سیاه چاله اعتیاد

سیاه چاله اعتیاد,اشتیاق به مصرف,رخنه بیماری اعتیاد,روزگار سیاه اعتیاد

بعد از 26 سال پاکی ، در سن 65 سالگی ، یکی از دست نوشته های بهبودی ام را لا به لای نشریات معتادان گمنام که در خانه داشتم ، پیدا کردم و با مرور آن در ذهنم سفری به گذشته کردم و حال و احساس عجیبی بمن دست داد که حیف بود که این تجربه زیبا را با شما دوستان بهبودی در میان نگذارم .

زمانی که برای اولین بار با مواد مخدر آشنا شدم ؛ 32 سال سن داشتم ، شغل من در آن زمان ، تجارت بود  و همیشه در حال سفر به کشورهای دیگر برای سفارش و خرید کالاهایی که مورد نیاز تجارت ام بود ، بودم و با واردات و فروش آنها ، سود خوبی نصیبم می شد و در شغل خود ، انسان موفقی بودم.

طی حدود 14 سال کار و تجارت ، از امکانات خوبی بهره مند شده بودم ، همسر و فرزند و البته موقعیت اجتماعی بسیار خوب .

نزد همه از احترام خوبی برخوردار بودم ، تا اینکه با مواد مخدر آشنا شدم ، طریقه آشنایی من با مواد مخدر به این صورت شکل گرفت ، برای کار به یکی از کشورهای مجاور سفر کرده بودم و برای رایزنی به شرکتی رفتم که در آنجا رئیس شرکت مرا به صرف شام و صحبت پیرامون معامله مان به خانه اش دعوت کرد.

همراه او به خانه اش رفتیم و بعد از صرف شام و گپ زدن با هم ، مشغول صحبت بودیم که یکباره چیزی را به میان آورد که ابتدای پیوند من و مواد مخدر بود  ، غافلگیر شدم ولی به اصرار او و برای بهم نخوردن قراردادمان یا حس کنجکاوی و حتی شاید ترس شروع به مصرف کردم.

 آنشب احساس کردم انرژی گرفته ام و تا صبح با او بیدار بودیم و گپ می زدیم ، فردای آنروز کارهای مربوط به خرید و ثبت سفارش محصولات آن شرکت را انجام دادم و به کشور خودم برگشتم.

ظاهرا با اولین بار مصرفم اتفاق خاصی برای من نیفتاده بود ، چند روز گذشت ، در ذهن من طی این چند روز گاهی حس لذت طلبی که در آنشب  تجربه کرده بودم ، جرقه می زد .

هر روز که می گذشت ، حس اشتیاق به مصرف دوباره آن مواد ، در ذهنم تشدید می شد، بعد ازچند روز طاقت نیاوردم و دوباره به بهانه کار به کشوری که در آنجا مواد مصرف کرده بودم رفتم. سیاه چاله اعتیاد,اشتیاق به مصرف,رخنه بیماری اعتیاد,روزگار سیاه اعتیاد

دوباره با رئیس شرکت به خانه اش رفتیم و با هم مصرف کردیم ،به او گفتم این مواد را در کشور من از کجا باید تهیه کنم ، تا بتوانم گاهی بصورت تفریحی مصرف کنم ، او هم راهنمایی های لازم را بمن داد و من به کشورم برگشتم .

برگشتم و بعد از دو سه روز توانستم مواد مخدر مورد نظرم را تهیه کرده و مصرف کنم ، اوایل هفته ای یکی دوبار مصرف می کردم ولی طی مدت کوتاهی هفت روز هفته اجبار به مصرف پیدا کردم ، به آرامی بیماری اعتیاد در وجودم رخنه می کرد و هر روز که می گذشت در سیاه چاله اعتیاد بیشتر بلعیده می شدم .

به مرور زمان، میزان مصرفم بیشتر می شد و پول زیای را بابت خرید و مصرف موادمخدر از دست دادم ، اول شرکتم ، بعد اتومبیل ام ، سپس خانه ام ، همه و همه در مسیر اعتیاد فعال ، از دست رفت . سیاه چاله اعتیاد,اشتیاق به مصرف,رخنه بیماری اعتیاد,روزگار سیاه اعتیاد

سپس همسرم بعلت اعتیاد از من جدا شد و فرزندانم نیز همراه مادرشان رفتند ، خلاصه دیگر چیزی برای از دست دادن نداشتم ، روزگار سیاه اعتیاد ، برای من تمامی نداشت .

هفت سال در سیاه چاله اعتیاد گرفتار بودم ، تا یک روز صبح پیام عشق و امید را دریافت کردم . نحوه آشنایی من با معتادان گمنام در زندان بود ، من بخاطر تهیه مواد مخدر ، دست به سرقت زده بودم و از یک سال قبل در زندان به سر می بردم .

آن روز صبح اعضای فعال کمیته بیمارستان ها و زندان ها (H&I) برای برگزاری جلسه NA برای معتادان ، به زندان ما آمده بودند ، و از افرادی که بخاطر اعتیادشان به زندان افتاده اند ، درخواست شد ، در این جلسه حضور پیدا کنند .

من هم به جلسه رفتم و نشستم ، در آنجا سه عضو از معتادان گمنام حضور داشتند و جلسه آغاز شد ، یک نفر بعنوان گرداننده سرنوشت خودش را برای ما بازگو کرد و از دوران اعتیاد فعالش تا زمان آشنای اش با معتادان گمنام و از بهبودی چند ساله ای که در NA بدست آورده است ، همه و همه را برای ما بازگو کرد.

صحبت های او بوی امید و باور زندگی بدون مصرف مواد مخدر را در وجودم زنده کرد ، آنها برگه هایی به ما دادند و در طول هفته دو بار به زندان می آمدند و پانل NA را برگزار می کردند.

پاکی من از زندان آغاز شد و بعد از آزادی از زندان ، به جلسات NA وصل شدم و در مسیر بهبودی قرار گرفتم . پس از گذشت چند سال پاکی به کمیته بیمارستان ها و زندان ها وصل شدم و بعنوان یکی از پیام رسان های Na بخدمت مشغول شدم .

اکنون که این نامه را می خوانید 26 سال از پاکی من می گذرد ، همیشه عشق خاصی به خدمت در کمیته بیمارستانها و زندان ها دارم ، زیرا خودم یک زندانی نومید و دلشکسته بودم و پیام معتادان گمنام را از این کمیته دریافت کردم.

اکنون 65 سال سن من است ، خانواده ام ، دوباره نزد من بازگشته اند و بعد از 25 سال کار در یک شرکت خصوصی ،یک سال است که ، بازنشسته شده ام و وقت بیشتری برای بهبودی ام می گذارم .

در آخر از همگی پیام آوران عشق و امید ، معتادان گمنام سپاسگزارم ، خداوند همیشه یاور شما باشد و شما را در پیشبرد اهداف معتادان گمنام ، یاری نماید .

نویسنده : (sabin)

سیاه چاله اعتیاد,اشتیاق به مصرف,رخنه بیماری اعتیاد,روزگار سیاه اعتیاد

منبع :مجله الکترونیک NA TODAY

 

 

Visits: 5

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!