طوفان گرد و غبار,چند سال اعتیاد,طوفان اعتیاد

طوفان گرد و غبار,چند سال اعتیاد,طوفان اعتیاد


طوفان گرد و غبار

طوفان گرد و غبار,چند سال اعتیاد,طوفان اعتیاد

در بزرگراه به سمت جنوب در حال رانندگی بودم که به جلسه ظهر برسم. در همان حال به سمت غرب نگاه کردم و دیدم که یک طوفان گردوغبار عظیم به پا شده است. طوفان تمام طول دریاچه و شهر را طی کرد و به سمت شرق و شهر دیگری متمایل شد.

سعی کردم تصور کنم که اگر در میان طوفان بودم. نفس کشیدن چقدر سخت می شد، می توانستم خط بین طوفان گرد و غبار با هوای تمیز را ببینم، و به راحتی می توانستم درک کنم که وقتی این طوفان به شهر برسد کار تنفس بسیار سخت خواهد شد.

به سمت چپ تغییر مسیر دادم که به این معنی بود که مسیرم با مسیر طوفان یک سان می شد. روبرویم هوای تمیز و تازه قرار داشت که به نظر خیلی آرام و جذاب می رسید. و هنگامی که از آینه ماشین به پشت سر نگاه می کردم، میدیدم که طوفان گرد و غبار هر لحظه بزرگتر و نزدیک تر می شود. دست طبیعت باعث شده بود که طوفان در تعقیب من باشد، و من از این که از طوفان جلوتر هستم خیلی خوشحال بودم.

طوفان گرد و غبار,چند سال اعتیاد,طوفان اعتیاد
به نظر می آمد که طبیعت داشت انعکاسی سمبلیک از زندگیم را به من نشان می داد. مانند همان زمانی که لازم بود تا من با چرخشی درست در زندگی بتوانم در مسیری درست قرار گیرم تا گرد و غبار و آلودگی که زندگیم را فرا گرفته بود، بزدایم.

حال دیگر امکان آن وجود دارد که از آینه به عقب نگاه کنم و طوفان زندگی گذشته را ببینم، به جای اینکه اجازه دهم تا بر آن چیره شود. طوفان گرد و غبار,چند سال اعتیاد,طوفان اعتیاد

قبل از این که راه تازه ای برای زندگی پیدا کنم و نگاه جدیدی به زندگی داشته باشم، حتی نمی توانستم درک کنم که طوفانی زندگی مرا تهدید می کند. و با این که درست در وسط طوفان بودم نمی توانستم آن را احساس کنم. بعضی مواقع هم که در طی چند سال اعتیادم از مرکز طوفان دور می شدم، اعتیادم، بیماریم و زندگی و افکار ناسالمی که داشتم، اجازه نمی داد تا تحول لازم را در زندگیم به وجود آورم، اگرچه حتی می توانستم آشفتگی زندگیم را احساس کنم.

در آن دوران هر چرخشی که داشتم، اصولا اشتباه بود. و مرا مستقیم به سمت مرکز طوفان هدایت می کرد و باعث می شد غرق در آلودگی و سختی شوم به نحوی که تنفس برایم مشکل، زندگیم سخت، و خوشحالی و نشاط برایم غیرممکن شود .

واقعیت این بود که حتی زمانی که طوفان گردوغبار، یا ابرهای آلوده یا ویرانی و خرابی وجود نداشت، بیماریم مرا مجبور می کرد تا دوان دوان به نزدیکترین زمین خاکی بروم و آنقدر با تمام قدرت به خاک لگد بزنم تا طوفانی مخصوص خود به وجود آورم.

اگر طبیعت یا زندگی طوفانی به وجود نمی آورد تا من بتوانم در آن قایم شوم، من خود آن را به وجود می آوردم. من همیشه ترتیبی می دادم تا غرق در غم و ناراحتی باشم .طوفان گرد و غبار,چند سال اعتیاد,طوفان اعتیاد

بالاخره فرصت این را پیدا کردم تا در هوای تازه نفس عمیق بکشم و از آن لذت ببرم. هوای تازه و حیات بخشی که در دسترس هر کسی که تمایل و منطق کافی برای دور شدن از طوفان را دارد، قرار می گیرد. عشق در معتادان گمنام حی و حاضر است من دیگر می دانم برای نگه داشتن زندگیم دور از دسترس طوفان اعتیاد باید همیشه رو به جلو حرکت کنم .

طوفان گرد و غبار,چند سال اعتیاد,طوفان اعتیاد

منبع : مجله راه NA

 

 

Visits: 10

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!