من یک مهاجر هستم,اعضا NA,معتاد غریبه,خوش آمدگو بهبودی,اعتیاد مخرب

من یک مهاجر هستم

من یک مهاجر هستم,اعضا NA,معتاد غریبه,خوش آمدگو بهبودی,اعتیاد مخرب

قبل از هر چیز سلام می کنم خدمت همه اعضای NA، اسم من رحمت اله و عضو NA اصفهان هستم.

شنیده اید که NA غریبه ها را آشنا می کند و قلب ها را به هم پیوند می زند ؟

من اهل یکی از کشورهای همسایه ی ایران هستم و به دلیل جنگی که در کشورم به وجود آمد همراه با خانواده ام به ایران شما مهاجرت کردیم. در همان ابتدای ورود به ایران ، پدرم را از دست دادم و در سن چهارده سالگی سر پرستی یک خانواده ی هشت نفری به عهده ام قرار گرفت. خیلی سخت بود و من بسیار ناتوان. واحساس می کردم دنيا و مردم و …..به من ظلم کرده اند و باید انتقام بگیرم و درست در همین زمان با مواد و نوشیدنی آشنا شدم و استفاده کردم. من یک مهاجر هستم,اعضا NA,معتاد غریبه,خوش آمدگو بهبودی,اعتیاد مخرب

نمی خواهم راجع به آن زمان زیاد صحبت کنم فقط این را بگویم که دوران تخریبم هفده سال طول کشید، من سی و یک ساله شده بودم. برای ترک دست به هر کاری زدم ولی دریغ از ذره ای موفقیت، هرگز نتوانستم بیش از یک ماه در ترک بمانم. آن یک ماه هم مواد نمی زدم ولی با انواع قرص ها خود را تسکین می دادم . پنج سال آخر مصرف دیگر به ترک کردن هم فکر نمی کردم. نشِئه نمی شدم و مواد دیگر به من حال نمی داد. فقط مصرف می کردم که رفع خماری کنم به قول بچه ها بتوانم آب دماغم را ضبط و ربط كنم. مواد تقریبا همه چیز را از من گرفته بود و مرا به مرده ای متحرک تبدیل کرده بود.

پرواز تا آسمان

من یک مهاجر هستم,اعضا NA,معتاد غریبه,خوش آمدگو بهبودی,اعتیاد مخرب

جالب ترین اتفاقی که در طول زندگی برایم افتاد، آشنایی با NA و پیوستن به شما بود.

 یکی از هم مصرفی ها که همیشه دعا گویش هستم به من این گونه پیام داد «تو که برای ترک همه کاری کرده ای و همه جا رفته ای همه ی درها را زده ای و پاسخی در یافت نکرده ای بیا این در را هم بزن شاید از خداوند مهربان جواب لازم را بگیری»

با هزار ترسی که از ترک مواد داشتم قبول کردم. ترس دیگرم این بود که به من گفتند آن جا باید خود را معتاد معرفی کنی ولی جرأت این کار را هم نداشتم و به آن ها گفتم آخه چرا خود را معتاد معرفی کنم؟ من کجا اعتیاد کجا ؟! به هر حال از درد نا چاری قبول کردم که خود را معتاد معرفی کنم !

وقتی وارد جلسه شدم شخصی با عنوان « خوش آمد گو» با آغوشی باز از من استقبال کرد و در همان گام اول گرمای وجودش را به من منتقل کرد. چنان مرا فشرد که همه ی خستگی هایم در رفت. این کار از عهده ی هیج ماسا ژوری ساخته نبود. نام خود را با پسوند معتاد اعلام کرد ولی من فقط اسم خود را به او گفتم. گفت بفرمایید روی صندلی بنشینید.

