من مسئول بهبودی ام هستم,من معتاد هستم,اجبار به مصرف مواد مخدر,درکی از بهبودی

من مسئول بهبودی ام هستم

اسم من خوزه است. وقتی مادرم را که از یک سکته قلبی رنج می برد به بیمارستان بردند. من دوازده سال بود که مصرف می کردم. من انواع مواد مخدر را معرفی می کردم و می دانستم که با مواد و مشکل دارم.

یک دوست که هشت ماه پاکی داشت و به من گفت که فکر می کند من معتاد هستم و به کمک احتیاج دارم. او همچنین در مورد انجمن معتادان گمنام ، با من صحبت کرد. من به او گفتم که مایل هستم در یک جلسه شرکت کنم چون به کمک نیاز دارم.

و بعد معجزه ای رخ داد و من شروع به لبخند زدن کردم من در یک جلسه شرکت کردم . حدود بیست نفر از اعضا . آنجا حضور داشتند. به خاطر دارم که چقدر چهره های شان متفاوت به نظر می رسید و چقدر صمیمانه ، از من استقبال کردند.

آن ها به خاطر شهامتی که به خرج داده بودم تا به آن جلسه بروم ، برای ام ، دست زدند. آن ها به من گفتند که مجبور نیستم ، به تنهایی با این بیماری بجنگم . که اگر این راه را دنبال کنم ، خیلی زود، به جای مشکلات که زندگی مرا پر کرده بود قسمتی از خود راه حل خواهم شد .

روزهای اول ، خیلی می ترسیدم نمي دانستم که چه اتفاقي قرار است برایم بیفتد و امید چندانی به پاک ماندنم – نداشتم.

همه به من می گفتند که به آمدن به جلسات ادامه دهم و این که باید طرز تفکر و عمل خود را تغيير مي دادم. من برای تقاضای کمک و دریافت آن ، تمایل داشتم. به من گفته شده بود که در این برنامه تنها لازمه عضويت ، تمایل به قطع مصرف مواد مخدر است و NA این وعده را می دهد که هر معتادی که تمایل به قطع مصرف دارد می تواند به آن دست پیدا کند .

من مسئول بهبودی ام هستم,من معتاد هستم,اجبار به مصرف مواد مخدر,درکی از بهبودی

من به دنبال یک راهنما گشتم . دوستانی پیدا کردم و گفتگو کردیم. آن ها به من گفتند که چقدر مهم است که مقدار کمی ایمان داشته باشم تا بتوانم فرایند ایمان آوردن را شروع کنم.

من از مکان های مصرفی و کسانی که مواد مخدر مصرف می کردند دوری کردم.

برنامه داشت برایم کار می کرد من پاک ماندم۔ در جلسه و راهنمایی را یافتم که به من یاد داد چگونه به عنوان یک انسان باید زندگی کنم و به من کمک کرد تا متوجه شوم که چقدر زندگی ام در حال تغییر بود.

او به من گفت که به خاطر آنچه در گذشته اتفاق افتاده و مقصر نیستم ولی امروز، مسئول بهبودی خودم هستم.

او از من خواست که لبخند بزنم و به خاطر زندگی ام ، سپاسگزار باشم و بعد معجزه ای رخ داد و من شروع به لبخند زدن کردم. اجبار به مصرف مواد مخدر و ناپدید شد. من و ایمان بسیار کمی داشتم ولی همان اندازه کافي بوده هرروزی که پاک ماندم ، ایمان امم قوی تر شد .

بعد از گذشت چند ماه در بهبودی و زندگی ام شروع به تغییر کرد. امروز به من بازماني که هنوز به جلسات نیامده بودم ، فرق کرده ام۔ از نیروی برترم و این حقیقت که من تنها نبودم و با آدم هایی بودم که آن ها هم مثل من در حال بهبودی بودند سپاسگزارم . من مسئول بهبودی ام هستم,من معتاد هستم,اجبار به مصرف مواد مخدر,درکی از بهبودی

من به رفتن مرتب به جلسات NA، ادامه مي دهم به این دلیل که قدم ها و آنچه که سایر معتادان در حال بهبودی و مشارکت مي کنند و به من کمک می کند تا زندگي ای شاد داشته باشم، نشریات مان و به من کمک کرده است تا کسی که امروز هستم باشم : سالم و در حال ساختن دوباره زندگی ام. اعضای NA، درکی از بهبودی و در عین حال ، پیشنهاداتی ، ارائه داده اند که من می توانم آن را با دیگران ، مشارکت کنم .

تنها قول NA خود را در زندگی من . نشان داده است ولی رها شدن از اعتیاد فعال ، فقط یک شروع است. تنها کاری که من باید انجام دهم. رفتن به جلسات ، خواندن نشریات ، پاک ماندن و ایمان است و بقيه چیزها، خود به خود، در راه من ، پدیدار خواهند شد

من مسئول بهبودی ام هستم

من مسئول بهبودی ام هستم,من معتاد هستم,اجبار به مصرف مواد مخدر,درکی از بهبودی