فقط از خدا بپرس,گروه خانگی ام,دوازده سال اعتیاد,خلوص نیت خدمت,وجود جلسات NA

فقط از خدا بپرس ، که یکی بودن چقدر خوب است

فقط از خدا بپرس,گروه خانگی ام,دوازده سال اعتیاد,خلوص نیت خدمت,وجود جلسات NA

با عرض سلام و خسته نباشید.

 بنده یک معتاد در حال بهبودی ام که عاشقانه شما و هم دردانم را دوست دارم و اکنون دست به قلم شده می خواهم قدری با شما درد دل کنم و بیوگرافی پاکی خود و گروه خانگی ام را برای شما شرح دهم :

بنده در شهری تازه تأسیس زندگی می کنم. دوازده سال اعتیاد فعال داشتم و با آشفتگی تمام وارد برنامه ی NA شدم. پیام را به آسانی و در جلسه ایی باز دریافت کردم و با دیدن دوستان پاک هم بازی زمان مصرف امید و ایمان در من هم زنده شد و گفتم من هم می توانم، خلاصه عرض کنم که با تغییرات فیزیکی و روحی ناشی از پاکی من چند تا از دوستان هم محله ای جویای برنامه شدند. آنها را هم به جلسات راهنمایی کردم و بعد از چهار ماه حدوداً هفت نفر شدیم که بالاترین پاکی ما چهار ماه و پانزده روز بود. ما با هم فکری یکدیگر جلسات خانگی را برپا کردیم عشق و صمیمیت اولیه را که در آن جلسه ی خانگی وجود داشت هرگز فراموش نمی کنم چون خیلی راحت زبان یکدیگر را می فهمیدیم، خیلی راحت هم دیگر را درک می کردیم، همگی هدف برنامه و کمک یک معتاد به معتاد دیگر را کاملا حس کرده بودیم و به همین خاطر با سادگی تمام و خلوص نیت خدمت ها را بین یکدیگر با تفاهم تقسیم کردیم تا این که بعد از گذشت دو ماه در سال ۸۴ با همکاری شورای شهر یک مکان عمومی گرفتیم و اولین جلسه ی رسمی را در شهر برگزار کردیم.  فقط از خدا بپرس,گروه خانگی ام,دوازده سال اعتیاد,خلوص نیت خدمت,وجود جلسات NA

اکنون که از آن زمان ۱۶ ماه می گذرد همچنان ما هستیم و چند عضوی که حضور خود را هدفمند احساس نمی کنند. نمی خواهم با نوشتن احساسی که اکنون در قلبم می گذرد پیام نا امیدی را منتقل سازم ولی چه کنم که یاد گرفته ام که احساساتم را بیان کنم تا رها شوم. اکنون دیگر آن اتحاد و همدلی و انسجام اولیه ی جلسه ی خانگی را احساس نمی کنم. متأسفانه اعضای قدیمی لغزش کردند و به برنامه باز نگشتند باوری که در نتیجه ی وجود جلسات NA ایجاد شده بود و فرم و شکل خاصی را می ساخت کمرنگ شد و اکنون حدودا چهار ماه است که تازه وارد نداریم. فقط از خدا بپرس,گروه خانگی ام,دوازده سال اعتیاد,خلوص نیت خدمت,وجود جلسات NA

و من احساس می کنم که انرژی من به تحلیل رفته است. زیرا عشق من تازه وارد است. رویای حس همدردی و کمک در وجودم در حال افول است و سوسو می کند. اگر تازه وارد نباشد من چه کنم؟ چگونه این احساس کمک را شعله ور کنم و پایه های بهبودی خود را استوار سازم؟ شما بهتر از من می دانید که طبق اصول برنامه من فقط با کمک کردن به یک معتاد دیگر می توانم پاکی خود را حفظ کنم.

 هم اکنون بغض گلویم را می فشارد. ترازی که از خود و گروه خانگی گرفته ایم ما را ارضا نمی کند. چون نتوانسته ایم آن گونه که لازم هست پیام بهبودی را انتقال دهیم در این تراز، کاستی ها خود را نشان دادند و معلوم شد که باید بیشتر کار کنیم و دل سرد نشویم. جاهای دیگر هم همین طور بوده است.

در پایان این را اضافه کنم و پیام امید را یادآور باشم که من هنوز سرپا و استوار ایستاده صبر و بردباری را پیشه ی راه ساخته و هرگز خسته و درمانده نخواهم شد. چون به دنبال راه کار برنامه ای هستم ،چون با شرکت مداوم در جلسات و تکرار و تمرین، آموخته ام که نیروی لازم را دریافت می کنم. ولی درد بسیار و زمان هم برای رشد بسیار. دوست دارم این تجربه را به چاپ برسانید تا هم چون آینه ای منعکس کننده ی مشکلات درونی ما باشد تا دوستان هم درد دیگر ما در گروهای دیگر تجربه ی ما را تکرار نکنند. فقط از خدا بپرس,گروه خانگی ام,دوازده سال اعتیاد,خلوص نیت خدمت,وجود جلسات NA

به امید روزی که هیچ معتادی در رنج و عذاب مصرف مواد نباشد.

مجله پیام بهبودی بهار 1386 فقط از خدا بپرس,گروه خانگی ام,دوازده سال اعتیاد,خلوص نیت خدمت,وجود جلسات NA

فقط از خدا بپرس,گروه خانگی ام,دوازده سال اعتیاد,خلوص نیت خدمت,وجود جلسات NA

Visits: 1

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!