پاک ماندن در این راه دراز,مهار مصرف مواد,هم دوره ای های بهبودی

پاک ماندن در این راه دراز,مهار مصرف مواد,هم دوره ای های بهبودی


پاک ماندن در این راه دراز

پاک ماندن در این راه دراز,مهار مصرف مواد,هم دوره ای های بهبودی

من در شانزده سالگی پاک شدم، علتش هم خواست خودم نبود. پدر و مادرم مجبورم کردند برای ترک، در یکی از مراکز درمانی بستری بشوم. تا آن موقع، من در یک محله خوشگل مرفه نشین زندگی می کردم و هیچوفت کارتن خوابی نکرده بودم. پاک ماندن در این راه دراز,مهار مصرف مواد,هم دوره ای های بهبودی

هیچ وقت مجبور نشده بودم از توی آشغالها غذا پیدا کنم، نه دستگیر شده بودم، نه کسی کتکم زده بود،  و نه مجبور شده بودم برای مواد خودفروشی کنم یک بچه محصل مرفه عضو تیم ژیمناستیک دبیرستان بودم ، می دانستم مهار مصرف مواد  از دستم در می رود.

اما خودم را معتاد به حساب نمی آوردم. خبال می کردم معتاد یعنی یک آدم هرویینی تزریقی، که همان کارهایی را می کند که من هیچ وقت نکرده بودم هدف من در زندگی این بود که مدرسه را تمام کنم. بروم دانشگاه و مثل جان بلوشی و شخصیت های فیلم خانه حیوانات زندگی کنم. فراتر از این، راستش هيج هدفی نداشتم .

پاک ماندن در این راه دراز,مهار مصرف مواد,هم دوره ای های بهبودی
بعد از دو هفته ماندن در مرکز بازپروری، نوعی بیداری معنوی در وجود من اتفاق افتاد، متوجه شدم اگر تغییری در من اتفاق نیفتند، هیچ چیز عوض نخواهد شد می خواستم آدمی بشوم که زندگی اش معنایی دارد، اما نمی دانستم چه معنایی خانواده ام هیچ راهی به من نشان نداده بودند. و چند تا دوست هم سن و سال حسابی هم نداشتم که راه درست را به من نشان بدهند.

یک ماه بعد از بار پروری آمدم بیرون و بلافاصله شروع کردم به شرکت در جلساتی که در آن ناحیه بود. آن موقع، در ۱۹۸۲، NA خیلی کوچک بود. در ناحیه ما فقط هفته ای  دو جلسه تشکیل می شد. هنوز نشریات NA یکی دو تا بیش تر نبود. کتاب پایه هنوز منتشر نشده بود و ما برای این که بتوانیم قدم ها را بهتر درک کنیم، از کتابچه سفید استفاده می کردیم و متن های سایر انجمن ها را قرض می گرفتیم.

اولین راهنمای من زنی بود با پنج سال پاکی که با هم کار کردن قدمها را شروع کردیم، او خیلی درگیر خدمت بود و من اهمیت انتقال چیزهایی را که بی منت به من بخشیده شده بود، از او یاد گرفتم من وقتی وارد روند بهبودی شدم که دیگر داشتم پا به دوران بزرگسالی می گذاشتم، و این که یاد بگیرم رفتارم هم مثل یک ادم بالغ باشد. از همه چیز برایم دشوار تر بود. وقتی من وارد برنامه شدم تعداد جوان های پاک در NA زیاد نبود و تقریبا همه هم دوره ای های بهبودی من از خودم بزرگتر بودند. بیشترشان چهل سالگی را رد کرده بودند. اما خیلی از آنها چیزهایی داشتند که برای من هم خواستنی بود: وقار، آرامش، خانواده اکنون، بیست و پنج سال از روزی که وارد آن مرکز درمانی شدم می گذرد، و من از آن روز تا کنون مصرف نکرده ام. پاک ماندن در این راه دراز,مهار مصرف مواد,هم دوره ای های بهبودی

حالا به چهل و یکسالگی رسیده ام و روزگار شگفت انگیزی را از سر گذرانده ام. من خود معجزه ام، و هر روز زندگی ام را به شکر می گذرانم. لغزش چیزی نیست که حتما باید پیش بیاید و در بهبودی من اتفاق نیفتاده است. من در دوران بهبودی با نا امیدی، یاس، احساس شرمساری و گناه کاری و خجالت زدگی دست و پنجه نرم کرده ام.

هر بار که مانعی سر راهم قرار گرفته، تا آنجا که توانسته ام با وقار به راه خود ادامه داده ام. در این سال های بسیار خطاها از من سر زده است. و در عین حال پیشرفت های بسیار کرده ام. رویاهایم به واقعیت پیوسته و از آن چه ممکن می پنداشتم بسیار فراتر رفته ام. اکنون ازدواج کرده ام و پسری دارم. حالا خانه و زندگی مرتب. دوستانی نازنین، و دلخوشی های بسیار دارم، و جلسات NA زیادی دور و برم هست که می توانم هر کدام را بخواهم انتخاب کنم. اکنون با فاصله نیم ساعت از خانه من، هفته ای ۱۴۰ جلسه تشکیل می شود و همچنان به خدمت در گروه و در ناحیه مشغول هسنم راهنمای چند نفر از اعضای انجمن هستم، و هر جا باشم پیوسته بشارت دهنده پیام بهبودیم. خداوندی که خود می شناسم. زندگی ام را متبرک گردانیده و همواره راهنما و پشتیبان من است، خلاصه خوش بخت ترین دختر دنیا همین من هستم .

پاک ماندن در این راه دراز,مهار مصرف مواد,هم دوره ای های بهبودی

منبع : مجله راه na

 

Visits: 59

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!