واقعیت گرا بودن,شعلۀ بهبودی,مسئولیت بهبودی,مبتلایان به بیماری اعتیاد,بطن افکار معتادگونه

واقعیت گرا بودن,شعلۀ بهبودی,مسئولیت بهبودی,مبتلایان به بیماری اعتیاد,بطن افکار معتادگونه


واقعیت گرا بودن

واقعیت گرا بودن,شعلۀ بهبودی,مسئولیت بهبودی,مبتلایان به بیماری اعتیاد,بطن افکار معتادگونه
برخی اوقات همه مان به تجدید قوا نیاز داریم, چه از نظر جسمی, چه از نظر احساسی و چه از نظر روحی . با وجودی که این جنبه ها به یکدیگر مرتبط هستند, در اینجا آنها را جدا از یکدیگر عنوان می کنیم تا بتوانیم راحت تر راجع به آنها صحبت کنیم. همانطور که درزمان خستگی جسمی ممکن است از نظر احساسی بسیار حساس تر باشیم, امکان اینکه در زمان خستگی احساسی مریض شویم بیشترخواهد بود. وقتی که از نظر روحانی کاملأ خسته و تهی می گردیم, می توانیم بطور عمیقی کمبود احساس امنیت را تجربه کنیم. برخی از ما بهترین وضعیت را در زمان جنب و جوش داشتن و سر شلوغی دارا خواهیم بود. بعضی دیگر از ما از طریق تنها و آرام بودن تجدید قوا می کنیم که این می تواند به سادگی, یک مراقبۀ سریع و یا حضور در یک جلسه باشد.

شاید درخواست کمک نمودن بهترین کاری باشد که می توانیم درحق خود و همچنین درحق اطرافیانمان انجام دهیم. وقتی می بینیم که برنامه درزندگی عضو دیگری کاربرد داشته است به تعهد خود نسبت به برنامه اذعان نموده و امید را تجربه می کنیم. یکی از اعضا اینطور گفت: ” در مقطع ده سال پاکی سرم به دیوار خورد اما چیزی که باعث شد به برنامه بازگردم شور و اشتیاق یک عده تازه وارد بود که مرا از خواب بیدار کرد. این همان شور و اشتیاقی بود که در اوائل ورود به انجمن مرا پاک نگاه داشته بود”. قبل از اینکه تغییر را در خودمان ببینیم, متوجه رخ دادن آن در دیگران می گردیم. واقعیت گرا بودن,شعلۀ بهبودی,مسئولیت بهبودی,مبتلایان به بیماری اعتیاد,بطن افکار معتادگونه

برخی از ما بواسطۀ کارکردن با تازه واردها رشد نموده و شکوفا می گردیم. ما فقط با بخشش آنچه که داریم آن را حفظ می کنیم، اما تا زمانیکه شروع به بخشش نکرده ایم نمی دانیم چه در اختیار داریم. درهمان لحظه ای که مشغول کمک کردن به عضوی هستیم که یا درحال دردکشیدن است و یا ازعهدۀ مشکلاتش برنمی آید, منابعی را درخود کشف می کنیم که از وجود آنها هیچ اطلاعی نداشتیم. وقتی می بینیم کسی واقعأ برنامه را درک کرده و به سمت جلو پرواز می کند, چنان حس سپاسگزاری در ما بوجود می آید که هرگز تجربه اش نکرده بودیم. ما حق نداریم تصمیم بگیریم که چه کسانی باید به بهبودی دست یابند و به چه کسانی باید کمک شود. برخی اوقات دیدن جرقه و روشنایی دردیگران برای چند لحظه و سپس مشاهدۀ خاموشی شعلۀ بهبودی در همان افراد, می تواند برایمان دشوار باشد. این فرایندی است که ممکن است دوباره و دوباره اتفاق بیافتد. زمانی که درصحنه حضور یافته و سهم خود را انجام می دهیم, پیام مان حمل می گردد. یکی از اعضا چنین مشارکت کرد: “وقتی قدم ها را به کسی انتقال می دهم, احساس می کنم وسیله ای برای ابراز ارادۀ نیروی برتر خود گشته و خودم اختیاری ندارم. تنها مسئولیت من این است که در همان نزدیکی حضور داشته باشم”. واقعیت گرا بودن,شعلۀ بهبودی,مسئولیت بهبودی,مبتلایان به بیماری اعتیاد,بطن افکار معتادگونه

