پشت سر گذاشتن مشکلات,ابزار بهبودی,بهانه ای برای لغزش

پشت سر گذاشتن مشکلات,ابزار بهبودی,بهانه ای برای لغزش


پشت سر گذاشتن مشکلات

پشت سر گذاشتن مشکلات,ابزار بهبودی,بهانه ای برای لغزش

در بیستمین سال بهبودی ام و بعد از سی سال زندگی مشترک درگیر ماجرای طلاق شدم بهبودی ام کماکان در اولویت باقی ماند تا من به زندگی فقط برای امروز متعهد بمانم.

من از ابزار بهبودی استفاده کردم تا این روزها را پشت سر بگذارم . یاد گرفتم که مشارکت در یک جلسه در مورد تجربه دورانی دردناک از زندگی ام به معنای پایان زندگی با بهانه ای برای لغزش نیست.

به راهنمایم گفتم در گذر از این دوران احتیاج دارم درونیاتم رو تشریح کنم و می خواهم هر روز با او تماس بگیرم.

به طور مرتب در جلسات شرکت کردم و با رهجوهایم در ارتباط مداوم بودم .  همیشه به این حقیقت باور داشته ام که نیروی برترم، مرا در وضعیتی قرار نمی دهد که نتوانیم به لحاظ روحانی از پس آن بربیایم.

حمایتی که من دریافت کردم غریب بود. وقتی در جلسات درباره دوران سختی که می گذراندم مشارکت می کردم، سایر اعضا عشقی بی قید و شرط نثارم می کردند.

آنها از من می پرسیدند جریان چیست ، فقط به من کمک می کردند که آن را پشت سر بگذارم . به هنگام مشارکت ، جلوی اشکهایم را نمی گرفتم و دردم را پنهان نمی کردم . این طبیعی بودن به من کمک کرده و به تازه واردان هم زاویه دید دیگری بخشید تا متوجه شوند که این برنامه چه طور می تواند در فراز و نشیب های زندگی کار کند .

در تمام دوران بهبودی ام، هیچ وقت این همه نسبت به دیگران احساس نزدیکی نکرده بودم در طی این دوران رهجوهایم به حمایتی بی دریغ نثار من کردند.

من گریه می کردم و دردم را با آنها تقسیم می کردم و گاهی طوری بود که انگار آن ها راهنمای من هستند. عشق بی قید و شرط  آن ها برای من نوعی بیداری روحانی بود .

فهمیدم فرصتی در اختیار من قرار گرفته تا بر موانع سر راه فروتنی ام غلبه کنم. رهجوهایم کماکان مرا دوست داشتند و می خواستند که راهنمايشان باشم، تعهد آنان به این برنامه و به کمک کردن، موهبت بزرگی بود مدتی در تردید بودم که آیا این طلاق نوعی هوس است یا از سر ضرورت؟

آیا کار درستی است و آن وقت بود که نیروی برترم موقعیتی مسیر راهم قرار داد و من جوابم را گرفتم. پشت سر گذاشتن مشکلات,ابزار بهبودی,بهانه ای برای لغزش

فقط باید حقیقت را می پذیرفتم و می فهمیدم که مدتهاست جواب را می دانم. فقط باید گوش می دادم از دهان همسرم شنیدم که نمی خواهد متاهل باشد و هر دو به این توافق رسیدیم که طلاق، کار درستی است و باعث می شود هر دو ما جدا از هم به خوبی زندگی کنیم .

من به ندای درونی ام گوش سپردم و صدای بی صدای نیروی برترم را شنیدم . آن زمان به بعد، به جریان کارها اعتماد پیدا کردم صادق بودن در مورد احساساتم، باعث شد احساس رهایی بکنم ، چه آسایشی ، حقیقت آشکار شده بود.

وقتی با یک عضو دیگر در مورد این که باید به جای جدیدی نقل مکان کنم مشارکت کردم ، او به من گفت که دارد خانه اش را عوض می کند و من می توانم به خانه او اسباب کشی کنم ، فکر کردم چه قدر ساده است ، نیروی برتر من، داشت در را با تخته جور می کرد .

اعضای جلسه همیشگی ، اسباب کشی مرا فعالیتی گروهی در نظر گرفتند و همان روز، خانه جدید من مرتب و آماده  شد . منتظر سفر تازه من بود ، وقتی احساس تنهایی می کردم ، یا تلفن زنگ می زد یا کسی به خانه ام می آمد ، هیچ وقت احساس تنهایی نکردم .

نیروی برترم مرا در پشت سر گذاشتن این تغییر به حال خود رها کرده است. وقتی به برنامه آمدم درخواست کمک برایم خیلی سخت بود. امروز در خواست کمک بخشی از بهبودی من است.

اگر خودمان بخواهیم، دیگران دوست دارند به ما کمک کنند. من هیچ کاری را به تنهایی انجام نمی دهم و از این تغییر سربلند بیرون خواهم آمد .

پشت سر گذاشتن مشکلات,ابزار بهبودی,بهانه ای برای لغزش

منبع : مجله راه NA

 

Visits: 21

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!