منفجر می شد. ارزش هایم یکی یکی سقوط می کرد.

روز دوم لغزش دزدی کردم. هشت روز بیشتر نتوانستم دوام بیاورم. راستی راستی داشتم می مردم. امیدوارم شما هرگز این حالت ها را تجربه نکنید، نمی دانید درونم چه غوغایی بود. صد رحمت به دوران قبل از آشنایی با NA ! باز یه حالی می کردیم. به نظر من NA انسان را… خور می کند از مصرف مواد!

در همین مدت کوتاه دوبار ترک کردم. از خجالت داشتم آب می شدم. جرات خودکشی هم نداشتم. دلم می خواست زمین دهان باز می کرد و مرا می بلعید. خیلی ناراحت بودم، فکر می کردم لغزش من موجب خسارت به دوستان بهبودی ام شده است، به یاد روزهای پاکی و لذت آن می افتادم و می گریستم. هر شب به جلسه می رفتم و در حالی که چرت می زدم، گریه هم می کردم.

این منم آیا ؟

لغزش به مراتب وحشتناک تر از زمان مصرف,معتاد کیست,دوستان بهبودی ام,وابستگی اعتیاد,ترک دوباره اعتیاد

قطع مصرف را دوباره شروع کردم. بدون دارو، با درد زیاد و حالی بد. دیگر از پاکی لذت نمی بردم. وسوسه هایم خیلی بیشتر از ترک اول بود. من یک ساعت، یک ساعت به پاکی ام اضافه می کردم و از شدت ناراحتی مرتب خود را سرزنش کرده و به خودم فحش می دادم. هرگز باور نمی کردم هشت روز مصرف مواد این چنین اوضاع مرا به هم بریزد. خیلی ناجور بود.

دوستان بهبودی دوباره مرا دوره کردند. از من خواستند تا تلاش مضاعفی به خرج دهم، به من امیدواری دادند و گفتند که بیشتر از این خودت را سرزنش نکن. به جای غصه باید کاری کنی، این بار جدی تر و با شناختی عمیق تر از بیماری خود.

باز هم شرکت مرتب در جلسات، باز هم خدمت و باز هم کار کرد قدم ها و رشد روحانی. باز هم مشارکت و تقسیم تجربیات و امید و آزادی. دوباره همه چیز داشت عوض می شد و رنگ می گرفت.

حالا ارزش پاکی را بهتر درک می کردم. نمیدانم چطور شد که خداوند یک فرصت دیگر در اختیارم گذاشت و اجازه نداد که بمیرم. تهیه ی یک تراز از آن چه که به لغزش من منجر شد ضروری بود. کجا  کم آوردم؟ از چه اصولی فاصله گرفته بودم چه کارهایی کردم که نباید می کردم؟” دوستان زیادی را می شناسم که لغزش کردند و دیگر هرگز ندیدم شان. رفتند و ناپدید شدند. خدا می داند کجا هستند. اما من هنوز زنده ام با کوله باری از تجربه.

آری دوستان من، لغزش تجربه ی تلخی است. از شما می خواهم که برایم دعا کنید تا ایمان من دوباره به خوبی شکل بگیرد.

امروز خیلی خوشحالم که دوباره به لطف خودش نزدیک دو سال است پاکم. بله، تعجب نکنید. من دوباره پاک شده ام. من عضو انجمن NA هستم. انجمن این لطف را دارد که همیشه درها را باز می گذارد . لازمه ی حضور من در انجمن، تمایل است که دارم.

در قدم هشت هستم. بعد از خدا دلم به شما خوش است و چه دل خوشی خوبی دارم. من دوست شما در مسیر بهبودی هستم. این بود گوشه ای از تجربه ی تلخ و یا شاید بعدها شیرین من از لغزش، که تقديم شما گردید.

مجله پیام بهبودی زمستان 1385 لغزش به مراتب وحشتناک تر از زمان مصرف,معتاد کیست,دوستان بهبودی ام,وابستگی اعتیاد,ترک دوباره اعتیاد

لغزش به مراتب وحشتناک تر از زمان مصرف,معتاد کیست,دوستان بهبودی ام,وابستگی اعتیاد,ترک دوباره اعتیاد

Visits: 575

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!