من یک برنده ام
من یک برنده ام,دوستان بهبودی انجمن,کار کرد قدم ها,هدایای معتادان گمنام,بهبودی و اعتیاد
ساعت ۵ و چهل و پنج دقیقه ی صبح اول فروردین ماه سال ۱۳۸۵ بود. از خانه بیرون آمدم تا ساعت ۶/۳۰ دقیقه در حرکت صبح شرکت کنم، وسیله ی نقلیه نداشتم ، پیاده راه افتادم اما هر چه در خیابان به سمت محل جلسه رفتم از تاکسی خبری نبود. خیلی عجیب بود اصلا کسی در خیابان نبود به قول معروف پرنده پر نمی زد. با خود فکر کردم چرا هیچ کس در خیابان نیست؟ چرا این ساعت من تک و تنها هستم؟ چرا زمانی که همه در منزل شان خواب هستند یا به مسافرت رفته اند من بیرون آمده ام تا به جلسه ی NA بروم؟ احساس تفاوت با کمبود می کردم نمی دانم چرا می خواستم از دید کاسب کارانه به قضیه نگاه کنم. به همین خاطر همان طور که پیاده به سمت جلسه می رفتم سعی کردم در ذهنم مرور کنم که سال گذشته در چند جلسه شرکت کرده ام. تعداد دقیقش را نمی دانستم اما حدودا دویست جلسه رفته بودم حدود ششصد ساعت از عمرم را در جلسات با کنار دوستان بهبودی گذرانده بودم شاید حدود دویست هزار تومان کرایه ماشین داده بودم، نمی دانم چه مقداری به سبد سنت هفتم کمک کرده بودم. مدت زمان زیادی را هم صرف کار کردن قدم ها با راهنما و تجربه گرفتن و تجربه دادن ها و مطالعه ی نشریات کرده بودم. ساعاتی را هم در کنار تازه واردها گذرانده بودم. با خودم فکر کردم اگر این اوقات را صرف کار دیگری می کردم چه اتفاقی می افتاد اگر در مسیر دیگری گام بر می داشتم الان کجا بودم؟ در آن لحظه ی اول جوابی برای این سئوال پیدا نکردم. همان طور که در ذهنم دنبال جواب بودم به خود گفتم: تو بیا و به جای این افکار با خودت حساب کن که با صرف کمی وقت و انرژی و مقداری پول که در راه بهبودی صرف کرده ای چه اتفاقاتی در زندگی ات رخ داده؟ چه چیزهایی در تو تغییر کرده و یا چه چیزهایی به دست آورده ای؟ وقتی کارهایی را که من در راه بهبودی انجام داده بودم با تغییراتی که اتفاق افتاده بود در دو کفه ی ترازو قرار دادم متوجه ی موضوع مهمی شدم به خود گفتم آره مثل متن زیبای “فقط برای امروز” به خودت بگو و با افتخار بگو: من یک برنده ام,دوستان بهبودی انجمن,کار کرد قدم ها,هدایای معتادان گمنام,بهبودی و اعتیاد
که اگر فقط باعث شده که من در سال گذشته صبح ها زود از خواب بیدار شوم؛ اگر فقط باعث شده که من روزها انرژی برای کار کردن داشته باشم؛ اگر فقط باعث این شده که بتوانم به چشمان مادر، همسر و خانواده ام بدون ترس نگاه کنم؛ اگر فقط باعث شده که رابطه ی بهتری با همسرم پیدا کنم. همسری که قبل از قطع مصرف با او دچار مشکلات حاد شده بودم و زندگی خانوادگی ام مانند یک جهنم شده بود؛ اگر فقط باعث این شده که من زیبایی های اطراف را درک کنم و از زاویه ی بهتری به مسائل اطرافم نگاه کنم، اگر فقط باعث شده که من یک کم و خیلی کوچولو معنای دوست داشتن و عشق را درک کنم؛ اگر شرکت در جلسات فقط باعث این شده که من در مهمانی ها یا در کنار خانواده بدون مصرف هيج مخدر یا محرکی احساس شادی کنم، اگر فقط باعث شده که رفتارهای من به عنوان یک مشکل در خانواده مطرح نشود اگر شرکت در جلسات فقط باعث این شده که به عنوان یک آدم قابل اعتماد، برعکس سابق در خانواده و اجتماع مطرح شوم؛ اگر حرکت در مسیر بهبودی فقط باعث شده که کمی مهربان تر و مؤدب تر نسبت به قبل صحبت کنم یا با اطرافیان برخورد کنم، اگر باعث شده دودی نباشم کمتر عصبانی شوم و از همه مهم تر باعث شده که با خداوند مهربان آشتی کنم و در بهبودی به او تکیه کنم ارزش آن را داشته است. من یک برنده ام,دوستان بهبودی انجمن,کار کرد قدم ها,هدایای معتادان گمنام,بهبودی و اعتیاد
اگر باعث شده که … و.. و.. دیدم تا فردا صبح می توانم تغییرات کوچک و بزرگ زیادی را بگویم که هرکدامشان به تنهایی ارزش رفتن به دویست جلسه را داشته است. با خود گفتم خداوند مهربان چگونه در مقابل حرکت های کوچک من تغییرات بزرگی در زندگی ام ایجاد کرده و شاید معنای عشق بلاعوض همین است. من در مقابل این هدایای بزرگ چه کار کرده ام؟ آیا می توان این ها را با هم مقایسه کرد؟… نه! از صمیم قلب احساس کردم که من یک برنده ام و از آن مهم تر این است که تا زمانی که در برنامه بمانم و حرف گوش کنم یک برنده باقی می مانم. از یادآوری این خاطرات احساس خوبی پیدا کردم؛ همان لحظه یک نفر جلوی من ترمز کرد و گفت: NA ؟ بپر بالا، یکی از دوستان بهبودی بود که می توانستم با او به جلسه بروم. خداوند را شکر می کنم که در این مسیر من تنها نیستم. من یک برنده ام,دوستان بهبودی انجمن,کار کرد قدم ها,هدایای معتادان گمنام,بهبودی و اعتیاد
مجله پیام بهبودی زمستان 1385 من یک برنده ام,دوستان بهبودی انجمن,کار کرد قدم ها,هدایای معتادان گمنام,بهبودی و اعتیاد
من یک برنده ام,دوستان بهبودی انجمن,کار کرد قدم ها,هدایای معتادان گمنام,بهبودی و اعتیاد
Visits: 106
