عشق به خویشتن,خویشتن بهبودی,هیجان معتاد,تاسف اعتیاد,مهربانی در na

عشق به خویشتن

عشق به خویشتن,خویشتن بهبودی,هیجان معتاد,تاسف اعتیاد,مهربانی در na

  سلام بر همگی؛

ممنونم ازاینکه به من اجازه مشارکت دادید. من پس از چندین بار مرور کردن ۱۲ قدم، بالاخره عشق به خویشتن را تجربه کردم. من همیشه این احساس را با حس تاسف به حال خود اشتباه می گرفتم. امّا حالا متوجه تفاوت بزرگ بین این دو شده ام. یکی از قسمت های بهبودی که در آن رشد خوبی داشته ام، برقرار کردن یک رابطه شخصی با نیروی برترم بوده است. من نیروی برترم را همانند یک هم تیمی تصور می کنم. هیچ چیزی وجود ندارد که ما باهم نتوانیم انجام دهیم. یک روز که داشتم نامه می نوشتم با خودم فکر کردم که: ” اگر خداوند می خواست به من نامه بنویسد چه می نوشت؟” این به من این فرصت را داد که به زندگیم از چشمان خداوند همراه با عشق بنگرم. نامه ی زیر، همانی است که از خداوند دریافت کردم که بسیار التیام دهنده بود و رسالتم را مشخص کرد.عشق به خویشتن,خویشتن بهبودی,هیجان معتاد,تاسف اعتیاد,مهربانی در na

 من به تو افتخار می کنم. از همان زمانی که یک دختر کوچک بودی می دانستی که من وجود دارم. هیجانِ تو هنگام ظاهر شدن گلها در فصل بهار برایم خیلی جالب بود. وقتی که تو و برادرت از درخت بید مجنون هنگام وزش باد بالا می رفتید را فراموش نمی کنم. هنگامی که نفسم را در باد می دمیدم، آن درخت بید خم می شد. هر چه شدید تر می دمیدم، شما خودتان را محکم تر می گرفتید و بلندتر می خندیدید. آن روز با اینکه کم سن و سال بودید ولی به وجود یک نیروی نامرئی پی بردید.

  بسیار متاسفم که به دلیل مورد اعتماد بودن تنبیه و خجالت زده شدی. متاسفم که هنگامی که غمگین بودی و احساساتت خدشه دار شده بود و گریه کردی کتک خوردی و مجبور شدی گریه ات را متوقف کنی در حالیکه درد جسمی داشتی. به نظرم وقتی که از دیگران جدا شدی و فاصله گرفتی حق با تو بود.

  در سن ۲۸ سالگی، شهامت این را به تو دادم که وارد ارتش شوی تا تمام آنچه که می توانستی باشی را بروز دهی. آن سربازی که هنگام روبرو شدن با مشکلات خانوادگیش حمایت احساسی از او کردی. هر کسی که زیاده از حد مشروب مصرف کند، مثل مادر خودت، ممکن است دست به کارهای غیر قابل توجیهی بزند. متاسفم که او آن شب در حالیکه آرام و راحت خوابیده بودی وارد اتاقت شد و به تو تجاوز کرد. دیگر خودت را به خاطر اینکه فراموش کرده بودی در اتاق را قفل کنی سرزنش نکن. تو از کجا می دانستی که چنین اتفاقی ممکن است بیفتد. عشق به خویشتن,خویشتن بهبودی,هیجان معتاد,تاسف اعتیاد,مهربانی در na

  سال ۱۹۹۶، ویک را ملاقات کردی. تا حالا ندیده بودم که دو نفر به این اندازه بخندند. شما خیلی باحال بودید و به سینما و تئاتر و کنسرت می رفتید. نمی دانم که آیا آن روزی که در آشپزخانه تنها نشسته بودی و یک تصمیم آگاهانه گرفتی که عواطفت را احساس کنی و برای اولین بار آنها را با یک انسان دیگر در میان بگذاری, حضور مرا متوجه شدی؟ کار بسیار خوبی کردی. خیلی پر شور و حرارت بودی. پس از مدتی تو درگیر درد و رنج و احساسات ترسناک شدی. یک روز بعدازظهر در حالیکه درمانده و گریان بودی، ویک آن رفتاری را با تو کرد که خیلی ها نمی توانند بپذیرند. این اتفاق خدمت سربازیت را همانند قدم زدن روی ساحل در یک روز آفتابی کرد. آن روز عشق و دلسوزیِ من هیچ جایی در وجود او نداشت و او به هیچ وجه رفتار مهربانانه ای نداشت. عشق به خویشتن,خویشتن بهبودی,هیجان معتاد,تاسف اعتیاد,مهربانی در na

  حدود یک ماه بعد تو تسلیم شدی. تو با دل و جان تسلیم شدی. تو تمام آنچه که نیاز می دیدی که به خانه بیایی و با من باشی را انجام دادی. این من بودم که کسی را برای نجات تو فرستادم. پرستاران بخش آی سی یو برای مراقبت از تو سنگ تمام گذاشتند. خوشحالم که در طول سال گذشته حضور افرادی را که به زندگیت فرستادم حس کردی. حالا تو باید به آنها اجازه دهی که به تو کمک کنند. می بینی که تو باید به آنها اجازه دهی که به تو کمک کنند تا به من کمک کنی که به دیگران کمک کنم.

  عاشق همیشگیت، خداوند عشق به خویشتن,خویشتن بهبودی,هیجان معتاد,تاسف اعتیاد,مهربانی در na

در نامه ی خداوند شما چیست؟ عشق به خویشتن,خویشتن بهبودی,هیجان معتاد,تاسف اعتیاد,مهربانی در na

دعا می کنم که همیشه آموزش پذیر باشم.

  Bay area news, March 2020

عشق به خویشتن,خویشتن بهبودی,هیجان معتاد,تاسف اعتیاد,مهربانی در na

Visits: 33

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!