کارهایی که برای توسعۀ انجمن مان انجام داده ایم, باعث شده که یک تازه وارد کنونی, تجربه, نیرو و امید بیشتری را نسبت به اوائل تأسیس انجمن, در دسترس داشته باشد. درعین حال مهارت هایی که برای کمک به یک جامعۀ محلی و نوپای NA بدست آورده ایم, ممکن است با آنچه که برای حفظ اتحاد و ثبات در جوامع پاگرفته نیاز داریم, تفاوت داشته باشد. بنابراین ممکن است درمعرض عقب افتادن یا جا ماندن از مابقی انجمن قرار بگیریم. به اعضای بسیار قدیمی دایناسورنیز گفته می شود و می دانیم که در طبیعت نسل چنین موجوداتی منقرض گشته است. متصل بودن به انجمن ما را مجبور به تغییر نموده و کمک می کند تا رشد کنیم. واقعیت گرا بودن,شعلۀ بهبودی,مسئولیت بهبودی,مبتلایان به بیماری اعتیاد,بطن افکار معتادگونه

شاید این عجیب به نظر بیاید اما باید اجازه دهیم که رهجوهایمان از ما جلو بیافتند و دیگر به ما نیاز نداشته باشند. اگر تا مدتی راهنمای کسی بوده باشیم پذیرش اینکه آنها می خواهند راهنمایشان را عوض کنند ، می تواند برایمان مشکل باشد. دانستن اینکه ایشان مسئولیت بهبودی خودشان را به عهده گرفته اند ما را خوشنود نموده و به ما نشان می دهد که وظایف خود را خوب انجام داده ایم. به همین ترتیب به عنوان یک انجمن نیز رشد خود را می بینیم. آن دسته از ما که از اوائل کار انجمن در اینجا بوده ایم, می توانیم هم جنبه های شیرین و هم جنبه های تلخ این مسئله را ببینیم. این واقعیت که NA درحال تغییر بوده و الگوهای رفتاری و عادات مان در جلسات نسبت به سابق متفاوت به نظر می رسند, می تواند دورافتادن از جلسات را برایمان راحت کند. چنین احساس تفاوتی ازآن دسته دستاویزهاست که نمی توانستیم پیش بینی کنیم. زمانی که به یک انجمن زنده, درحال رشد و درحال تغییر وصل باشیم متوجه این چیزها نمی شویم اما اگر محل زندگی مان را تغییر داده و یا برای مدتی از جلسات دور شویم, چنین تفاوت هایی می توانند چشم گیر به نظر بیایند، دائمأ درحال تغییراست و افراد زیادی همزمان وارد آن شده و از آن خارج می گردند. واقعیت گرا بودن,شعلۀ بهبودی,مسئولیت بهبودی,مبتلایان به بیماری اعتیاد,بطن افکار معتادگونه

مدت زمانی که ما NA دراختیار داریم, روابط مان با دیگران, آن احساس راحتی که درموقع شرکت کردن و درخدمت بودن به ما دست می دهد, همه و همه درطول زندگی مان بصورتی طبیعی کار خواهند کرد. وقتی که قدمها بخشی دائمی از زندگی مان شدند, بطور مرتب از ما خواسته می شود زندگی مان را بازبینی کنیم و آنچه را که برایمان کار می کند و آنچه را که به کار بیشتری نیاز دارد, شناسایی نماییم. طبیعی است که برخی اوقات بخواهیم نگاه سختی نیز به NA بیاندازیم.

واقعیت گرا بودن,شعلۀ بهبودی,مسئولیت بهبودی,مبتلایان به بیماری اعتیاد,بطن افکار معتادگونه
دراین رابطه, انجمن مان, جایگاه خودمان را در آن و باورهایمان را نسبت به آن, مورد توجه قرار می دهیم که این کار می تواند ناخوشایند و ترس آور به نظر بیاید. زمانی که فضای لازم را در اختیار خود قرار میدهیم تا بتوانیم تعهد خود را نسبت به انجمن بررسی کنیم, می توانیم همانند هر رابطۀ دیگری صادقانه با آن برخورد کنیم.

