نامه ای از ناركسلاوی,سفر بهبودی یک معتاد,پرهیز مطلق مواد مخدر

نامه ای از ناركسلاوی,سفر بهبودی یک معتاد,پرهیز مطلق مواد مخدر


نامه ای از ناركسلاوی

نامه ای از ناركسلاوی,سفر بهبودی یک معتاد,پرهیز مطلق مواد مخدر

فقط برای امروز به کسی در NA اعتماد خواهم کرده کسی که مرا باور دارد و می خواهد در بهبودی به من کمک کند .

کتابچه سفید، فقط برای امروز

از نامه قبلی من چند ماه می گذرد، و از آن موقع تا حالا اتفاق های زیادی افتاده است. در مطلب قبلی که شما از سر لطف چاپش کرده بودید، من از سفرم به منطفه یوگسلاوی سابق نوشته بودم و در مورد رشد انجمن NA در آن جا توضیحاتی داده بودم.

ما اکنون این منطقه دوست داشتنی را نار كسلاوی لقب داده ایم که شامل پنج ناحیه است (مونته نگرو، صربستان، مقدونیه، بوسنی، و کروواسی)، و منتظریم اسلوونی هم به ما بپیوندد. اغلب این کشورها در دوران جنگ داخلی که مدت زیادی هم از پایان یافتنش نمی گذرد، دشمن هم بودند.

اینجا می خواهم باز هم از ماجراهایمان و سفر بهبودی یک معتاد دیگر بنویسم. منتها برای حفظ گمنامی، یک نام مستعار برای این خانم انتخاب کرده ام .

من ماه نوامبر سال گذشته در یکی از جلسات VoIP (جلسات تلفنی اینترنتی با میلا آشنا شدم )اگر یادتان باشد ، در مطلب قبلی نوشته بودم که ما به تازگی این جلسات مجازی را برای پیام رسانی به معتادان مقدونیه راه اندازی کرده ایم، چون در این کشور جلسه NA وجود ندارد، این جلسات به صورت کنفرانس تلفنی در اینترنت برگزار می شود و همه می توانند صدای هم را بشنوند. در این جلسات، ما نشریات NA را می خوانیم، سخنران یا کتاب خوانی داریم، مشارکت و خدمت می کنیم ، درست مثل جلسه های متعارف .

این جلسات دوبار در هفته و در ساعتهای معمولی روز تشکیل می شود وقتی میلا به ما پیوست، جلسات در حالت مقدماتی بود و ما جلسات را اغلب به صورت آزمایشی ترتیب می دادیم. اما اصول و سنتهای NA را رعایت می کردیم.

میلا این قدر خجالتی بود که من به زحمت صدایش را می شنیدم. او با اعضای NA منطقه در تماس بود، اما جلسه در شهر دیگری تشکیل می شد و آن شب چون میلا نمیتوانست به اتوبوس بازگشت برسد، شرکت در جلسه تلفنی برایش مطلوب تر بود.

در آن زمان میلا تقریبا هیچ نوع ماده مخدری مصرف نمی کرد. اما گهگاه مشروب می خورد. کم کم که او را بیشتر شناختم، بعد از جلسات هم از طریق اینترنت با هم صحبت می کردیم و در مورد پرهیز مطلق و برنامه NA حرف میزدیم. نامه ای از ناركسلاوی,سفر بهبودی یک معتاد,پرهیز مطلق مواد مخدر

از طرف دیگر در جلسات هم به پیام سایر اعضا گوش می داد که ما چه طور به بهبودی دست پیدا می کنیم. اندکی بعد، میلا تصمیم گرفت الکل را هم ترک کند و می خواست اولین روز پاکی اش او را جشن بگیرد.

میلا برای این که نشان بدهد تصمیمش جدی است، جاکلیدی سفیدرنگ خوش آمدید را گذاشت روی یک بطری مشروب، و بطری را هم جایی گذاشت که همیشه در معرض دیدش بوده یعنی میز کنار کامپیوتر. خوب یادم هست به او گوش زد کردم که ما چرا تسلیم می شویم، اما میلا پایش را توی یک کفش کرده بود که میداند دارد چه کار می کند.

به گمانم توانست یک ماه پاک بماند. نزدیک کریسمس بود، و میلا با این که با مادرش زندگی می کرد، دلش برای برادرش که مدتی قبل مفقود الاثر شده بود تنگ شده بود. میلا همچنان منتظر بود برادرش برگردد و وقتی این اتفاق نیفتاد، تحملش تمام شد.

دیگر آن بطری مشروب به چشمش نوعی راه چاره می آمد، نوعی نوید برای تسکین درد؛ حتی اگر شده برای مدتی کوتاه ، من وقتی میلا گفت مشروب خورده زیاد تعجب نکردم. با این همه دلش می خواست از نو شروع کند و این بار  بطری مشروب را از خانه بیرون انداخت.

نامه ای از ناركسلاوی,سفر بهبودی یک معتاد,پرهیز مطلق مواد مخدر

منبع : مجله راه NA

 

Visits: 68

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!