فقط برای یک روز پاک,درد فیزیکی معتاد,معتاد ورشکسته,سالها تخریب معتاد,اعتماد به نفس معتاد

فقط برای یک روز پاک

پس از سالها تخریب و ترس و بی اعتمادی فراوان، وارد برنامه معتادان گمنام شدم. از همه می ترسیدم که مبادا از از من بین سایر معتادان داخل جلسات عکس بگیرند و من گیر بیفتم.

با حدود 30 سال مصرف مواد مخدر، دیگر چیزی برایم باقی نمانده بود تا از دست بدهم ، من ورشکسته مالی ، جسمی ، روحی و روانی شده بودم .

اعتماد به نفس من بطور کامل از بین رفته بود، در NA به من گفته شد اصول ساده ای را رعایت کنم تا بتوانم پاک بمانم ؛ اصولی مانند: راهنما بگیرم، به جلسه بروم، مشارکت کنم، با مصرف کنندگان مواد مخدر رابطه ای نداشته باشم ، برای من همه ی این اصول رعایت شان ساده بود .

از آنجایی که شغل من رانندگی با اتوبوس بین ایالت های مختلف بود ، به من گفتند تا مدتی سرکار نروم ، ولی من به بهانه اینکه از نظر مالی تحت فشار هستم به سر کار رفتم و از آنجایی که تجربه پاک بودن هنگام رانندگی را نداشتم، به سرعت لغزش کردم و مدت 2 سال از سخت ترین دوران زندگی ام را در لغزش به سر بردم.

این لغزش به مرگ جسمی من ختم نشد ، ولی چیزهای در من کشته شد که به مراتب از مرگ جسمانی بدتر بود ،پس از آن به NA برگشتم و راهنمای جدیدی گرفتم و خودم را برایش باز کردم و توضیح دادم که هم می خواهم پاک بمانم و هم کار کنم و از او خواهش کردم تا به من کمک کند.

او به من گفت که وقتی درد فیزیکی شما تمام شد، حتما به سر کار برو ولی دائمأ با من در تماس باش، به هر ایالتی که رسیدی ، به جلسه برو و مشارکت کن ، وقتی صحبت های راهنمایم تمام شد، نور امیدی به قلبم تابید و اعتماد به نفسم زیاد شد.

به خودم گفتم که ، تو می توانی هم با اتوبوس کار کنی و هم پاک بمانی، از خوشحالی در پوست خودم نمی گنجیدم ، راهنمایم گفت تو باید پاک بمانی و مسافرهای اتوبوس را به سلامتی به مقصدشان برسانی و اگر این کار را درست انجام بدهی و پاک بمانی ، باوری خواهی شد برای سایر همدردانی که مشکل تو را دارند.

من از یک ماه پاکی شروع به مرور قدمهای 12 گانه معتادان گمنام کردم و سر کار هم می رفتم و به این باور رسیدم که باید فرد مسئول، سازنده و مفیدی برای جامعه و خانواده ام و اجتماع باشم . فقط برای یک روز پاک,درد فیزیکی معتاد,معتاد ورشکسته,سالها تخریب معتاد,اعتماد به نفس معتاد

به کار کردن مشغول شدم، کاری که از شب تا صبح می بایست حداقل حدود ده تا چهارده ساعت در اتوبوس به سر می بردم ، صبح ها در هر ایالتی که توقف داشتیم ، اگر جلسه ای وجود داشت ، به آن جلسه می رفتم و بعد برمی گشتم تا در خوابگاه رانندگان بخوابم و خودم را برای یک روز پاک دیگر ، بدون مصرف مواد مخدر آماده کنم .

بین راه ، در خیلی مواقع و مکان ها با مصرف کنندگانی روبرو می شدم که اکثرا همکاران من بودند ، به من می گفتند کنار ما بنشین دوست نداشتی مصرف نکن ، ولی این را به خوبی می دانستم که من از بیماری اعتیاد که وسوسه و اجبار از خصوصیات آن است، رنج می برم و بلافاصله آن مکان را ترک می کردم و به توصیه راهنمایم با او تماس می گرفتم .

وقتی صبح ها از سفرهای چند روزه به ایالت خودمان بر می گشتم، چند ساعتی می خوابیدم و بعد به منزل راهنمایم می رفتم و از وقایع و اتفاقات روزهای گذشته با ایشان صحبت می کردم ، هر هفته یک روز هم قدم ها را با او مرور می کردم و بیشتر اوقات در اتوبوس در وقت استراحتم نشریات NA را می خواندم.

امروز 6 سال و 17 روز است که بدون مصرف هیچ گونه مواد مخدری پاک هستم و به کارم ادامه می دهم ، یک دوره قدم ها را مرور کرده ام و در حال مرور آنها با چند نفر از رهجوهایم هستم .

خدا را شکر می کنم که اعتماد و ارزش های از دست رفته ، به من بازگشته است و همه اینها را مدیون خداوند، جلسات و راهنمایم هستم.

در گذشته عقیده من این بود که هیچ راننده ی اتوبوسی نمی تواند شب تا صبح بدون مصرف مواد مخدر رانندگی کند و خودم را این طور توجیه می کردم ، ولی امروز اندیشه هایم تغییر کرده است. فقط برای یک روز پاک,درد فیزیکی معتاد,معتاد ورشکسته,سالها تخریب معتاد,اعتماد به نفس معتاد

من ، توانستم با تمام آن مشکلات روبرو شوم ، پاک بمانم و عده ای از همکارانم هم با کمک خداوند و باورشان نسبت به من و عملکردم پاک شده اند ، حالا به خودم می گویم: فقط برای یک روز پاک هستم و مصرف نمی کنم و امشب مسافرهای من از اینکه کسی که قرار است آنها را به مقصدشان برساند، آدم پاکی هست، با آرامش کامل تا صبح می خوابند و از این موضوع که خداوند قابلیت خدمت به دیگران را به من عطا کرده است، بسیار خوشحال هستم .

فقط برای یک روز پاک,درد فیزیکی معتاد,معتاد ورشکسته,سالها تخریب معتاد,اعتماد به نفس معتاد

نویسنده : (گمنام)