وقتی که باورها و برداشت هایمان درحال تحول باشند, ممکن است احساس ناراحتی و سردرگمی نموده واز دیگران دور بیافتیم. در چنین شرایطی ممکن است دیگر به خود, به دیگران و یا به نیروی برترمان وصل نباشیم. درچنین لحظاتی حتمأ باید احساسات مان را با دیگران مشارکت کنیم. چنین کاری می تواند بطور تعجب آوری باعث خوشنودی دیگران شود. وقتی که ما بی پرده و صادق باشیم می توانیم به دیگران وصل شویم. در مقاطع پاکی بالا ممکن است نگران باشیم چگونه درجلسات مشارکت کنیم. اما اگر پیام مان انعکاسی صادقانه از تجاربمان بوده و آنچه
که تصور می کنیم دیگران می خواهند بشنوند, نباشد, حقیقت می تواند منجر به آزادی همه مان گردد.

برای تعریف بیماری مان راه های بسیاری وجود دارند. برخی می گویند آثار این بیماری در تمام انسان ها وجود دارند اما مبتلایان به بیماری اعتیاد آن علائم را بصورت حادتری تجربه می کنند. ما با همان ترس ها و نگرانی هایی که دیگران تجربه می کنند دست به گریبانیم با این تفاوت که ما حاضریم برای گریختن از آنها جان خود را نیز از دست بدهیم. برخی دیگر از اعضا براین باورند که این بیماری از شرم نشأت می گیرد و در بطن افکار معتادگونۀ مان این باور وجود دارد که ما مانند دیگران نیستیم و از چیز ناشناخته ای رنج می بریم. وقتی ما دنیا و خودمان را از پشت عینک شرم مشاهده می کنیم, دلایل بیشتری را می بینیم که طبق تفکر خودمان, نامتناسب بودن و بد بودن مان را به اثبات می رسانند. همچنان که دیدمان نسبت به کشمکش های مان تغییر می کند, تعریف متفاوتی را ازاین جنگ ها ارائه می دهیم.

برخی افراد می گویند بیماری اعتیاد آن است که ما را به حسرت از گذشته وادار می کند: ما گذشته را افسون آمیز و حال حاضر را وحشتناک جلوه می دهیم. شاید این واقعیت را درخودمان نبینیم اما وقتی از آنهایی که فکر می کنیم تازه وارند, این گله را می شنویم که: “انجمن دیگر مثل سابق نیست” و این توصیف را درمورد زمانی که به نظر ما گذشتۀ نه چندان دور بوده است, بکار می گیرند, می توانیم متوجه جنبۀ مضحک موضوع گردیم. واقعیت گرا بودن,شعلۀ بهبودی,مسئولیت بهبودی,مبتلایان به بیماری اعتیاد,بطن افکار معتادگونه

وقتی که برای اولین بار پاک می شویم اتفاق ویژه ای رخ می دهد. درماندگی مان با تعهد به تمام معنایی که دربدو کار به نمایش می گذاریم ادغام گشته و دورانی پرارزش و مهم را در زندگی مان بوجود می آورد. هیچ تجربه ای مانند اولین گروه خانگی مان یا نخستین ارتباط حقیقی مان با یک راهنما و یا اولین گروهی از دوستان که دراوائل بهبودی با آنها آمد و شد داشتیم, نخواهد بود. اما این واقعیت که تجارب بعدی مان مثل باراول نخواهند بود دلیل نمی شود که آنها نیز به خوبی تجارب اولیه نباشند. یکی از اعضا چنین مشارکت کرد: “هروقت به خود اجازه می دهم تا بهبودیم را مانند یک تازه وارد دنبال کنم, دیگرتفاوت های بین اوضاع کنونی و آنچه را که ازگذشته بیاد دارم, زیاد اذیتم نمی کنند. اکنون می توانم در امروز حضور داشته باشم و خود را در مقایسه وحسرت گذشته گم نکنم”. ممکن است مشکل بتوانیم اجازه دهیم تا بهبودی مان همزمان با خودمان تغییر کند اما همین کار است که ماندن و فعال بودن ما را در NA ممکن می سازد. واقعیت گرا بودن,شعلۀ بهبودی,مسئولیت بهبودی,مبتلایان به بیماری اعتیاد,بطن افکار معتادگونه

