شدت بیماری اعتیاد

شدت بیماری اعتیاد,داستان اعتیاد من,اعتماد به معتادان گمنام,همدرد معتاد,مشکل لغزش

در ابتدای زندگی‌ام نوجوانی بودم که همیشه بدون فکر عمل می‌کردم ، ماجراجو بودم و هر چه را در تلویزیون می دیدم تکرار می کردم و تا مرز شکستگی دست و پا به خودم آسیب می رساندم .

سپس فارغ التحصیل شدم ، اما در سال دوم در دانشگاه با دختری آشنا شده و عاشق او شدم ، پس از آشنایی بیشتر با او ، رفت و آمدهایمان بیشتر شد تا اینکه او و خواهرش مرا با ماده مخدر آشنا کردند.

بعد از آن وابستگی، پدرم من را به یمن برد و من بعلت دوری ، از آن دختر جدا شدم،  به درس خواندن ادامه دادم و بعد از جدایی از آن دختر، اعتیادم شدت گرفت و به بیمارستانی رفتم و در آنجا بستری شدم.

پدرم از داستان اعتیاد من با خبر شد ، من هم به مصرفم ادامه می‌دادم ، گاهی مواقع خسته می شدم و قطع مصرف می کردم ، ولی زیاد تداوم نداشت، بیشترین زمان قطع مصرف من ، فقط شش ماه بود ، فقط به خاطر اینکه خانواده ام مرا باور کنند.

شدت بیماری اعتیاد,داستان اعتیاد من,اعتماد به معتادان گمنام,هنمدرد معتاد,مشکل لغزش
پس از اتمام تحصیلات ، در مشاغل زیادی استخدام شدم ، ولی به دلیل غیبت های مکرر ، اخراج می شدم ، تا اینکه یک سال پیش پدرم فوت کرد و من خودم را مقصر مرگ او می‌دانستم !

بعد از دو ماه از مرگ پدرم ، لغزش کردم ، در حالی که پاکی من نزدیک به یک سال و هشت ماه شده بود .

حالا که فکر می کنم ، دلیل لغزش من چه چیزهایی بوده ؟ به این دلایل می رسم :

1)من در جلسات حضور پیدا می کردم ، ولی به راهنمایم اعتماد نداشتم ، برای من مثل یک غریبه بود .

2)به قدمها و اصول برنامه عمل نمی کردم .

بالاخره خسته از این همه لغزش و برای اولین بار بعد از چهارده بار لغزش، با پای خودم رفتم و دوباره بستری شدم ، الان تقریباً یک ماه هست که پاک هستم، به برنامه انجمن معتادان گمنام ، اعتماد دارم ، راهنما دارم ، اما راهنمایم به دلیل بیماری مادرش ، فعلا قادر نیست زیاد به من سرویس بدهد و من همچنان در قدم اول هستم.

در انتهای این تجربه را برای شما همدرد معتاد نوشتم ، تا بدانید که شدت بیماری اعتیاد ، به مقطع پاکی نگاه نمی کند و وقتی اصول انجمن را جدی نگیرید ، مانند من با مشکل لغزش روبرو خواهید شد ، از خداوند متعال می خواهم ، هیچ کدام از اعضای انجمن ، لغزش نکنند و مادام العمر پاکی را تجربه نمایند .

شدت بیماری اعتیاد,داستان اعتیاد من,اعتماد به معتادان گمنام,هنمدرد معتاد,مشکل لغزش

نویسنده : گمنام

منبع : صدای بهبودی معتادان گمنام

 

متن عربی :

 

بداية حياتي كنت صغير متهور احب المغامرات اتابع الحاجات الي اشوفها في التلفزيون واطبقها على الواقع لدرجة اني كنت اوذي نفسي بالكسور في الأيدي والارجل تخرجت ودرست الجامعه وفي ثاني سنه في الجامعه تعرفت على بنت وحبيتها واختها هي من علمني على الحشيش وبعدها انفصلت عنها وداني ابويه اليمن وبالسحر فصلني عنها اكملت حياتي وتخرجت من الجامعه بعد أن انفصلت عنها ادمنت بشده ذهبت إلى مستشفى الأمل بجده وتنومت ووالدي علم بادماني وبعدها رجعت لأبها واستمرت الحياه اتوقف عن التعاطي لمده لاتزيد عن ٦ أشهر حتى يثقوا اهلي بي ثم انتكس من جديد وتوظفت عدة وظائف جيده لكن كلها تنتهي بفصلي بسبب الغياب حتى توفى والدي قبل سنه لمت نفسي على وفاته وبعد شهرين من وفاته انتكست وكنت متوقف لمده سنه و٨ أشهر احضر الزماله باستمرار ولكن لا اشتغل خطوات ونظرتي الموجه انه شخص غريب لااعطيه أسراري بعد ذلك تعبت من كثرة الانتكاسات وواول مره خلال ١٤ انتكاسه أذهب بنفسي للمستشفى وخرجت بعد تقريبا شهر من منتصف الطريق وبدأت اوؤمن بالبرنامج اتخذت موجه ولكن كثرة انشغاله وعدم رده على ظايقتني ويعتذر بأن لديه ام مريضه وللان شهر و١٠ وانا لازلت في خطوه ١ .

 

Visits: 54

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!