قصه ام را بشنو و باور کن,معتاد لذت جو,جهل اعتیاد,روح بهبودی,استقلال انجمن معتادان

قصه ام را بشنو و باور کن

قصه ام را بشنو و باور کن,معتاد لذت جو,جهل اعتیاد,روح بهبودی,استقلال انجمن معتادان

تصمیم گرفتند به دنیا بیایم. آمدم ولی ناخواسته. فاقد تعلیم و لذت جو. تمام خواسته هایم نفسانی بود و خلاصه می شد در خور و خواب و خشم و شهوت که حاصلش هم فقط جهل و ظلمت بود.

از همان لحظه ی اول که نطفه ام بسته شد و روح خدایی در آن دمیده شد من به دنبال نشئگی بودم. نشئگی روحانی. ولی چون تعلیم ندیده بودم ابتدا آن را در لهو و لعب کودکانه سپس در استقلال طلبی نوجوانی و سرانجام در بلوغ و مسائل خاص خودش و زمانی که هیچ کدام نشئگی مطلوب را به من ندادند به دنبال آدرس نشئگی دراز مدت، سر از تاریک خانه ی مواد مخدر در آوردم . این بار گویا پیدا کرده بودم ولی غافل از این که گم کردم. تا جایی که در توانم بود، آمدم… ولی در یک نقطه به نام ورشکستگی و خستگی متوقف شدم. بارها مرگ را آزمایش کردم بلکه رها شوم ولی … 

آن گاه امر شد که نقش منفی بس است و حالا کمی به نقش مثبت بیندیش. این بود که نزد شما آمدم و شما به امر او مرا پذیرفتید.

حالا می دانم که اگر خواسته های «من اول» پررنگ تر از «من دوم» باشد دوباره به همان سرشکستگی و مرگ قبلی باز خواهم گشت و دوباره جای «رحمان» را به «شیطان» خواهم داد.

این معجزه را هیچ گاه فراموش نخواهم کرد که در اوج خستگی و درماندگی روحی و جسمی و در نقطه ای که تقریبا همه ی داشته هایم را از دست داده بودم، شما را یافتم. امروز فقط سپاس می گویم آن قدرت لایزال را که فرصتی دوباره داد تا در این برنامه «خود» گم شده ام را به تدریج پیدا کنم.

مجله پیام بهبودی پاییز 1385 قصه ام را بشنو و باور کن,معتاد لذت جو,جهل اعتیاد,روح بهبودی,استقلال انجمن معتادان

قصه ام را بشنو و باور کن,معتاد لذت جو,جهل اعتیاد,روح بهبودی,استقلال انجمن معتادان

Visits: 152

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!