ذهن بیمار یک معتاد

ذهن بیمار یک معتاد,موهبت بهبودی معتاد,اعتیاد بیماری پنهان,افکار پلید اعتیاد

چند روز قبل ، سالروز تولد 16 سالگی ام در معتادان گمنام بود ؛ روز تولدم در گروه بهبودی که جلسات اش را حمایت می کنم ، به همراه راهنمایم ، حضور پیدا کردیم و جشن تولد شانزده  سالگی ام را به همراه سایر اعضای گروه ، برگزار نمودیم .

داخل مشارکت ام از موفقیت هایی که طی این شانزده سال در مسیر بهبودی ، به دست آورده ام صحبت کردم ، همیشه سعی می کنم داخل مشارکت هایم ، پیام عشق و امید را به تازه واردین انتقال دهم ، تا آنها نیز بتوانند از موهبت بهبودی بهره مند باشند .

داخل جلسه ، بعد از مشارکت ام ، چند نفر از دوستان بهبودی ، برای من هدیه هایی مانند گل ، و چند بسته کوچک کادو شده دادند و من نیز از آنها به خاطر احساس تعلق شان نسب به خودم ، تشکر کردم . ذهن بیمار یک معتاد,موهبت بهبودی معتاد,اعتیاد بیماری پنهان,افکار پلید اعتیاد

وقتی به خانه بازگشتم ، بسته های هدیه شده را یکی یکی باز کردم ، داخل یکی از بسته ها ، یک جعبه شکلات تلخ بود ، جعبه شکلات را باز کردم و یک شکلات برداشتم و ورق دور شکلات را باز کردم و آنرا خوردم ؛ ورق دور شکلات ، یک ورق نازک فلزی بود ، ذهن بیمار من ، چند دقیقه ای مرا به گذشته و یاد زمان مصرف ام که با این گونه از ابزارها ، مواد مصرف می کردم ، برد ؛ بلافاصله لذت طلبی های آن زمان تمام ذهن و افکارم را به خودش مشغول کرد.

ذهن بیمار یک معتاد مانند یک زمین آماده برای کاشتن ، همیشه مستعد کاشتن بذر وسوسه و لذت طلبی در خود می باشد ، بیماری اعتیاد ، پس از شانزده سال پاکی و در مسیر بهبودی بودن ، مرا به دورانی برد که سراسر خفت و خواری بود ، اما فقط لذت طلبی های آن زمان در ذهنم چرخ چرخ می زد و چیزی از مشکلات و دربدری های آن زمان ، در ذهنم یادآوری نمی شد .

آری ، اعتیاد بیماری پنهان است و همیشه در کمین من است ، تا در فرصت و زمان مناسب در من بروز کند ، اما امروز من ابزارهای لازم برای مقابله با بیماری ام را بدست آورده ام ، بلافاصله تلفن را برداشتم و با راهنمایم تماس گرفتم و از احساس کاذب لذت طلبی ام و ماجرای پیش آمده ، برایش مشارکت کردم .

با چند دقیقه صحبت های راهنمایم ، افکار پلید اعتیاد ، از ذهن بیمارم دور شد ، فردای آن روز ، جعبه شکلاتی که به من هدیه داده شده بود را به گروه بهبودی مان بردم و در انتهای جلسه ، بین اعضای گروه پخش کردم .

همان روز در جلسه راجب به شکلات و ماجرای پیش آمده ، مشارکت کردم ، تا ذهن بیمارم را التیام بخشم  و در عین حال پیامی برای سایر اعضای گروه بهبودی مان باشد که بیماری اعتیاد سن پاکی نمی شناسد و در هر مقطع ای که باشیم ، در کمین ما است .

این مشارکت را برای مجله پیامی در راه نوشتم تا در اختیار سایر دوستان بهبودی مان قرار بگیرد ، در انتها خداوند را سپاسگزارم که امروز پاک هستم و از ابزارهای بهبودی در معتادان گمنام استفاده می کنم و در مسیر بهبودی قرار دارم .

ذهن بیمار یک معتاد,موهبت بهبودی معتاد,اعتیاد بیماری پنهان,افکار پلید اعتیاد

نویسنده : (رابرت – م)

 

منبع : مجله الکترونیک پیامی در راه

 

 

Visits: 77

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!