در طول زندگی ام برای اولین بار بود که به جایی می رفتم و کسی از من نمی پرسید بچه کجایی؟ کارت شناسایی ؟چه قدر پول داری ؟ نژاد و سن وسال و عقایدت چیست؟ هیچ چیز برای شان فرقی نمی کرد.من یک مهاجر هستم,اعضا NA,معتاد غریبه,خوش آمدگو بهبودی,اعتیاد مخرب

حتی از من نپرسیدند چه چیز و چه مقدار مصرف می کنی؟

از کودکی تا آن روز ، هر جا می رفتم یا هر چیزی می خواستم باید شرایطی را رعایت می کردم و در چارچوب های خاصی قرار می گرفتم . مثلا اگر می خواستم پدر و مادرم مرا دوست داشته باشند باید بچه ی آرام و گوش به فرمانی باشم و اذیت نکنم.

در مدرسه و محل کار، جامعه و …..خلاصه همه جا شرط و شروطی داشت .اما در همان شب اول متوجه شدم که تنها لازمه ی حضور من، تمایل به قطع مصرف است. آن شب خیلی خوش حال شدم. فهمیدم بیماری اعتیاد زن و مرد دارا و فقیر، پیر و جوان، بی سواد و دکتر مهندس نمی شناسد اسم و رسم وحدو مرز و ملیت هم سرش نمی شود. من یک مهاجر هستم,اعضا NA,معتاد غریبه,خوش آمدگو بهبودی

ایرانی ها بدون توجه به ملیت من پیشنهاد کردند که اصول را رعایت کنم من هم چون دل گرم شده بودم بلا فاصله راهنما گرفتم و نود روزه نود جلسه را پشت سر گذاشتم. باور می کنید؟ من پاک شده بودم. پاک پاک. قبلا هر وقت ترک می کردم مقداری مواد برای روز «مبادا!» کنار می گذاشتم. اما این بار تمام پل ها را پشت سرم خراب کردم و چیزی نگاه نداشتم. با ساقی و مصرف کننده قطع رابطه کردم، شروع به کار کرد قدم ها و سنت ها کردم. درد بزرگ من بی سوادی و مشکل زبان بود . شاید باور نکنید ولی به خاطر پاسخ گویی به سوالات کتاب “کارکردقدم” ونوشتن قدم چهار به توصیه ی راهنمایم به کلاس رفتم و اکنون با سوادم. باور می کنید؟ من با سوادم .سواد فارسی، خدمت را شروع کردم و رهجو گرفتم.

بوی بهار می دهد

من یک مهاجر هستم,اعضا NA,معتاد غریبه,خوش آمدگو بهبودی,اعتیاد مخرب

اکنون معجزات برنامه و پاکی را در زندگی ام خیلی راحت می توانم ببینم، از اعتیاد فعال رها شده ام . نزدیک به سه سال پاکی دارم ، با سواد هستم احساس حقارت ، خود کم بینی و غریبگی نمی کنم . مشغول کارم و آن را با عشق انجام می دهم . دیگر نصفه نیمه زندگی نمی کنم و ترس هایم کمتر شده است. بیشتر در حالت سپاس گزاری هستم تا متوقع بودن.

من شنیده بودم که ایرانی ها مهمان نوازند ولی مهمان نوازی ایرانی ها در NAشکل و شمایل و رنگ و بوی دیگری دارد. حالت مضاعفی به خود می گیرد. در پایان از خداوند می خواهم به من کمک کند تا بتوانم پیام انجمن را به کشورم ببرم تا آن جا هم جلسات بهبودی برگزار شود . اگر به کشورم بروم و به خواست خدا در آن جا هم NAراه بیفتند به هم وطنم هایم خواهم گفت شما چه قدر خوب و معرکه اید، چه دل سوز و مهربانید و نمی گذارید به غریبه ها بد بگذرد. به امید روزی که پیام انجمن به تمام دنیا برسد و تمام کشورهای دنیا از جمله کشور من دارای جلسات NAشود

مجله پیام بهبودی زمستان 1385من یک مهاجر هستم,اعضا NA,معتاد غریبه,خوش آمدگو بهبودی,اعتیاد مخرب

من یک مهاجر هستم,اعضا NA,معتاد غریبه,خوش آمدگو بهبودی,اعتیاد مخرب

Visits: 301

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!