وقتی که جامعۀ محلی ما کوچک است, کارهایی را که در رابطه با آن انجام می دهیم ساده و بنیانی می باشند و درست مانند بهبودی شخصی مان, اگر از آن اصول بنیانی دور شویم شاید مشکل بتوانیم دوباره به آنها بازگردیم. جلسات نیز می توانند خود خوشنود شوند و اگر ازخود تنبلی نشان دهیم, پیام مان شفافیت خود را از دست خواهد داد. وقتی متوجه می شویم گروه مان دستخوش چه اتفاقاتی است, نه اینکه بخواهیم شکایت کرده و دیگران را ملامت کنیم, بلکه مسئولیت داریم که مشغول کارشویم. بعضی اوقات شروع جلسات قدم و یا کتاب خوانی می تواند تمرکز گروه را به سمت بهبودی بازگرداند. برخی ازمهمترین کارهایی که دررابطه با انجمن انجام می دهیم درگروه خانگی مان رخ می دهد. براستی که ما با شرکت در گروه خانگی مان دچار همان احساس می شویم که در خانۀ خودمان تجربه می کنیم. یکی از اعضا چنین اقرارکرد: ” کاش می توانستم بگویم اعمالم از روی ازخودگذشتگی بوده است اما باطنأ این را می دانم که هدفم زنده نگاه داشتن گروه خانگی می باشد تا بتوانم بازهم به آن جلسات بازگردم”. درآن جلساتی که مورد پذیرش دیگران قرارمی گیریم و یا با عشق با ما برخورد می شود و می توانیم مفید واقع شویم, احساس خوبی به ما دست خواهد داد. چیزهای ساده ای مانند تلفن کردن به اعضایی که به هردلیلی نتوانسته اند درجلسه حضور پیدا کنند, واقعأ می توانند باعث تجدید حیات یک جلسۀ خانگی شوند. اینکه یکدیگر را رها نمی کنیم از اهمیت برخوردار است و مهم نیست که آیا تازه پاک شده ایم یا خیر. ما با عملکرد خود دیگران را نیز آموزش می دهیم. وقتی
که ازصمیم قلب, صادقانه و بصورتی باز راجع به بهبودی مشارکت نموده و دیگران را نصیحت و ارشاد نمی کنیم, حامل پیام قدرتمندتری خواهیم بود.

انجمن معتادان گمنام بستگی به موقعیت و مراحل مختلف رشد جامعۀ محلی اش متفاوت می باشد. چیزی به نام الگوی یک انجمن در حال بهبودی وجود ندارد. دربرخی جوامع خانواده های معتادان بسیار با NA آمیخته گشته اند. دربعضی مکان ها ما اعضای جدید را برای سم زدایی به خانه های خود می بریم. دربعضی مکان ها به نمایش گذاشتن عشق توأم با سختگیری روشی عادی است و ما به تازه واردها می گوییم: بنشین و ساکت باش. درمکانهایی دیگر اعضا را تشویق می کنیم با یکدیگر گفتگو کنند. اصول ما یکپارچه و استوارند اما بستگی به محل انجمن, طرز به کارگرفتن آنها می تواند بسیار متفاوت باشد. نکتۀ مهم این است که ما این اصول را تمرین کنیم, اتحادمان را دررأس قراردهیم و تمرکزمان را بر روی هدف اصلی مان منعطف کنیم : رساندن پیام به معتادی که هنوز درعذاب است. واقعیت گرا بودن,شعلۀ بهبودی,مسئولیت بهبودی,مبتلایان به بیماری اعتیاد,بطن افکار معتادگونه

سیاست و محبوبیت, ما را از هدف اصلی مان منحرف می سازد. وقتی اعضای NA فراموش می کنند که بهبودی شخصی به وحدت NA بستگی دارد, هر دوی اینها را به مخاطره می اندازند. بعضی وقت ها جوامع محلی انجمن پژمرده گشته و ازبین می روند و این فاجعه ایست که می توانیم از آن درس بگیریم. گرایش آن را داریم که باور داشته باشیم چیزهای رایگان ارزشی ندارند, درصورتی که ممکن است درحقیقت آنها بی نهایت پرارزش نیز باشند.

وقتی که متوجه می شویم انجمن مان با مشکلات مواجه گشته است, باید اقدام به عملی را که ازروی عشق باشد به نمایش بگذاریم. زندگی مان به این انجمن وابسته است.

واقعیت گرا بودن,شعلۀ بهبودی,مسئولیت بهبودی,مبتلایان به بیماری اعتیاد,بطن افکار معتادگونه

منبع : کتاب پاک زیستن

 

Visits: 47

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!